×
New!

Bayan Al Islam Encyclopedia Mobile Application

Get it now!

نقش توحید در زندگی انسان (فارسی)

آماده‌سازی: محمد جميل زينو

Description

اين كتاب مجموعه اي از سؤالات مهم در باب عقيدة اسلامي را در بر دارد و براي اطمينان خواننده، جواب ها را قرين ذكر آيات و احاديث نموديم. باشد عقيدة توحيد كه پايه و اساس سعادت دنيا و آخرت است، در دلها تحقق يابد. از الله تعالي خواهانم آن را وسيله نفع رساني به مسلمين قرار دهد و آن را به عنوان عملي خالصانه براي خويش قبول نمايد.

Download Book

 نقش توحيد در زندگي انسان

نويسنده:

محمد جميل زينو



بسم الله الرحمن الرحيم

 مقدمه

إن الحمد لله نحمده ونستعينه ونستغفره ونتوب إليه ونعوذ بالله من شرور أنفسنا ومن سيئات أعمالنا، من يهده الله فلا مضل له ومن يضلل فلا هادي له، وأشهد أن لا إله إلاّ الله وحده لا شريك له وأشهد أن محمداً عبده ورسوله. اما بعد:

اين كتاب مجموعه اي از سؤالات مهم در باب عقيدة اسلامي را در بر دارد و براي اطمينان خواننده، جواب ها را قرين ذكر آيات و احاديث نموديم. باشد عقيدة توحيد كه پايه و اساس سعادت دنيا و آخرت است، در دلها تحقق يابد. از الله تعالي خواهانم آن را وسيله نفع رساني به مسلمين قرار دهد و آن را به عنوان عملي خالصانه براي خويش قبول نمايد.

«محمد جميل زينو»


 حق الله بر بندگان

سؤال 1 : چرا الله تعالي ما را خلق كرده است؟

جواب: ما را خلق كرده تا او را عبادت كنيم و در عبادت او چيزي را شريك نگردانيم. دليل براي آن فرموده خداوند متعال است كه مي فرمايد: + $tBuﷺ‬ àMø)n=yz £`Ågø:$# }§RM}$#uﷺ‬ žwÎ) Èbﷺ‬߉ç7÷èu‹Ï9 ÇÎÏÈ_ [ذاریات: 56]. «جن و انس را جز براي عبادت كردن خلق نكردم». و فرمودة رسول الله ص كه مي فرمايد: «حَقَّ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ أَنْ يَعْبُدُوهُ، وَلا يُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا»[1]. «حق خدا بر بندگانش اين است كه او را عبادت كنند و در عبادت او چيزي را شريك نگردانند».

سؤال 2 : عبادت چيست؟

جواب: عبادت نامي است كه بر همه گفتارها و اعمالي كه الله تعالي دوست دارد براي او انجام دهيم، چون دعا كردن، نماز گزاردن، قرباني نمودن و غيره، نهاده مي شود. چنانكه الله سبحانه مي فرمايد: + ö@è% ¨bÎ) ’ÎAŸx|¹ ’Å5Ý¡èSuﷺ‬ y“$u‹øtxCuﷺ‬ †ÎA$yJtBuﷺ‬ ¬! Éb>u‘ tûüÏHs>»yèø9$# ÇÊÏËÈ Ÿw y7ƒÎŽŸ° ¼çms9_ [انعام: 162- 163].

«بگو كه نماز، قرباني، زندگي و مرگم براي پروردگار عالميان كه شريكي ندارد، است». و رسول الله ص در حديث قدسي مي فرمايد: «وَمَا تَقَرَّبَ إِلَىَّ عَبْدِى بِشَىْءٍ أَحَبَّ إِلَىَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ»[2]. «بندة من به چيزي كه نزد من محبوبتر از آنچه بر او واجب كرده ام باشد به من نزديك نمي شود».

سؤال 3 : چگونه الله را عبادت كنيم؟

جواب: همانگونه كه الله تعالي و رسولش ما را به آن امر كرده اند. چنانكه الله تعالي مي فرمايد: +$pkš‰ﷺ‬'¯»tƒ tûïÏ%©!$# (#þqãZtB#uä (#qãè‹ÏÛﷺ‬& ©!$# (#qãè‹ÏÛﷺ‬&uﷺ‬ tAqߙ§9$# Ÿwuﷺ‬ (#þqè=ÏÜö7è? ö/ä3n=»uHùåﷺ‬& ÇÌÌÈ_ [محمد: 33].

«اي كساني كه ايمان آورده ايد الله و رسولش را اطاعت کنید و اعمال خويش را نابود مگردانيد». رسول الله ص مي فرمايد: «مَنْ عَمِلَ عَمِلًا لَيْسَ عَلَيْهِ أَمْرُنَا فَهُوَ رَدٌّ»[3] «هركس كاري را انجام دهد كه ما بر انجام آن دستور نداده ايم آن عمل مردود است».

سؤال4 :آيا ما الله تعالي را با حالت بيم و اميد عبادت كنيم؟

جواب: بلي، با حالت ترس و اميد، عبادتش مي كنيم. خداوند مؤمنان را اينگونه توصيف مي كند: +tbqããô‰tƒ öNåk®5u‘ $]ùöqyz $YèyJsÛuﷺ‬_ [سجده: 16]. «پروردگارشان را با حالت بيم و اميد فرا مي خوانند». و در حديث صحيحي رسول الله ص مي فرمايد: «أَسْأَلُ اللهَ الْجَنَّةَ وَأَعُوذُ بِهِ مِنَ النَّارِ»[4] «از خداوند بهشت را مي خواهم و از آتش به او پناه مي برم»

سؤال 5: احسان در عبادت كردن چيست؟

جواب: مراقب دانستن الله در عبادت را احسان گويند. + “Ï%©!$# y71ttƒ tûüÏm ãPqà)s? ÇËÊÑÈ   y7t7=s)s?uﷺ‬ ’Îû tûïωÉf»¡¡9$# ÇËÊÒÈ_ [شعراء: 218- 219]. «آنكس كه تو را در حالت فردي و جمعي كه به نماز بر مي خيزيد، مي بيند». و در حديث وارد است كه رسول الله ص مي فرمايد: «اَلْإِحْسانُ أَنْ تَعْبُدَ اللهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَراكَ» «احسان اين است كه الله را آنگونه عبادت كني كه انگار او را مي بيني. اگر تو او را نمي بيني بدان كه براستي او تو را مي بيند».

 انواع توحيد همراه فوائد آن

سؤال 6 : براي چه منظوري الله تعالي پيامبران را مبعوث كرده است؟

جواب: آنها را فرستاده كه مردم را دعوت كنند، تا او را عبادت و شرك را از او نفي كنند. چنانكه مي فرمايد: + ô‰s)s9uﷺ‬ $uZ÷Wyèt/ ’Îû Èe@à2 7p¨Bé& »wqߙ§‘ Âcﷺ‬& (#ﷺ‬߉ç6ôã$# ©!$# (#qç7Ï^tGô_$#uﷺ‬ |Nqäó»©Ü9$#_ [نحل: 36]. «در ميان هر امتي رسولي را مبعوث كرديم، كه مردم الله را عبادت و از طاغوت دوري جويند». طاغوت به كسي گويند، كه به عبادت غير الله دعوت نمايد. و رسول الله ص مي فرمايد: «وَالأَنْبِياءُ إخْوَةٌ وَدِيْنُهُمْ واحِدٌ» «پيامبران برادر يكديگرند و دينشان يكي است».

سؤال 7 : توحيد در ربوبيت به چه معناست؟

جواب: تنها دانستن الله تعالي در تمام كارهايش مانند: خلق كردن، روزي دادن، تدبير نمودن، زنده كردن و ميراندن، بخشيدن، عفو نمودن و غيره را گويند و اينكه الله تعالي واحد و تنهاست و شريك ندارد. چنانكه مي فرمايد: +߉ôJysø9$# ¬! Å_ﷻ‬u‘ šúüÏJn=»yèø9$# ÇËÈ_ «تمام حمد و ثناها براي خدايي است كه پروردگار عالميان است». رسول الله ص نيز مي فرمايد: «أنْتَ رَبُّ السَّمواتِ وَالْأَرْضِ»[5]. «بار الها تو پروردگار آسمانها و زميني»[6].

سؤال 8 : توحيد در الوهيت به چه معناست؟

جواب: اله به معني معبود است كه ما هر آنچه را شامل عبادت مي شود تنها و خالصانه براي الله انجام دهيم و در عبادت كردن كسي را شريك قرار ندهيم. عباداتي چون: دعا، قرباني، نذر و ....

چنانكه الله تعالي مي فرمايد: +ö/ä3ßg»s9Î)uﷺ‬ ×m»s9Î) ӉÏnºuﷺ‬ ( Hw tm»s9Î) žwÎ) uqèd ß`»yJôm§9$# ÞOŠÏm§9$# ÇÊÏÌÈ_ [بقره: 163]. «معبود شما واحد است، هيچ معبود به حقي جز او كه رحمان و رحيم است، وجود ندارد». در صحيح بخاري آمده است: آن هنگام كه رسول الله ص معاذ را به يمن فرستاد به او سفارش كرد كه: «فَلْيَكُنْ أَوَّلَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ عِبَادَةُ اللَّهِ وفي رواية إِلَى أَنْ يُوَحِّدُوا اللَّهَ تَعَالَى» «بدين گونه باش كه اولين چيزي كه مردم را به آن مي خواني اقرار و اعتراف به لا إله إلا الله باشد، و در روايتي آمده است كه تا توحيد در عبادت را بپذيرند»[7].

سؤال9 : توحيد الله در اسماء و صفات چيست؟

جواب: هر چيزي را كه الله تعالي در كتابش، خود را به آن وصف كرده ، و هر آنچه را كه رسولش در احاديث صحيح، الله تعالي را به آن توصيف نموده، براي الله اثبات نماييم، بدون آنكه آن صفات را با عقل خويش، بخواهيم توضيح دهيم؛ يا آن را به ذهن خويش با چيز ديگري عوض نماييم؛ يا برايش مثال بياوريم و يا آن را از الله تعالي نفي كنيم. بنابراين ما همان چيزي را كه در كتاب و سنت به عنوان صفت براي الله تعالي بيان شده، مي پذيريم و الله سبحانه را آن گونه كه لايق به كمالش مي باشد توصيف مي كنيم. مانند: استواء و قرار گرفتن رب عالميان بر عرش، نزول كردن به آسمان دنيا، اثبات دست براي الله تعالي و صفات ديگر، كه آنها را برايش بدون بيان كيفيت، بدور از تشبيه و تمثيل و آنگونه كه لايق به الله باشد برايش ثابت مي كنيم. چنانكه مي فرمايد: +}§øŠs9 ¾ÏmÎ=÷WÏJx. Öäï†x« ( uqèduﷺ‬ ßìŠÏJ¡¡9$# 玍ÅÁt7ø9$#_ [شورا: 11]. «او همتا و مانندي ندارد و او شنوا و بيناست».

و رسول الله ص مي فرمايد: «يَنْزِلُ رَبُّنَا تَبَارَكَ وَتَعَالَى كُلَّ لَيْلَةٍ إِلَى سَمَاءِ الدُّنْيَا»[8]. «الله تعالي هر شب به آسمان دنيا نزول مي كند». و اين نزول آن گونه است كه لايق به جلال اوست و شبيه نزول مخلوقات نمي باشد[9].

سؤال10: الله تعالي كجاست؟

جواب: الله تعالي بالاي عرش بر آسمانها قرار دارد، چنانكه مي فرمايد: +ß`»oH÷q§9$# ’n?tã ĸöyèø9$# 3“uqtGó™$# ÇÎÈ_ [طه: 5]. «و وى بسيار بخشاينده است بر عرش قرار گرفت‏». در بخاري شريف استواء را به علا و ارتفع يعني بلند شدن و بالا رفتن معني كرده است. و رسول الله ص مي فرمايد: «إِنَّ اللَّهَ كَتَبَ كِتَابًا، فَهْوَ مَكْتُوبٌ عِنْدَهُ فَوْقَ الْعَرْشِ»[10]. «همانا الله تعالي كتابي را نوشته و آن را نزد خود بالاي عرش نهاده است».

سؤال 11: آيا الله با ماست؟

جواب: الله تعالي با ماست، بگونه اي كه صداي ما را مي شنود، ما را مي بيند و به همه چيز ما عالم است. چنانكه مي فرمايد: +tA$s% Ÿw !$sù$sƒﷺ‬B ( ÓÍ_¯RÎ) !$yJà6yètB ßìyJó™ﷺ‬& 2”u‘ﷺ‬&uﷺ‬ ÇÍÏÈ_ [طه: 46]. «(اي موسي و هارون) مترسيد كه من با شما هستم. مي شنوم و مي بينم»

سؤال12 : فايدة توحيد چيست؟

جواب: فايدة آن در آخرت امنيت و در دنيا هدايت است و كفارة گناهان مي باشد. چنانكه الله تعالي مي فرمايد: +tûïÏ%©!$# (#qãZtB#uä óOs9uﷺ‬ (#þqÝ¡Î6ù=tƒ OßguZ»yJƒÎ) AOù=ÝàÎ/ y7Í´¯»s9'ﷺ‬é& ãNßgs9 ß`øBF{$# Nèduﷺ‬ tbﷺ‬߉tGôg•B ÇÑËÈ_ [انعام: 82]. «كسانى كه ايمان آوردند و ايمانشان را به شرك نياميختند، آنانند كه امنيّت [و آسايش‏] دارند و آنان راهيافتگانند». و رسول الله ص مي فرمايد: «وَحَقَّ الْعِبَادِ عَلَى اللَّهِ أَنْ لاَ يُعَذِّبَ مَنْ لاَ يُشْرِكُ بِهِ شَيْئًا»[11]. «حق بنده بر پروردگارش اين است كه در صورت شريك قرار ندادن براي الله، او را عذاب نكند».

 شرطهاي قبولي اعمال

سؤال13: شرطهاي پذيرش اعمال كدامها هستند؟

جواب: شروط قبول اعمال سه تا مي باشند:

1.      شرط اول براي قبولي اعمال، ايمان به الله تعالي و توحيد مي باشد. چنانكه مي فرمايد: +¨bÎ) tûïÏ%©!$# (#qãZtB#uä (#qè=ÏHxåuﷺ‬ ÏM»ysÎ=»¢Á9$# ôMtR%x. öNçlm; àM»¨Zy_ Ĩ÷ﷺ‬yŠöÏÿø9$# »wâ“çR ÇÊÉÐÈ_ [کهف: 107]. «كساني كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند باغهاي بهشت براي پذيرايي آنها آماده شده است». پس اگر فردي فاقد ايمان صحيح باشد اعمال او پذيرفتني نيست. رسول الله ص مي فرمايد: «قُلْ آمَنْتُ بِاللهِ ثُمَّ اسْتَقِمْ»[12]. «بگو: به الله ايمان دارم سپس بر آن استقامت نما»[13].

2.      دومين شرط اخلاص است و آن انجام دادن اعمال براي الله تعالي بدون ريا است و بدون اينكه چشم داشت اين را داشته باشد كه ديگران ببينند يا بشنوند. الله تعالي مي فرمايد: +ωç7ôã$$sù ©!$# $TÁÎ=øƒèC çm©9 šúïÏe$!$#_ [زمر: 2]. «الله را با اخلاص عبادت كن كه دين از آن اوست»[14].

3.      سومين شرط عمل صالح اين است كه، با آنچه رسول الله ص فرموده موافق باشد. چنانكه الله تعالي مي فرمايد: +!$tBuﷺ‬ ãNä39s?#uä ãAqߙ§9$# çnﷺ‬ä‹ã‚sù $tBuﷺ‬ öNä39pktX çm÷Ytã (#qßgtFR$$sù_ [حشر: 7]. «هر آنچه رسول الله ص برايتان مي آورد، بگيريد و از آنچه شما را نهي مي كند، دوري گزينيد». و در حديث شريف مسلم آمده است كه فرمود: «مَنْ عَمِلَ عَمَلاً لَيْسَ عَلَيْهِ أَمْرُنَا فَهُوَ رَدٌّ» «هركس كاري را انجام دهد كه ما به انجام آن دستور نداده ايم، آن كار مردود است»[15].

 شرك اكبر

سؤال 14: بزرگترين گناه نزد الله تعالي چه گناهي مي باشد؟

جواب: بزرگترين گناه شرك به الله تعالي مي باشد و دليل آن فرموده الله سبحانه و تعالي مي باشد: +¢Óo_ç6»tƒ Ÿw õ8Ύô³è@ «!$$Î/ ( žcÎ) x8÷ŽÅe³9$# íOù=Ýàs9 ÒOŠÏàtã_ [لقمان: 13]. «اي فرزندم مرتكب شرك به الله مشو كه شرك، ظلمي عظيم است». و هنگامي كه از رسول الله ص سؤال شد كه بزرگترين معصيت كدام است؟ فرمود: «أنْ تَجْعَلَ لِلَّهِ نِدًّا وَهُوَ خَلَقَكَ (الند= الشريك»[16]. «بزرگترين گناه اين است كه براي الله تعالي شريك قرار دهيد در حاليكه او خالق شماست».

سؤال 15: شرك اكبر چيست؟

جواب: شرك اكبر انجام دادن عبادت براي غير الله است. مانند درخواست از غير الله و فريادرسي از مردگان يا زندگاني كه حضور ندارند. الله تعالي مي فرمايد: +Ÿwuﷺ‬ (#qä.Ύô³è@ ¾ÏmÎ/ $\«ø‹x©_ [نساء: 36]. «هيچ چيز را شريك الله قرار مدهيد». و رسول الله ص مي فرمايد: «مِنْ أَكْبَرِ الْكَبَائِرِ الشِّرْكُ بِاللهِ»[17]. «از بزرگترين گناهان شرك به الله است»[18].

سؤال 16: آيا شرك در اين امت وجود دارد؟

جواب: بلي موجود است و دليل آن آيه 106 سورة يوسف است: +$tBuﷺ‬ ß`ÏB÷sムNèdçŽsYò2ﷺ‬& «!$$Î/ žwÎ) Nèduﷺ‬ tbqä.Ύô³•B ÇÊÉÏÈ_ «اكثر آنها كه ادعاي ايمان به الله را دارند در واقع مشركند» و رسول الله ص مي فرمايد: «لاَ تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى تَلْحَقَ قَبَائِلُ مِنْ أُمَّتِى بِالْمُشْرِكِينَ وَحَتَّى تَعْبُدَ قَبَائِلُ مِنْ أُمَّتِى الأَوْثَانَ»[19].«قيامت برپا نمي گردد تا اينكه گروههايي از امت من به مشركين ملحق شوند و بتها را عبادت كنند»[20].

سؤال 17 :درخواست دعا از مرده و يا زنده اي كه حضور ندارند چيست؟

جواب: اين عمل شرك اكبر است چنانكه الله تعالي مي فرمايد: +Ÿwuﷺ‬ äíô‰s? `ÏB Èbﷺ‬ߊ «!$# $tB Ÿw y7ãèxÿZtƒ Ÿwuﷺ‬ x8•ŽÛØtƒ ( bÎ*sù |Mù=yèsù y7¯RÎ*sù #]ŒÎ) z`ÏiB tûüÏJÎ=»©à9$# ÇÊÉÏÈ_ [یونس: 106]. «از غير الله درخواست مكن، آنها قادر به نفع و ضرر تو نيستند اگر اين كار را بكني آن وقت تو از ظالمان يعني مشركان خواهي بود». رسول الله ص فرموده است: «مَنْ مَاتَ وَهُوَ يَدْعُو مِنْ دُونِ اللهِ نِدًّا دَخَلَ النَّارَ»[21]. «و به جاى خداوند چيزى را كه سودى به تو نمى‏بخشد و زيانى به تو نمى‏رساند [به نيايش‏] مخوان. كه اگر [چنين‏] كنى، آن گاه از ستمكاران خواهى بود». چون براي الله نظير و شبيه قرار داده است.

سؤال18: آيا دعا عبادت است؟

جواب: بلي دعا كردن عبادت است، الله سبحانه مي فرمايد: +tA$s%uﷺ‬ ãNà6š/u‘ þ’ÎTqãã÷Š$# ó=ÉftGó™ﷺ‬& ö/ä3s9 4 ¨bÎ) šúïÏ%©!$# tbﷺ‬çŽÉ9õ3tGó¡o„ ô`t㠒ÎAyŠ$t6Ïã tbqè=äzô‰u‹y™ tL©èygy_ šúï̍Åz#yŠ ÇÏÉÈ_ [غافر: 60]. «و پروردگارتان گفت: مرا [به دعا] بخوانيد تا برايتان اجابت كنم. آنان كه از عبادت من كبر مى‏ورزند، با خوارى به جهنّم در مى‏آيند». و در حديث صحيح كه امام احمد و ترمذي روايت كرده اند وارد شده كه: «الدُّعاءُ هُوَ الْعِبادَةُ» «دعا همان عبادت است».

سؤال 19: آيا مردگان درخواست و دعاي ما را مي شنوند؟

جواب: آنها نمي شنوند. چنانكه الله تعالي مي فرمايد: +y7¨RÎ) Ÿw ßìÏJó¡è@ 4’tAöqyJø9$#_ [نمل: 80]. «تو نمي تواني مردگان را قادر به شنيدن كني». و باز مي فرمايد: +!$tBuﷺ‬ |MRﷺ‬& 8ìÏJó¡ßJÎ/ `¨B ’Îû ͑qç7à)ø9$#_ [فاطر: 22]. «تو كسي را كه در قبر (دفن شده است) را نمي توني قادر به شنيدن كني».  

 انواع شرك اكبر

سؤال20: آيا ما در گرفتاريها و شدائد از مرده و زنده هايي كه حاضر نيستند، درخواست بكنيم و آنها را به فريادرسي بخوانيم؟

جواب: خير. اين كار را نمي كنيم. چنانكه الله Y مي فرمايد: +šúïÏ%©!$#uﷺ‬ tbqããô‰tƒ `ÏB Èbﷺ‬ߊ «!$# Ÿw tbqà)è=øƒs† $\«ø‹x© öNèduﷺ‬ šcqà)n=øƒä† ÇËÉÈ ìNºuqøBﷺ‬& çŽöxî &ä!$uŠômﷺ‬& ( $tBuﷺ‬ šcﷺ‬ããèô±o„ tb$­ƒﷺ‬& šcqèWyèö7ムÇËÊÈ_ [نحل: 20- 21].

«و معبودهايى را كه به جاى خدا مى‏پرستند [نه اينكه‏] چيزى را نمى‏آفرينند، بلكه خودشان آفريده مى‏شوند. مُردگانند نه زندگان، و نمى‏دانند چه زمانى برانگيخته مى‏شوند» +øŒÎ) tbqèW‹ÉótGó¡n@ öNä3­/u‘ z>$yftFó™$$sù öNà6s9_ [انفال: 9]. «[ياد كنيد] هنگامى را كه [در حال مشاهده دشمنِ تا دندان مسلح با دعا و زارى‏] ازپروردگارتان يارى خواستيد، و او درخواست شما را اجابت كرد». و رسول الله ص مي فرمايد: «يا حَيُّ وَيَا قَيُّومُ بِرَحمَتَكَ أَستَغِيثُ»[22]. «اي زنده اي كه هرگز نمي ميري و اي پابرجا و ماندگار، به واسطة رحمتت از تو طلب فريادرسي مي كنم».

سؤال21: آيا درخواست كمك از غير الله جايز است؟

جواب: جايز نيست و دليل آن اين آيه است: +x‚$­ƒÎ) ߉ç7÷ètR y‚$­ƒÎ)uﷺ‬ ÚúüÏètGó¡nS ÇÎÈ_ «تنها تو را مي پرستيم و تنها از تو ياري و كمك مي خواهيم». و در حديث رسول الله ص آمده است كه مي فرمايد: «إذَا سَأَلْتَ فَاسْأَلِ اللهَ وَإِذَا اسْتَعَنْتَ فَاسْتَعِنْ بِاللهِ»[23]. «هر چه را خواستي از الله درخواست نما و هرگاه در خواست كمك نمودي از الله طلب كمك كن».

سؤال22: آيا درخواست كمك از زنده درست است؟

جواب: بلي. در آنچه قادر به انجام آن باشد، درست است. چنانكه الله تعالي مي فرمايد: +(#qçRuﷺ‬$yès?uﷺ‬ ’n?tã ÎhŽÉ9ø9$# 3“uqø)­G9$#uﷺ‬_ [مائده: 2]. «در كارهاي نيك و تقوا همديگر را ياري دهيد». و رسول اللهص مي فرمايد: «وَاللهُ فِي عَوْنِ الْعَبْدِ مَا كَانَ الْعَبْدُ فِي عَوْنِ أَخِيْهِ»[24]. «الله تعالي كسي را كمك مي كند كه برادرش را كمك نمايد».

سؤال 23: آيا نذر كردن براي غير الله درست است؟

جواب: نذر براي غير الله جايز نيست چون خداوند با حكايت از مادر حضرت مريم خودش مي فرمايد: +Éb>u‘ ’ÎoTÎ) ßNö‘x‹tR šs9 $tB ’Îû ÓÍ_ôÜt/ #Y‘§ysãB_ [آل عمران: 35]. «پروردگارا من آنچه را كه در شكم دارم براي خدمت به دين تو نذر كردم». و رسول الله ص نيز مي فرمايد: «مَنْ نَذَرَ أَنْ يُطِيع اللَّه فَلْيُطِعْهُ وَمَنْ نَذَرَ أَنْ يَعْصِي اللَّه فَلَا يَعْصِهِ»[25]. «هركس نذر كرد كه الله را اطاعت كند، به آن عمل نمايد، و هركس نذر نمود الله را نافرماني كند، معصيت نكند».

سؤال 24: آيا قرباني كردن براي غير الله درست است؟

جواب: درست نيست، چون فرمودة الله تعالي است: +Èe@|Ásù y7În/tÏ9 öptùﷻ‬$#uﷺ‬ ÇËÈ_ [کوثر: 2].

«براي پروردگارت نماز بخوان و قرباني نما». رسول الله ص در روايت مسلم مي فرمايد: «لَعَنَ اللهُ مَن ذَبَحَ لِغَيرِ اللهِ» «خداوند لعنت كند كسي را كه براي غير الله قرباني نمايد».

سؤال25: آيا مي توانيم به قصد تقرب به صاحب قبري، به دورش طواف نماييم؟

جواب: جز به دور كعبه نبايد طواف كنيم. چنانكه الله تعالي مي فرمايد: +¢(#qèù§q©Üu‹ø9uﷺ‬ ÏMøŠt7ø9$$Î/ È,ŠÏFyèø9$#_ [حج: 29]. «به دور بيت الله طواف كنند». و رسول الله ص مي فرمايد: «مَن طافَ بَالبَيتَ سَبعاً وَصَلَّي رَكعَتَينَ كانَ كَعِتقِ رَقَبَةٍ»[26]. «هركس هفت بار به دور كعبه طواف نمايد و دو ركعت نماز بخواند، مثل كسي است كه بنده اي را آزاد كرده است».

سؤال 26: حكم سحر چيست؟

جواب: سحر نوعي از انواع كفر است. چنانكه الله تعالي مي فرمايد: +£`Å3»s9uﷺ‬ šúüÏÜ»u‹¤±9$# (#ﷺ‬ãxÿx. tbqßJÏk=yèム}¨$¨Y9$# tósÅb¡9$#_ [بقره: 102]. «بلكه شياطين كافر شدند كه به مردم سحر مي آموختند». رسول الله ص مي فرمايد: «اجْتَنِبُوا السَّبْعَ الْمُوبِقَاتِ الشِّرْكُ بِاللهِ وَالسِّحْر...»[27]. «از هفت امر هلاك كننده بپرهيزيد، شريك قراردادن براي الله، سحر و ....».

سؤال 27: آيا مي توانيم فالگير و رمال را در پيشگويي تصديق كنيم؟

جواب: آنها را تصديق نمي كنيم. الله تعالي مي فرمايد: +@è% žw ÞOn=÷ètƒ `tB ’Îû ÏNºuq»yJ¡¡9$# ÇÚö‘F{$#uﷺ‬ |=ø‹tóø9$# žwÎ) ª!$#_ [نمل: 65]. «بگو: در آسمان‏ها و زمين هيچ كس جز خدا غيب نمى‏داند». رسول الله ص مي فرمايد: «مَن أتي عرّافاً أو كاهناً فصدقّه بِما يَقُولُ فَقَد كَفَرَ بِما أنزل علی محمد»[28]. «كسي كه پيش رمال يا فالگير برود و در آنچه كه مي گويد، او را تصديق كند به آنچه كه بر محمد ص نازل شده كافر گشته است».

سؤال 28: آيا كسي هست كه علم غيب بداند؟

جواب: به غير از الله هيچ كس علم غيب نمي داند. مگر الله تعالي كسي از رسولانش را نسبت به امري مطلع گرداند. چنانكه مي فرمايد: +ãNÎ=»tã É=ø‹tóø9$# Ÿxsù ãÎgôàム4’n?tã ÿ¾ÏmÎ7øŠxî #´‰tnﷺ‬& ÇËÏÈ žwÎ) Ç`tB 4Ó|Ós?ö‘$# `ÏB 5Aqߙ§‘_ [جن: 26- 27]. «الله تعالي عالم به غيب است و كسي را بر غيب خود آگاه نمي گرداند جز رسولي كه خود برگزيده باشد». و رسول الله ص مي فرمايد: «لَا يَعلمُ الغَيبَ إِلَّا اللهُ»[29]. «جز الله كسي غيب نمي داند»[30].

سؤال 29: آيا پارچه و يا حلقه اي را بر دست و بازوان به قصد شفا مي توانيم ببنديم؟

جواب: خير. نبايد اين كار را بكنيم چون الله تعالي مي فرمايد: +bÎ)uﷺ‬ y7ó¡|¡ôJtƒ ª!$# 9hŽÛØÎ/ Ÿxsù y#Ï©%Ÿ2 ÿ¼ã&s! žwÎ) uqèd_ [انعام: 17]. «اگر ضرري به شما رسد جز الله كسي نمي تواند آن را از شما دور گرداند». و رسول الله ص به كسي كه به قصد شفا حلقه‌اي در دست نهاده بود، فرمود: «أما إنّها لا تَزِيدُكَ إلا وَهناً انْبِذْهَا فَإِنَّكَ لَوْمُتَّ وَهِيَ عَلَيْكَ مَا أَفْلَحْتَ أَبَداً»[31]. «اما اين كار تنها مريضي را در تو افزايش مي دهد، آن را به شدت از خود دور كن، كه اگر بر اين حال بميري هرگز رستگار نخواهي شد».

سؤال30 : آيا آويزان كردن چيزي بر خود به قصد چشم زخم و يا دفع بلا درست است؟

جواب: اين كارها خلاف توحيدند چنانكه الله تعالي مي فرمايد: +bÎ)uﷺ‬ y7ó¡|¡ôJtƒ ª!$# 9hŽÛØÎ/ Ÿxsù y#Ï©%Ÿ2 ÿ¼ã&s! žwÎ) uqèd_ [انعام: 17]. «اگر ضرري به شما رسد جز الله كسي نمي تواند آن را از شما دور گرداند».

سؤال31 : حكم عمل كردن به قوانين موضوعه كه مخالف اسلام است، چيست؟

جواب: عمل كردن به قوانين خلاف اسلامي در صورتيكه آن را جايز بداند و يا معتقد به شايستگي آن باشد، كافر است. چنانكه الله تعالي مي فرمايد: +!`tBuﷺ‬ óO©9 Oä3øts† !$yJÎ/ tAt“Rﷺ‬& ª!$# y7Í´¯»s9'ﷺ‬é'sù ãNèd tbﷺ‬ãÏÿ»s3ø9$#_ [مائده: 44]. «و كسانى كه بر طبق آنچه خدا نازل كرده داورى نكنند، هم اينانند كه كافرند». و رسول الله ص فرموده است: «وَمَا لَمْ تَحْكُمْ أَئِمَّتُهُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ وَيَتَخَيَّرُوا مِمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلاَّ جَعَلَ اللَّهُ بَأْسَهُمْ بَيْنَهُمْ»[32]. «تا زمانيكه رهبرانشان به كتاب خدا حكم نكنند و آنچه را الله نازل كرده انتخاب ننمايند، الله تعالي گرفتاريهايشان را در بينشان مقرر مي گرداند»[33].  

سؤال 32: چه كسي الله را خلق كرده است؟

جواب: هنگامي كه شيطان يكي از شما را با اين سؤال وسوسه كرد بايد به الله پناه برد. چنانكه خودش مي فرمايد: +$¨BÎ)uﷺ‬ y7¨Zxîu”\tƒ z`ÏB Ç`»sÜø‹¤±9$# Øø÷“tR õ‹ÏètGó™$$sù «!$$Î/ ( ¼çm¯RÎ) uqèd ßìŠÏJ¡¡9$# ÞOŠÎ=yèø9$# ÇÌÏÈ_ [فصلت: 36]. «اگر وسوسه اي از جانب شيطان تو را به وسواس افكند به الله پناه ببر چرا كه او شنواي داناست». و رسول الله ص نيز ما را آموزش داده است كه كيد و فريب شيطان را اينگونه از خود برانيم و بگوييم: «آمَنْتُ بِاللهِ وَرَسُوْلِهِ، اللهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لَّهُ كُفُواً أَحَدٌ» «به الله و رسولش ايمان آوردم. الله بي نياز است، زاده نشده و نمي زايد و احدي مثل و مانند او نيست». بعد از خواندن اين دعا سه بار به طرف چپ تف كند  و از شيطان به الله پناه جويد و سپس دست بردارد، با اين كار شيطان از او دور مي شود و اينها خلاصة احاديث صحيح وارده در اين زمينه در صحيح بخاري و مسلم و مسند امام احمد و سنن ابو داود بود كه آن را بيان داشتيم و باز مي شود گفت كه: الله خالق است و مخلوق نيست و به همين دليل سؤال از خلقت او معني ندارد[34].

سؤال 33: ضرر شرك اكبر چيست؟

جواب: شرك اكبر باعث مي شود كه انسان براي هميشه در عذاب الله گرفتار شود، چنانكه الله تعالي در سوره مائده مي فرمايد: +¼çm¯RÎ) `tB õ8Ύô³ç„ «!$$Î/ ô‰s)sù tP§ym ª!$# Ïmø‹n=tã sp¨Yyfø9$# çm1uﷺ‬ù'tBuﷺ‬ â‘$¨Y9$# ( $tBuﷺ‬ šúüÏJÎ=»©à=Ï9 ô`ÏB 9‘$|ÁRﷺ‬&_ [مائده: 72].  «هركس به الله شرك ورزد، الله تعالي بهشت خود را بر او حرام مي گرداند، و جايگاه چنين فردي آتش است و براي ظالمان مشرك، ياوري نيست». و رسول الله ص مي فرمايد: «مَنْ لَقِيَ اللهَ يُشْرِكُ بِهِ شَيْئاً دَخَلَ النَّارَ»[35]. «هركس الله را ملاقات كند و چيزي را شرك او نموده باشد، داخل آتش مي شود».

سؤال 34: آيا همراه شرك عمل صالح به انسان نفع مي رساند؟

جواب: عمل شرك در صورت مشرك بودن عامل آن فاقد نفع است، چنانكه الله تعالي در مورد انبياء مي فرمايد: +öqs9uﷺ‬ (#qä.uŽõ°ﷺ‬& xÝÎ6yss9 Oßg÷Ztã $¨B (#qçR%x. tbqè=yJ÷ètƒ_ [انعام: 88]. «و اگر [آنان با همه عظمت و مقامى كه داشتند براى خدا] شريك قرار داده بودند، يقيناً آنچه عمل شايسته انجام مى‏دادند، تباه و بى‏اثر مى‏شد». ودر حديث قدسي رسول الله ص مي فرمايد: «أَنَا أَغْنَى الشُّرَكَاءِ عَنِ الشِّرْكِ مَنْ عَمِلَ عَمَلاً أَشْرَكَ فِيهِ مَعِى غَيْرِى تَرَكْتُهُ وَشِرْكَهُ»[36]. «الله تعالي مي فرمايد: من بي نيازترين شركاء به شرك هستم، هركس كاري انجام دهد و در آن غير مرا با من شريك گرداند او را همراه عمل شرك آلودش ترك مي كنم».

سؤال 35: شرك اصغر چيست؟

جواب: الله تعالي مي فرمايد: +`yJsù tb%x. (#qã_ötƒ uä!$s)Ï9 ¾ÏmÎn/u‘ ö@yJ÷èu‹ù=sù WxuKtã $[sÎ=»|¹ Ÿwuﷺ‬ õ8Ύô³ç„ ÍoyŠ$t7ÏèÎ/ ÿ¾ÏmÎn/u‘ #J‰tnﷺ‬&_ [کهف: 110]. «پس كسى كه ديدار [پاداش و مقام قرب‏] پروردگارش را اميد دارد، پس بايد كارى شايسته انجام دهد و هيچ كس را در پرستش پروردگارش شريك نكند». رسول الله ص فرموده است: «إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمُ الشِّرْكُ الأَصْغَرُ. قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَمَا الشِّرْكُ الأَصْغَرُ؟ قَالَ: الرِّيَاءُ» «بيشترين چيزي كه نسبت به شما از وقوع آن مي ترسم شرك اصغر است، وقتي از آن پرسيدند، جواب داد: رياء» از جمله شرك اصغر گفتة كسي است كه مي گويد: اگر الله و فلاني نبود يا هرچه الله و تو بخواهي. و در فرموده اي رسول الله ص مي فرمايد: «لا تَقُولُوا مَا شَاءَ اللَّهُ وَشَاءَ فُلانٌ ، وَلَكِنْ قُولُوا : مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ شَاءَ فُلانٌ»[37]. «نگوييد آنچه الله و فلاني بخواهد، بلكه بگوييد: آنچه الله بخواهد و سپس شما بخواهيد».

سؤال36: آيا قسم خوردن به غير الله درست است؟

جواب: قسم خوردن به غير الله درست نيست، چنانكه الله تعالي شيوه درست آن را آموزش مي دهد و مي فرمايد: +ö@è% 4’n?t/ ’În1u‘uﷺ‬_ [تغابن: 7]. «بگو: قسم به پروردگارم (اينگونه نيست)». و رسول الله ص مي فرمايد: «مَنْ حَلَفَ بِغَيْرِ اللهِ فَقَدْ أَشْرَكَ»[38]. «هركس به جز الله به كسي ديگر سوگند بخورد مشرك شده است». و باز مي فرمايد: «مَنْ كَانَ حَالِفاً فَلْيَحْلِفْ بِاللهِ أَوْ لِيَصْمُتْ»[39]. «هركس قسم ياد مي كند، يا به الله قسم بخورد و يا سكوت كند».

 توسل و درخواست شفاعت

سؤال37: به چه چيزهايي جهت تقرب به الله توسل نماييم؟

جواب: توسل دو قسم است:

1. توسل جايز و مشروع

2. توسل ممنوع

1.      توسل جايز اين است كه به اسماء و صفات الله تعالي و عمل صالح صورت گيرد، چنانكه الله تعالي مي فرمايد: + ¬!uﷺ‬ âä!$oÿôœF{$# 4Óo_ó¡çtø:$# çnqãã÷Š$$sù $pkÍ5_ [اعراف: 180]. «الله تعالي داراي نامهاي

نيكوست او را با آن نامها بخوانيد». و همچنين مي فرمايد: + $yg•ƒﷺ‬'¯»tƒ šúïÏ%©!$# (#qãZtB#uä (#qà)®?$# ©!$# (#þqäótGö/$#uﷺ‬ Ïmø‹s9Î) s's#‹Å™uqø9$#_ [مائده: 35]. «اى مؤمنان، از خداوند پروا بداريد و به سوى او وسيله [تقرّب‏] بجوييد». ابن كثير اين معني را در تفسيرش به نقل از قتاده در تفسيرش ذكر كرده است. در حديث صحيح كه امام احمد آن را روايت كرده، آمده است: «أَسأَلُكَ بِكُلَّ اسمٍ لَكَ» «به واسطه هر اسمي كه نام توست از تو درخواست مي نمايم». رسول الله ص به آن صحابي كه از او خواست كه در جنت رفيقش باشد، فرمود: مرا بر اين كار به واسطة سجده هاي زياد ياري نما. كه منظور نماز مي باشد كه از جمله اعمال صالح است. امام مسلم اين حديث را روايت نموده. و جايز است به محبت و علاقة خويش به رسول الله ص و اولياء كرام و همچنين به حب الله متوسل شويم، چون اولي از جمله اعمال صالح و دومي داخل در صفت رب عالميان است، و همچنين قصة اصحاب غار آن هنگام كه براي نجات از مشكل ايجاد شده به اعمال صالح توسل جستند، معروف است.

2.       دومين نوع توسل، توسل ممنوع مي باشد و آن درخواست دعا از مردگان و طلب حاجت از آنهاست. همانگونه كه امروز در جهان، واقعيت دارد و شرك اكبر هم مي باشد. چنانكه الله تعالي مي فرمايد: + Ÿwuﷺ‬ äíô‰s? `ÏB Èbﷺ‬ߊ «!$# $tB Ÿw y7ãèxÿZtƒ Ÿwuﷺ‬ x8•ŽÛØtƒ ( bÎ*sù |Mù=yèsù y7¯RÎ*sù #]ŒÎ) z`ÏiB tûüÏJÎ=»©à9$# ÇÊÉÏÈ_ [یونس: 106]. «و به جاى خدا چيزى را كه سودى به تو نمى‏رساند و زيانى نمى‏زند، مَپَرست كه اگر بپرستى قطعاً از زيانكاران خواهى بود». اما در مورد توسل به جاه و مقام رسول الله ص مانند گفتة كسي كه بگويد: اي پروردگار من به خاطر جاه و منزلت محمد ص مرا شفاء عنايت فرما. اين كار بدعت است، چون اصحاب آن را انجام نداده اند و عمر س به دعاي عباس س كه زنده بود توسل نمود و به رسول الله ص بعد از وفاتش متوسل نشد، چون اين توسل منجر به شرك خواهد شد خصوصاً آن هنگام كه باور كند الله تعالي به واسطة بشر محتاج است، همانگونه كه امير و حاكم به اين كار احتياج دارند و اين كار تشبيه خالق به مخلوق مي باشد[40].

سؤال38: آيا دعا كردن به واسطة بشر، احتياج دارد؟

جواب: در دعا كردن به واسطة بشر، نيازي نيست، چون الله تعالي در قرآن كريم فرموده است: +#sŒÎ)uﷺ‬ y7s9ﷺ‬'y™ “ÏŠ$t6Ïã ÓÍh_t㠒ÎoTÎ*sù ë=ƒÌs% _ [بقره: 186]. «هنگامى كه بندگانم از تو درباره من بپرسند، [بگو:] يقيناً من نزديكم‏». و رسول الله ص مي فرمايد: «إِنَّكُمْ تَدْعُونَ سَمِيعًا قَرِيبًا وَهُوَ مَعَكُمْ (اي بِعلمه)» «شماها كسي را مي خوانيد كه مي شنود و به واسطة علمش به شما نزديك است»[41].

سؤال39 : آيا درخواست دعا از افراد زنده درست است؟

جواب: بلي درخواست دعا كردن از زنده بر خلاف مرده صحيح مي باشد، چنانكه در حيات، الله تعالي رسولش الله ص را مخاطب نموده و مي فرمايد: +öÏÿøótGó™$#uﷺ‬ šÎ7/Rs%Î! tûüÏZÏB÷sßJù=Ï9uﷺ‬ ÏM»oYÏB÷sßJø9$#uﷺ‬ _ [محمد: 19]. «بر گناهان خودت و مؤمنان اعم از زن و مرد طلب مغفرت و بخشش نماي». در حديث صحيحي كه ترمذي روايت نموده آمده كه: «مردي نابينا به خدمت رسول الله ص آمد و از جنابش خواست كه برايش دعا كند تا الله وي را عافيت بخشد»[42].

سؤال40: واسطه بودن رسول الله ص در چيست؟

جواب: واسطه بودن او در تبليغ و رساندن پيام الله به بشر است. چنانكه در سورة مائده مي فرمايد: +$pkš‰ﷺ‬'¯»tƒ ãAqߙ§9$# õ÷Ïk=t/ !$tB tA̓Ré& šø‹s9Î) `ÏB y7Îi/¢‘_ [مائده: 67]. «اى رسول، برسان آنچه را كه از [جانب‏] پروردگارت به سوى تو فرو فرستاده شده است‏». رسول الله ص نيز در حجة الوداع بعد از خواندن آن خطبة معروف و اقرار گرفتن از حاضرين مبني بر رساندن پيام الهي، رو به آسمان نمود و فرمود: «اللَّهُمَّ اشْهَدْ» «بار الهي تو شاهد باش».

سؤال41: شفاعت رسول الله ص را بايد از چه كسي بخواهيم؟

جواب: شفاعت او ص را از الله تعالي مي خواهيم. چنانكه مي فرمايد: +@è% °! èpyè»xÿ¤±9$# $YèŠÏHsd_ [زمر: 44]. «بگو كه: شفاعت همه از آن خداست». و رسول الله ص آن صحابي نابينا را كه از او درخواست دعا كرد، اينگونه آموزش فرمود كه بگويد: «اللَّهُمَّ شَفِّعْهُ فِيِّ»[43]. «بار الهي او را در مورد من شفيع گردان و دعايش را در حق من بپذير». و باز رسول الله ص در حديث ديگري مي فرمايد: « وَإِنِّى اخْتَبَأْتُ دَعْوَتِى شَفَاعَةً لأُمَّتِى يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَهِىَ نَائِلَةٌ إِنْ شَاءَ اللَّهُ مَنْ مَاتَ مِنْ أُمَّتِى لاَ يُشْرِكُ بِاللَّهِ شَيْئاً»[44]. «من دعايم را كه شفاعت است براي روز قيامت نگه داشته ام و آن براي كساني از امت من است كه در حاليكه به الله شرك نورزيده اند و از جهان رحلت كرده اند»[45].

سؤال42: آيا مي توانيم از زنده ها درخواست شفاعت كنيم؟

جواب: از زنده ها در مورد مسائل مربوط به دنيا درخواست شفاعت مي كنيم. چنانكه الله تعالي مي فرمايد: + `¨B ôìxÿô±o„ ºpyè»xÿx© ZpuZ|¡ym `ä3tƒ ¼ã&©! Ò=ŠÅÁtR $pk÷]ÏiB ( `tBuﷺ‬ ôìxÿô±o„ Zpyè»xÿx© Zpy¥ÍhŠy™ `ä3tƒ ¼ã&©! ×@øÿÏ. $yg÷YÏiB_ [نساء: 85]. «هر كس شفاعتى نيك كند، از آن بهره‏اى دارد. و هر كس شفاعت بدى كند سهمى از آن براى او خواهد بود».

سؤال43 : آيا در مدح و ستايش رسول الله ص افراط درست است؟

جواب: خير. در ستايش رسول الله ص نبايد زياده روي كنيم. چنانكه الله تعالي مي فرمايد: + ö@è% !$yJ¯RÎ) O$tRﷺ‬& ׎|³o0 ö/ä3è=÷WÏiB #Óyﷺ‬qム¥’n<Î) !$yJ¯Rﷺ‬& öNä3ßg»s9Î) ×m»s9Î) ӉÏnºuﷺ‬_ [کهف: 110]. «بگو كه من انساني چون شما هستم، جز اينكه به من وحي مي شود و همانا معبود به حق شما، معبود يگانه است». و رسول الله ص نيز مي فرمايد: «لاَ تُطْرُونِى كَمَا أَطْرَتِ النَّصَارَى عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ ÷ فَإِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ فَقُولُوا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ»[46]. «در مدح و ثناي من چون نصارا كه در مورد عيسي پسر مريم كردند افراط مكنيد، من تنها بنده اي هستم و شما نيز به من بگوييد: عبدالله و رسول الله (ص)»[47].

 جهاد و دوستي و حكم دوستي

سؤال44: حكم دوستي در راه الله چيست؟

جواب: جهاد كردن به مال، جان و زبان واجب است. چنانكه مي فرمايد: +(#ﷺ‬ãÏÿR$# $]ù$xÿÅz Zw$s)ÏOuﷺ‬ (#ﷺ‬߉Îg»y_uﷺ‬ öNà6Ï9ºuqøBﷺ‬'Î/ öNä3Å¡àÿRﷺ‬&uﷺ‬ ’Îû È@‹Î6y™ «!$#_ [توبه: 41]. «پياده و سواره بيرون رويد و با مالها و جانهايتان در راه الله جهاد كنيد». رسول الله ص نيز فرمودند: «جَاهِدُوا الْمُشْرِكِينَ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَأَلْسِنَتِكُمْ»[48]. «با مال، جان و زبانهايتان با مشركين جهاد كنيد».

سؤال45: ولاء چيست؟

جواب: ولاء دوستي و كمك كردن است. الله تعالي مي فرمايد: +tbqãZÏB÷sßJø9$#uﷺ‬ àM»oYÏB÷sßJø9$#uﷺ‬ öNßgàÒ÷èt/ âä!$uŠÏ9÷ﷺ‬ﷺ‬& <Ù÷èt/ _ [توبه: 71]. «مؤمنان اعم از زن و مرد، دوست و ياور همديگرند». و رسول الله ص مي فرمايد: «الْمُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِ كَالْبُنْيانِ يَشُدُّ بَعْضُهُ بَعْضاً» «اهل ايمان براي برادر مؤمنش چون ساختماني است كه بعضي باعث استحكام ديگري مي شود».

سؤال46: آيا دوستي و نصرت كافران جايز است؟

جواب: دوستي و كمك آنها جايز نيست. چنانكه الله تعالي مي فرمايد: +`tBuﷺ‬ Nçl°;uqtGtƒ öNä3ZÏiB ¼çm¯RÎ*sù öNåk÷]ÏB_ [مائده: 51]. «و هر كس از شما آنان را دوست گيرد، به راستى كه خود از آنان است‏». و رسول الله ص نيز مي فرمايد: «إِنَّ آلَ فُلَانٍ لَيْسُوْا بِأَوْلِيَائِيْ»[49]. «همانا اهل بيت فلاني دوستان من نيستند»[50].

سؤال47: چه كسي ولي خداست؟

جواب: ولي و دوست خداوند مؤمن متقي است، چنانكه مي فرمايد: +Iwﷺ‬& žcÎ) uä!$uŠÏ9÷ﷺ‬ﷺ‬& «!$# Ÿw ê’öqyz óOÎgøŠn=tæ Ÿwuﷺ‬ öNèd šcqçRt“øts† ÇÏËÈ šúïÏ%©!$# (#qãZtB#uä (#qçR%Ÿ2uﷺ‬ šcqà)­Gtƒ ÇÏÌÈ_ [یونس: 62- 63]. «بدان كه دوستان خدا، نه بيمى بر آنان است و نه آنان اندوهگين شوند.آنان كه ايمان آورده‏اند و پروا مى‏كردند». و رسول الله ص مي فرمايد: «إنما وليي الله وصالح المؤمنين»[51] «همانا الله تعالي و مؤمنان صالح و نيكوكار، تنها دوستان من هستند»[52].

 سؤال48: مسلمانان بر چه اساس حكم مي كنند؟

جواب: مسلمانان به قرآن و سنت صحيح حكم مي نمايند، چنانكه الله تعالي مي فرمايد: +Èbﷺ‬&uﷺ‬ Nä3ôm$# NæhuZ÷t/ !$yJÎ/ tAt“Rﷺ‬& ª!$#_ [مائده: 49]. «بين مردم به آنچه خداوند نازل كرده حكم نما». و رسول الله ص مي فرمايد: «عَالِمَ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبَادِكَ»[53]. «دانا به غيب و آشكار هستي، در بين بندگان حكم مي كني و فرمان مي دهي».

 عمل به قرآن و سنت

سؤال49: چرا الله قرآن را نازل كرده است؟

جواب: قرآن را براي عمل كردن بر اساس آن نازل كرده است. چنانكه مي فرمايد: +(#qãèÎ7®?$# !$tB tA̓Ré& Nä3øŠs9Î) `ÏiB óOä3În/§‘_[54] «از آنچه بر شما نازل شده پيروي نماييد». و رسول الله ص مي فرمايد: «اِقْرَؤُا الْقُرْآنَ وَاعْمَلُوا بِهِ وَلاَ تَأْكُلُوا بِهِ»[55]. «قرآن بخوانيد و به آن عمل كنيد و آن را وسيله خوردن قرار مدهيد».

سؤال50: عمل حكم كردن به حديث صحيح چيست؟

جواب: عمل كردن به حديث صحيح واجب است و دليل آن فرموده الله تعالي است كه مي فرمايد: +!$tBuﷺ‬ ãNä39s?#uä ãAqߙ§9$# çnﷺ‬ä‹ã‚sù $tBuﷺ‬ öNä39pktX çm÷Ytã (#qßgtFR$$sù_ [حشر: 7]. «و آنچه كه رسول [خدا] به شما بدهد، آن را بگيريد. و از آنچه كه شما را از آن باز دارد، بازآييد». و رسول الله ص مي فرمايد: «عَلَيْكُمْ بِسُنَّتِي وَسُنَّةِ الْخُلَفَاءِ الرَّاشِدِينَ الْمَهْدِيِّينَْ تَمَسَّكُوا بِها»[56]. «بر شما واجب است كه به سنت من و سنت خلفاي راشد و هدايت يافته بعد از من متمسك شويد»[57].

سؤال51: آيا به واسطة قرآن به حديث نيازي داريم؟

جواب: به خاطر داشتن قرآن از حديث بي نياز نمي گرديم. چنانكه الله تعالي در بيان لزوميت سنت مي فرمايد: +Ï!$uZø9t“Rﷺ‬&uﷺ‬ y7ø‹s9Î) tò2Ïe%!$# tûÎiüt7çFÏ9 Ĩ$¨Z=Ï9 $tB tAÌh“çR öNÍköŽs9Î)_ [نحل: 44]. «و به تو قرآن نازل كرديم تا براى مردم روشن سازى آنچه را كه بر آنان فرو فرستاده شده است‏». و در حديث صحيحي كه ابوداود و ديگران روايت كرده اند، رسول الله ص مي فرمايد: «أَلاَ إِنِّى أُوتِيتُ الْكِتَابَ وَمِثْلَهُ مَعَهُ» «آگاه باشيد كه قرآن و مثل آن را همراهش به من داده اند».

سؤال52: آيا مي توانيم بر دستور الله و رسولش پيشي بگيريم؟

جواب: خير. چنانكه الله تعالي مي فرمايد: +$pkš‰ﷺ‬'¯»tƒ tûïÏ%©!$# (#qãZtB#uä Ÿw (#qãBÏd‰s)è? tû÷üt/ ēy‰tƒ «!$# ¾Ï&Î!qߙu‘uﷺ‬_ [حجرات: 1]. «اى مؤمنان، فراروى خداوند و رسولش پيشدستى نكنيد و از خداوند پروا بداريد». و رسول الله ص مي فرمايد: «لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوْقٍ فِيْ مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ» «در نافرماني الله تعالي نبايد از هيچ مخلوقي اطاعت نمود». و در موردي كه بين ابن عباس ب و ديگران پيش مي آيد، آنها در مقابل ابن عباس ب كه به حديث رسول الله ص استناد مي نمايد به فعل ابوبكر و عمر تمسك مي جستند. ابن عباس ب در جواب آنها گفت: «أَخْشى أَنْ تَنْزِلَ عَلَيْكُمْ حِجَارَةٌ مِنَ السَّمَاءِ، أَقُولُ لَكُمْ: قَالَ رَسُولُ اللهِ وَ تَقُولُونَ: قَالَ أَبُوبَكْرٍ وَ عُمِرَ» «مي ترسم از آسمان سنگ باران شويد من مي گويم: رسول الله ص مي فرمايد، شما گفتة ابوبكر و عمر را دليل قرار مي دهيد»[58].

والسلام على عباد الله الصالحين وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين



[1]-  بخاري و مسلم.

[2]-  بخاري.

[3]- مسلم.

[4]- ابوداود.

[5]- متفق عليه.

[6]- در دعوت مشترك پيامبران كه بسيار در قرآن از آن بحث مي شود، وجود الله به عنوان موجودي آفريننده، روزي دهنده و مدبر امور، به صورت قطعي مورد قبول قرار گرفته است و از انحرافي كه در طريقه عبادي بشر پيش آمده،  آنها را به راه مستقيمي دعوت مي كند كه هماهنگ با ايمان به ذات واحدي است كه به آن معتقدند، و آن نيز عبادت كردن با اخلاص براي او و روي گرداني از مخلوقات است. به همين دليل قرآن مي فرمايد: +$pkš‰ﷺ‬'¯»tƒ â¨$¨Y9$# (#ﷺ‬߉ç6ôã$# ãNä3­/u‘ “Ï%©!$# öNä3s)n=s{_ [بقره: 21] «اي مردم پروردگاري كه خالق شماست، بپرستيد» چنانكه اگر از آنها سؤال مي كرديد، خالق شما كيست؟ جواب مي دادند: الله. +ûÈõs9uﷺ‬ NßgtFø9ﷺ‬'y™ ô`¨B öNßgs)n=yz £`ä9qà)u‹s9 ª!$#_ [زخرف: 87] پس كساني كه پيامبران در بينشان مبعوث شدند معتقد به الله بودند، او را خالق كل موجودات مي دانستند و چون كمونيست هاي زمان ما همه چيزشان مادي نبود،  و نكته جالب توجه اين است كه عليرغم اينكه به الله ايمان داشتند، اين عقيده باعث نشد كه پيامبر آنها را مسلمان بنامد، بلكه آنها را كافر ناميد و سوره كافرون در مورد آنها نازل شد . الله تعالي ايمان به توحيد ربوبيت را براي مسلمان بودن كافي ندانست و فرمود: +$tBuﷺ‬ ß`ÏB÷sムNèdçŽsYò2ﷺ‬& «!$$Î/ žwÎ) Nèduﷺ‬ tbqä.Ύô³•B ÇÊÉÏÈ_ [يوسف106] «اكثر كساني كه مدعي ايمان به الله هستند ايمان ندارند بلكه مشرك هستند». چون ايمان صحيح تنها شامل ايمان به ذات الله نيست. بلكه چيزي بيشتر از آن است.

[7]- چيزي كه مشركين عرب از آن سرباز مي زدند و منكر آن بودند، خالص كردن عبادت براي الله بود. آنها هرچند الله را مالك نفع و ضرر  و خالق بتهاي خويش مي دانستند ولي بتها را مجسمة ارواح بندگان صالح دانسته و معتقد بودند آنها عابدان را به الله نزديك و برايشان شفاعت مي كنند، بنابراين آنها را واسطه بين خود و الله قرار داده بودند، به همين دليل در مقابلشان سجده مي كردند، به دورشان طواف مي نمودند، از آنها طلب نصرت از دشمن و شفاي مريض را مي خواستند و در توجيه كار خويش مي گفتند: +$tB öNèd߉ç6÷ètR žwÎ) !$tRqç/Ìhs)ã‹Ï9 ’n<Î) «!$# #’s"ø9ã—_ [زمر: 3] «ما آنها را عبادت نمي كنيم جز اينكه ما را به خداوند نزديك گردانند». در حاليكه با اين كار از الله دور مي شدند، چون الله را به مخلوقاتش تشبيه مي كردند، كه مردم براي رساندن حاجات خويش به او، محتاج واسطه اند و چيزي را كه حق الله بود كه او را به اخلاص عبادت كنند، براي ديگري قرار مي دادند. به همين دليل الله تعالي آنها را مستحق شديدترين عقاب دانسته و در خبر فرموده كه بهشت من بر مشركين حرام است. ولي با كمال تأسف اين انحراف، دوباره شكل گرفت و در نتيجة غلو و افراط در مدح بزرگان اين شرك و عبادت غير خدا، با تأويلاتي نادرست احياء گشت و هم اكنون كار به جايي رسيده كه مساجد خالي و معابد ساخته شده بر روي گورها، علي رغم لعنت رسول الله ص از عاملان آن، آباد گرديده اند.

[8]- مسلم.

[9]- از جمله ايمان به الله ايمان داشتن به صفات او است، ما الله تعالي را همانگونه كه خود توصيف كرده پذيرفته و توصيف مي كنيم، بدون اينكه چيزي را از آن كم يا زياد نماييم.

به خاطر ورود افكار فلسفي به حوزه بررسي مسائل ديني، بعضي خواستند همه چيز دين را در قالب انديشه هاي خويش بگنجانند و در اين راستا چون بعضي از صفات وارده با افكار آنها جور در نمي آمد به نفي آن پرداختند و آن را تأويل كردند. ظاهراً در اين كار قصدشان تنزيه پروردگار متعال بود. مي گفتند: الله تعالي پاك و منزه است از اينكه دست داشته باشد، صورت، پا، نفس، نزول، حركت، استواء و... را كه در قرآن و حديث صحيح وارد است، از الله نفي كردند و اينها را صفات مخلوقين ناميدند و گفتند: نبايد الله را به مخلوقاتش تشبيه كرد، هر چند اين قاعده را در مورد همه صفات بسط ندادند چون ديگر از صفاتي كه براي الله معتقد بودند، مانند: حيات، قدرت، اراده، سمع، بصر، علم و كلام نيز در مخلوقات موجودند و به همين دليل در اثبات و رد صفات دچار تناقض گشتند. دستة ديگر شروع به اثبات صفات كردند و در اين اثبات تكييف و تمثيل نمودند و به همان صورت كه براي مخلوقات، اثبات صفات مي كردند، براي الله نيز اثبات كردند و به همين دليل به تشبيه و تجسيم رسيده و به اين صورت گمراه شدند، به همين خاطراست كه شيخ الإسلام ابن تيميه / مي گويد: «المعطلة يعبد عدماً والمشبهة يعبد صنماً» [اهل تعطيل عدم را عبادت مي كردند و اهل تشبيه بت را مي پرستيدند]. اما اهل سنت و جماعت راه وسط را، كه راه سلف صالح و طريقة قرآن و سنت است برگزيدند و آن اثبات كردن صفات به همان صورت كه وارد شده بدون تشبيه و تمثيل، بدون تكييف و تحريف بود. چنانكه معروف است مردي پيش امام مالك / آمد و از استواء سؤال نمود، فرمود: «الاستواء معلوم والكيف مجهول والإيمان به واجب والسؤال عنه بدعة» [استواء معلوم است اما كيفيت آن مجهول مي باشد واجب است به آن ايمان داشته باشيم و سؤال كردن در باره آن نيز بدعت است]. در مورد بقيه صفات نيز ائمه اهل سنت همين طريق را رفته و غير اين را گمراهي و ضلالت دانسته اند. ابن كثير در زير آية 54 سورة اعراف مي فرمايد: «إنما نسلك في هذا المقام مذهب السلف الصالح مالك والأوزاعي والثوري والليث بن سعد والشافعي وأحمد وإسحاق بن راهويه وغيرهم من أئمة المسلمين قديما وحديثا وهو إمرارها كما جاءت من غير تكييف ولا تشبيه ولا تعطيل والظاهر المتبادر إلى أذهان المشبهين منفي عن الله فإن الله لا يشبهه شيء من خلقه و +}§øŠs9 ¾ÏmÎ=÷WÏJx. Öäï†x« ( uqèduﷺ‬ ßìŠÏJ¡¡9$# 玍ÅÁt7ø9$#_ بل الأمر كما قال الأئمة منهم نعيم بن حماد الخزاعي شيخ البخاري قال من شبه الله بخلقه كفر ومن جحد ما وصف الله به نفسه فقد كفر وليس فيما وصف الله به نفسه ولا رسوله تشيبه فمن أثبت لله تعالى ما وردت به الآيات الصريحة والأخبار الصحيحة على الوجه الذي يليق بجلال الله ونفی عن الله تعالى النقائص فقد سلك سبيل الهدى» [ما در اين مقام راه سلف صالح را مي پوييم كه مالك، اوزاعي، ثوري، ليث پسر سعد، شافعي، احمد، اسحاق پسر راهويه و ديگران از ائمه مسلمين در قديم و جديد بر آن بوده اند. و آن اين است كه در اين مورد به همان صورت كه وارد شده آن را مرور كنيم بدون اينكه كيفيت آن را توضيح و يا آن را تشبيه، تحريف و تعطيل نماييم، نه آنگونه كه به ذهن اهل تشبيه خطور مي كند، بلكه صفات وارده شبيه صفات مخلوقين نيست. الله تعالي همانگونه كه خود فرمود، او شبيه هيچ چيز نيست بلكه او سميع و بصير است. و واقعيت امر همانگونه است كه اماماني چون نعيم پسر حماد خزاعي استاد امام بخاري گفته اند: هركس الله را به مخلوقاتش تشبيه كند كافر است و هركس آنچه الله نفس خويش را به آن توصيف كرده انكار كند به تحقيق كافر شده است و در آنچه الله خود را به آن وصف كرده و يا رسول الله ص را به آن توصيف نموده تشبيهي وجود ندارد. بنابراين هركس آنچه را كه آيات به صراحت به آن ناطق است و اخبار صحيح به آن اشارت دارد را براي الله تعالي اثبات نمايد، آنگونه كه لايق به جلال و كمال الله تعالي باشد و همراه آن نقايص را از الله نفي كند، به تحقيق در مسير هدايت قرار گرفته است]. علامه مقدسي نيز در لمعة الاعتقاد از امام شافعي در اين مورد سخن جالبي را نقل مي كند و مي فرمايد: «آمنت بالله وبما جاء عن الله على مراد الله وآمنت برسول الله وبما جاء عن رسول الله على مراد رسول الله» [به الله و به آنچه كه از جانب او آمده و به همانگونه كه منظور اوست ايمان دارم و به رسول الله ص و آنچه كه از او به ما رسيده همانگونه كه مقصود او بوده ايمان دارم].

[10]- بخاري و مسلم.

[11]- متفق عليه.

[12]- مسلم.

[13]- اولين شرط براي قبولي عملي كه صورت گرفته است، به فاعل و انجام دهندة آن برمي گردد، حتماً بايد به الله تعالي ايمان داشته باشد و تنها آن هنگام هم، ايمان چنين فردي صحيح است، كه بر اساس موازين شرعي و دين اسلام، كه آخرين و تنها دين صحيح  و به دور از تحريف است، باشد؛ بنابراين اگر كمونيست، مسيحي، يهودي، هندو، بودا، سوسياليست و ... يك عمل صالح انجام دهند به خاطر نداشتن شرط لازم براي قبولي ايمانش، چنين فردي مأجور نخواهد بود و همچنين اگر مسلماني دچار شرك در عقيده شود، چنين عقيده اي اعمال او را باطل و نابود خواهد كرد و او از جملة خسارتمندان خواهد بود. (زماني از زمرة مسلمانان خارج مي گردد كه دو شرط از او بر داشته شده باشد:1. عذر2. تأويل). چنانكه الله تعالي مي فرمايد: +`tBuﷺ‬ öàÿõ3tƒ Ç`»uKƒM}$$Î/ ô‰s)sù xÝÎ6ym ¼ã&é#yJtã_ [مائده: 5] «هركس به ايمان كافر شد، اعمالش نابود مي گردد». و يا مي فرمايد: +ô÷ûÈõs9 |Mø.uŽõ°ﷺ‬& £`sÜt6ósu‹s9 y7è=uHxå_ [زمر: 65] «اگر براي الله شريك قرار دهي اعمالت نابود مي گردد».

[14]- دومين شرط بعد از احراز ايمان صحيح اين است كه، تنها انگيزه او براي انجام آن كار رضاي الله باشد، چون هر عملي كه قصد فاعل آن خالصانه براي الله نباشد در قيامت فاقد اجر و پاداش است. چنانكه در حديث صحيح وارد شده كه فرمود: «مَنْ عَمِلَ عَمَلاً أَشْرَكَ فِيهِ مَعِى غَيْرِى تَرَكْتُهُ وَشِرْكَهُ» [هركس كاري انجام دهد و غير من را با من در انجامش قصد كند او و عملش را از خود طرد و دور مي نمايم]. و به همين دليل رسول الله ص ريا را شرك اصغر مي داند كه آن عدم اخلاص در قصد فاعل است زيرا در انجام كاري غير الله را هم در نظر گرفته است. چنانكه فرمود: «إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمُ الشِّرْكُ الأَصْغَرُ، قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَمَا الشِّرْكُ الأَصْغَرُ؟ قَالَ: الرِّيَاءُ» [از همه بيشتر نسبت به شما از شرك اصغر بيم دارم. سؤال كردند: آن چيست؟ فرمود: آن ريا است].

[15]- عمل صالح عملي نيست كه انجام دهنده اش آن را صحيح و درست بداند بلكه جدا از شروط قبلي يعني ايمان و اخلاص بايستي واجد يك شرط مهم و اساسي ديگر نيز باشد و آن بايد موافق قرآن و سنت باشد. پس تنها عملي شرعي و صحييح است و به عنوان عمل صالح براي عاملش محسوب مي شود كه مطابق دستور الله و رسولش و موافق شرع اسلام باشد. به همين دليل بدعت از جمله گمراهيهايي به حساب آمده است كه فاعلش مستوجب عذاب خداست، چون فعلش از طرف شارع اسلام، الله و رسولش مورد تأييد قرار نگرفته است و نوعي تشريع در مقابل اسلام قلمداد مي گردد. رسول الله ص  مي فرمايد: «كُلَّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ وَكُلَّ بِدْعَةٍ ضَلاَلَةٌ» [هر امر تازه ايجاد شده در دين بدعت و هر بدعتي موجب گمراهي است]. امام مالك / مي فرمايد: «من ابتدع في الإسلام بدعة ويراها حسنة فقد زعم أن محمداً ص خان الرسالة لأن الله تعالي قال: +ôtPöqu‹ø9$# àMù=yJø.ﷺ‬& öNä3s9 öNä3oYƒÏŠ àMôJoÿøCﷺ‬&uﷺ‬ öNä3ø‹n=tæ ÓÉLyJ÷èÏR àMŠÅÊu‘uﷺ‬ ãNä3s9 zN»n=ó™M}$# $YYƒÏŠ_ [المائده: 3] فما لم يكن يومئذ ديناً فلايكون اليوم ديناً» [هركس در اسلام بدعتي را انجام دهد و آن را خوب بداند (بدعت حسنه) چنين فردي گمان مي كند محمد ص خيانت كرده است، چون الله تعالي مي فرمايد: امروز دينم را براي شما كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و راضي شدم اسلام دينتان باشد، پس هر چيزي كه در آن زمان، دين نبوده هرگز امروز دين نخواهد بود].

[16]- متفق عليه.

[17]- بخاري.

[18]- از جمله بزرگترين مصيبتها اين است كه خيلي از مسلمانان نسبت به مسائل بسيار مهم جاهل مانده اند، لذا مي بينيم توحيد را در همان ربوبيت و خالقيت پروردگار مي بينند و شرك را نيز تنها در همين حدود  تفسير مي كنند، چنانكه اگر از خيلي از مسلمانان سؤال شود، شرك چيست؟ شرك را تعدد در ذات واجب الوجود مي دانند، در حاليكه اين تعريف تنها مجوسيان را شامل مي گردد و ناقص است. با قيافه حق به جانب، مدارك عالي علوم ديني در رشته هاي الهيات و غيره را از دانشگاه و حوزه ها دريافت داشته، به رخ مي كشند و تعريف توحيد را نمي دانند. در حاليكه واقعيت چيز ديگر است، چون با اين حساب بايستي ما مشركان پيش از اسلام را هم موحد بناميم، چون آنها هم دوگانگي در خلقت و آفرينش را نمي پذيرفتند. مشكل آنها دوگانگي در عبادت بود و شرك مورد توجه قرآن وسنت نيز همين امر مي باشد و اختلاف نيز در مورد آن ظاهر است. بي توجهي به اين امر مهم، باعث بي اعتنايي و در نهايت غلطيدن در آن و خسران ابدي است كه از آن معصيت و شر عظيم، به الله پناه مي بريم.

[19]- ترمذي

[20]- شرك در اين امت را از دو جهت تحقق يافته مي بينم. براي اثبات آن، كار چندان مهمي لازم نيست. نگاهي فرهنگ و افكار عمومي براي اثبات اين ادعا كافيست:

الف: شرك در عبادت: در انجام دادن اعمال عبادي براي غير الله چنانكه در زيارتگاهها در اقصي نقاط جهان اسلام مرسوم است از مردگان درخواست شفاعت و شفاي مريض و نجات از مشكلات را مي خواهند. به دورشان طواف مي كنند و انواع نذورات و قربانيها را جهت تقرب به ساحتشان تقديم مي دارند، نمونه برجستة آن، در شكل قبرپرستي و شخص پرستي مشهود است و چون انجام اين كارهاي شرك آميز براي بعضيها نوايي به همراه دارد از آن، نهي نمي كنند، بلكه آن را تشويق هم مي نمايند و اين كار آنها را تبديل به همان امامان گمراهي خواهد كرد كه رسول الله ص از تحقق وجودشان در جامعه اسلامي بيمناك بود. «إِنَّما أخافُ عَلي أُمَّتِي الأَئِمَّةَ الْمُضِلِّيْنَ» «از وجود امامان و پيشوايان گمراه كننده در امتم مي ترسم». اماماني كه در روز جزا نفعي براي پيروانشان ندارند، آن هنگام كه به درگاه الله تعالي از وجودشان شكايت مي شود: +(#qä9$s%uﷺ‬ !$oY­/u‘ !$¯RÎ) $uZ÷èsÛﷺ‬& $uZs?yŠ$y™ $tRuä!#uŽy9ä.uﷺ‬ $tRq=|Êﷺ‬'sù gŸx‹Î6¡¡9$# ÇÏÐÈ_ [احزاب: 67] «وگفتند: پروردگارا ما از بزرگان و رؤساي خويش اطاعت كرديم و ما را از راه به در كردند»

ب: شرك در طاعت و فرمانبرداري: كه به عنوان سنبلي از تجدد طلبي و پيشرفت نيز در زمان ما مطرح مي گردد و آن اين است كه از برنامه هاي اسلامي روي گرداني و راه و رسم ديگران را در زندگي بپذيري و آن را بهتر بداني، چنانكه به جاي الله و رسولش  خود را به پيروي از ماركس و لنين كني و برنامه هاي كمونيستي را بهتر و مفيدتر از برنامه هاي ديني بداني و يا آن را منافي با اسلام ندانسته، و وجود آن را نيزهمسان اسلام قبول كني. در اوايل انقلاب ايران در كردستان آقاي عزالدين حسيني يكي از علماي معروف اظهار داشت: من با يك دست اسلام و با دست ديگر كمونيست را مي گيرم و سياست من اينگونه اقتضا مي كند. و اين مطلب را، آن هنگام روزنامه ها به چاپ رساندند. و ديگران غير از او با مطرح كردن اين ايده كه هم اكنون و در اين زمان ممكن است حتي يك كافر وجود نداشته باشند. به عنوان متمم طرح قبلي راه را براي حضور گروههايي با گرايشات متعدد كفر در جامعه فراهم نمودند به همين دليل مسلمانان نمازخوان چه بسا به صف احزابي در آمدند كه تمام هدفشان تحقق شعار سوسياليسم بود و با كمال تأسف جاهلان عباپوش را مي ديديم كه تحت تأثير احساسات ملي فتوا به حمايت آنها صادر و بر مردة كمونيست ها و لائيكها نماز مي خواندند و مراسم فاتحه خواني و دعا برايشان ترتيب مي دادند و در ادامة اين اوضاع، كار به جايي رسيد كه فكر و فرهنگ غربي چون سوغاتي پذيرفتني و مهمان ناخوانده به همه خانه ها سر زد و كمتر كسي از آن مصون ماند و اين همان تحقق شرك در قالب امروزي، در جامعه اسلامي است كه پيروان آن غير الله را رب خويش نموده و با اين كار از اسلام دور و برنامة غير اسلام را منهج زندگي نموده اند، چنانكه در خبر صحيح وارد است كه روزي رسول الله ص در حاليكه عدي پسر حاتم را مشاهده كرد، فرمود: +‏(#ÿﷺ‬ä‹sƒªB$# öNèdu‘$t6ômﷺ‬& öNßguZ»t6÷dâ‘uﷺ‬ $\/$t/ö‘ﷺ‬& `ÏiB Âcﷺ‬ߊ «!$# yx‹Å¡yJø9$#uﷺ‬ šÆö/$# zNtƒötB_ [توبه31] [غير از خداوند متعال علماء و راهبان خويش و مسيح پسر مريم را رب و پروردگار خود قرار مي دادند..] عدي رو به پيامبر كرد و گفت: يا رسول الله ص! ما آنها را عبادت نمي كرديم، در جواب رسول الله ص فرمود: «أَوَ لَيْسَ يُحَرِّمُونَ مَا أَحَلَّهُ اللهُ فَتُحَرِّمُونَهُ ويَحِلُّونَ مَا حَرَّمَ اللهُ فَتَحِلُّونَهُ؟ قَالَ: بَلَي. قَالَ ص: تِلْكَ عِبَادَتُهُمْ» (آيا آنهاحرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام نكردند و شما به دنبالشان نرفتيد؟ فرمود: آري. بعد رسول الله ص فرمود: اين همان عبادت است).

[21]- بخاري.

[22]- ترمذي.

[23]- ترمذي.

[24]- مسلم.

[25]- بخاري.

[26]- ابن ماجه.

[27]- مسلم.

[28]- امام احمد.

[29]- طبراني.

[30]- علم غيب وصفي است كه تنها الله شايسته آن است و اعتقاد به اينكه ديگري غيب مي داند كفر است، چون چيزي كه حق الله است به ديگري نسبت داده شده است. و حال با اين همه نصوص قطعي در اين زمينه، وضع مردم عوام و مظلوم ما را بنگريد كه چگونه شيادان در لباس دين آنها را اغوا كرده اند تا جايي كه موعظه و پند كسي را در اين زمينه نمي پذيرند و معتقدند كه آنها عاقبت و سرانجام هر چيزي را مي دانند، به همين دليل براي كشف هر ناپيدايي به آنها متوسل مي شوند و براي اينكه غلو و افراطشان در مورد اين مدعيان دروغين بدانيد كافي است به اين جريان خبري گوش كنيد: پسر يكي از شيوخ منطقه كردستان ديوانه بود، مردم ديوانه هاي خويش را جهت مداوا پيش كسي مي بردند كه از شفاي پسر ديوانة خويش عاجز بود،  ولي براي اغواي مردم اين داستان را بافته بودند كه گويا روزي پسر شيخ كفش مهمانان خانه را از هم جدا مي كند (به اقتضاي طبيعت ديوانه ها) وقتي پدر از او مي پرسد كه پسرم چرا چنين كرده اي؟ ايشان مي گويد: پدر، دوزخيان و بهشتيان را از هم جدا كرده ام. پدر از اين امر ناراحت و سيلي به گوش پسر مي زند و او ديوانه مي گردد، و  با اين حالت ديوانگي ماند تا مرد. مردم در مورد اين ديوانه افسانه ها بافته بودند. از او طلب شفاي مريض مي كردند. اگر در كوچه و معابر او را مي ديدند دستش را مي بوسيدند و از او مي خواستند بر سر و روي بچه هايشان دست بكشد، او را ولي الله مي دانستند غافل از اينكه كسي كه ديوانه است مكلف نيست. و چنين فردي در صورت انجام واجبات نيز مأجور نيست، چون حكم بچه ها و افراد نابالغ را دارد.

بعضي موارد هم از اموال به سرقت رفتة مردم خبر داده اند. توسط همكاران جني و انسي خويش اطلاع يافته اند و همين امور باعث گشته مردم در موردشان به خيلي چيزها معتقد شوند و به همين دليل بر روح و جان مردم مظلوم اغفال شده، مسلط و جان و مالشان را براي خود مباح ديدند، و براي خود زندگي افسانه اي بر اساس عرق جبين ديگران ساختند. خداوند بر بازماندگان ناخلفشان، تواناي ادامه سير ندهد و به مردم اغفال شده و مظلوم عقل سليم و توفيق هدايت عنايت فرمايد، كه بينديشند، چرا كه قرآن و سنت رسول الله ص را مهجور قرار داده اند. به خرافات و اباطيل چسبيده اند، +tª!$#uﷺ‬ “ωôgtƒ `tB âä!$t±o„ 4’n<Î) :ÞºuŽÅÀ ?LìÉ)tGó¡•B_

[31]- حاكم ووافقه الذهبي.

[32]- ابن ماجه و ديگران.

[33]- شايان توجه براي مؤمنان اين است كه نه تنها از حكم كردن بر اساس قوانين خلاف اسلام بايد بپرهيزند، بلكه از كارهايي نيز كه منجر به حاكميت احكام غير اسلامي و حكومت كفر و ماندگاري طاغوت مي شود نيز بايد دوري نمايند. الله تعالي در قرآن مي فرمايد: +`s9uﷺ‬ Ÿ@yèøgs† ª!$# tûï̍Ïÿ»s3ù=Ï9 ’n?tã tûüÏZÏB÷sçRùQ$# ¸x‹Î6y™_ [نساء: 141] «الله تعالي براي كافران هيچگونه راه سلطه اي بر ايمانداران  مقرر نفرموده است». بنابراين موحدين بايد هوشيار باشند، از هرگونه اقدامي كه منجر به حاكميت آنها گردد، خود را بركنار دارند. براي مثال حزبي در موضعگيريهايش اعلام داشته است، هدف او حاكميت طبقه كارگر و تشكيل جامعه كمونيستي است. البته اين گفته تنها شعارهاي بي اساس و فريبنده اي بيش نيست، زحمتكشان را مي فريبند تا در ساية اغواي آنها خود به آرزوهاي خويش برسند، حال اگر چه بصورت مقطعي خود را هماهنگ با خواسته هاي ملي و دنيوي مردم بنمايند. افراد نبايستي خود را تبديل به پله هاي ترقي آنها نمايند، نبايد در دامهاي فريبندة ديگران كه اهداف خويش را زير شعارهاي رنگارنگ دمكراسي و جامعة مدني و آزادي پنهان داشته اند بيندازند، چون در اين كار هرچند به زعم خويش، گناهي مرتكب نشده اند اما ندانسته با اسلام نيز وداع نموده اند، زيرا در مسيري كه عاقبتش بغض و خشم رب عالميان است قرار گرفته اند، و در صفي هستند مخالف با مسيري كه انبياء الهي، رهبران آنند و به خاطر پرهيز از همين مسائل، الله تعالي از مؤمنين مي خواهد با غير خود از كافران، دوستي برقرار نكنند، آنان را محرم اسرار خود ننمايند، مبناي زندگي خويش را در دنيا با كساني بنا نهند كه مي خواهند در قيامت براي ابديت در بهشت با آنها باشند، پس هركس با گروهي دوستي نمايد كه اقدامش منجر به حاكميت دين الله نمي شود بايد منتظر عقوبت شديد و سرانجام دردناك الهي باشد و بداند كه با آنها محشور مي شود، چنانكه رسول الله ص مي فرمايد: «المرءُ مَعَ مَن أَحَبَّ يَومَ القِيامَةِ» «انسان همراه كسي در قيامت خواهد بود كه در دنيا دوستش داشته باشد». و در وصف دوستي با كفار  الله تعالي مي فرمايد: +`tBuﷺ‬ Nçl°;uqtGtƒ öNä3ZÏiB ¼çm¯RÎ*sù öNåk÷]ÏB_ [مائده: 51]. «هركس از شما با آنها دوستي نمايد او با آنها و از آنهاست»

[34]- انسان بايد بداند كه موجودي ضعيف و ناتوان است و از درك بسياري از مسائل عاجز مي باشد و خيلي از مسائل هستند كه انسان از درك آن ناتوان است، لذا جوابگويي در آن مورد انسان را گاهاً از جادة مستقيم دور مي كند، به همين دليل از زياد سؤال كردن نهي شده ايم تا جايي كه در حديث صحيح وارد است: «إِنَّما هَلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ بِكَثْرَةِ السُّؤَالِ» (آنها كه قبل از شما بودند به خاطر زياد سؤال كردن به هلاكت رسيدند). و در قرآن آمده است كه: +$pkš‰ﷺ‬'¯»tƒ šúïÏ%©!$# (#qãZtB#uä Ÿw (#qè=t«ó¡n@ ô`tã uä!$u‹ô©ﷺ‬& bÎ) y‰ö6è? öNä3s9 öNä.÷sÝ¡n@_ [مائده: 101] «از چيزهايي سؤال مكنيد كه اگر برايتان روشن گردد باعث نارحتيتان مي شود». و در مقام توبيخ بني اسرائيل مي فرمايد: +÷Pﷺ‬& šcﷺ‬߉ƒÌè? bﷺ‬& (#qè=t«ó¡n@ öNä3s9qߙu‘ $yJx. Ÿ@ʹߙ 4Óy›qãB `ÏB ã@ö6s%_ [بقره: 108] «آيا همانگونه كه قبلاً از موسي سؤال كرديد، مي خواهيد به همان صورت از رسولتان (محمد ص) نيز سؤال كنيد». چون منشأ سؤالات انسان جهل اوست، گاهاً در اصل سؤال نيز دچار اشتباه مي گردد، كه از جمله آن همين سؤال است، چون وقتي به پديده ها مي نگريم كه براي به وجود آمدنشان احتياج به خالق دارند، مي بينيم علت مخلوق و ايجادشدنشان يك نياز دائمي و درون ذاتي مي باشد، كه آن احتياج است، و هرچيز غير از خدا فقير است و هر موجود فقير نيازمند است، بنابراين طرح سؤال كردن به اين مضمون در مورد ذات بي نياز و غني از هر چيز غلط مي باشد، چون او معلول، مخلوق و فقير نيست و ذاتش بي نياز از همه چيز است و او خود سرچشمة همه هستي‌هاست. همانگونه است كه خود فرموده: +öNs9 ô$Î#tƒ öNs9uﷺ‬ ô‰s9qムÇÌÈ  öNs9uﷺ‬ `ä3tƒ ¼ã&©! #·qàÿà2 7‰ymﷺ‬& ÇÍÈ_ [اخلاص:  3-4].

[35]- مسلم.

[36]- مسلم.

[37]- ابوداود

[38]- امام احمد.

[39]- متفق عليه.

[40]- عبدالله خياط در كتاب عقيدة المسلم، فصل مربوط به توسل در مورد توسل به جاه مي گويد: در حديثي كه بخاري روايت نموده است آمده كه در زمان عمر بن خطاب س مردم دچار قحطي و خشكسالي شدند. جهت چارة كار به خدمتش رفتند. ايشان عباس را آورد و اين مطلب از جانب ايشان روايت شده كه فرمود: «اللَّهُمَّ إِنَّا كُنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّنَا فَتَسْقِينَا وَإِنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِعَمِّ نَبِيِّنَا فَاسْقِنَا . قَالَ فَيُسْقَوْنَ» [پروردگارا هر گاه دچار خشكسالي مي شديم به واسطة پيامبرمان به تو متوسل مي شديم و ما را با آب باران سيراب مي كردي و حال به واسطة عموي پيامبرمان به تو متوسل مي شويم. برايمان باران بفرست. راوي حديث مي گويد: باران باريد].

عبدالله خياط گويد: مقصود عمر س اين بوده است كه آنها در زمان حيات رسول الله ص از او مي خواستند كه براي آنها از الله دعا نمايد كه باران ببارد، چنانكه در احاديث زيادي در دعاهاي طلب باران آمده است و دعاي پيامبر ص نيز قبول و آنها نيز به باران مي رسيدند، اما بعد از اينكه رسول الله ص به رفيق اعلي منتقل شد، بر ايشان مقدور نبود كه از او بخواهند يا او برايشان دعا كند به همين دليل از عمويش عباس پسر عبدالمطلب درخواست دعاي باران كردند و اين به آن سبب است كه در كلام عمر س يكي از دو مورد زير مقدر است: 1. ما به واسطة جاه پيامبرمان به تو متوسل مي شديم. 2. ما به واسطة دعاي پيامبرمان به تو متوسل مي شديم. و با رجوع به سنت مطهر و سيرة اصحاب كرام رضوان الله عليهم و اطلاع يافتن از راه و روش آنها در مورد توسل و درخواست باران برايمان به وضوح روشن مي گردد كه آنها در منزلشان نمي نشستند تا از الله به واسطة جاه پيامبرشان درخواست كنند و بگويند: پروردگارا به واسطة جاه و يا شرافت و منزلت رسول الله ص در نزد خودت برايمان باران بفرست، بلكه آنها هميشه اينگونه عمل مي كردند كه به خدمت رسول الله ص در آيند و از او بخواهند كه برايشان دعا كند و ايشان نيز درخواست آنها را مي پذيرفت و برايشان دعا مي كرد و اين تنها امر صحيح نقل شده از اصحاب در اين باب است. و غير اين طريق از آنها منقول نيست و در هيچ يك از كتابهاي تدوين شدة معتبر در باب سنت رسول الله ص نيز روايت نشده است.

[41]- ابن تيمیه / در كتاب «الواسطه بين الحق والخلق» در مورد انواع واسطه هاي مردم مي فرمايد: واسطه هايي كه بين پادشاهان و مردم قرار مي گيرند به يكي از سه شكل زير است:

1.  براي اطلاع ايشان از احوال و اوضاع مردم در مورد چيزهايي كه از آن بي خبرند و نمي دانند. اگر بگويد: خداوند احوال بندگان خود را نمي داند مگر اينكه در مورد آن بعضي از ملائكه يا پيامبران به او خبر دهند، چنين شخصي كافر است، چون الله تعالي آنچه را كه در آسمانها و زمين است مي داند.

2.  اينكه پادشاه از تدبير امور مربوط به رعيت خود و دفع دشمنانش درمانده و ناتوان باشد مگر اينكه ياري دهندگاني وي را در آن امور ياري كنند. بنابراين پادشاه به دليل ناتواني اش از داشتن ياران و پشتيبان، ناگزير است. حال آنكه ذات مقدس او از سستي و ناتواني منزه است و الله تعالي بر هر چيز تواناست.

3.  پادشاه قصد فايده رساندن و نيكي كردن به رعيت را نداشته باشد مگر يك عامل خارجي وي را تحريك كند. پس هرگاه شخصي تقاضاي خود را از طريق كسي كه پادشاه را اندرز مي دهد و او را اكرام مي دارد عرضه بدارد، يا اينكه كسي او را براي برآوردن نيازش سفارش كند كه پادشاه به خاطر بيم و اميد از وي، اراده اش تحريك شود و او را وادار به بر آورده كردن نيازمنديهاي رعيتش نمايدكه در اين صورت يا به خاطر تمايلي است كه در اثر سخنان اندرزگويانه واعظ در قلبش ايجاد مي شود يا به سبب رغبت و ترسي است كه از سخن سفارش كننده در دلش به وجود مي آيد و حال آنكه الله تعالي پرورش دهنده و فرمانرواي حقيقي هرچيز است و مهر او نسبت به بندگانش از مهر مادر به فرزندش بسي افزونتر است. تمام اشياء تحت مشيت اوست، هرچه بخواهد، خواهد شد و همه خيرات و نيكي ها به ارادة اوست. بنابراين روا نيست كه در جهان كسي باشد كه الله را بر خلاف اراده اش به كاري وادارد و او اميد و هراسي از كس ندارد. چون هرچه هست از اوست.

بنابراين الله تعالي بي نياز از اين واسطه هاست و چنين انديشه اي در موردش كفر است و نبايد او را به مخلوقاتش تشبيه كرد چون الله تعالي در وصف خودش مي فرمايد: +}§øŠs9 ¾ÏmÎ=÷WÏJx. Öäï†x« ( uqèduﷺ‬ ßìŠÏJ¡¡9$# 玍ÅÁt7ø9$#_ [شورا: 11].

[42]- ناصرالدين الباني در سلسلة الأحاديث الضعيفة در مورد اين حديث ضمن رد احاديث مجعول در اين زمينه، چون حديث «تَوَسّلُوا بِجَاهِي فَإِنَّ جَاهِي عِندَ اللهِ عَظِيمٌ» مي گويد: واضح است كه جاه و مقام نبي ما از مقام و جاه انبياء افضل تر است و بدون شك نزد پروردگارش صاحب جاه و مقام است، اما اين مسئله اي است و توسل به جاه و مقامش مسئله اي ديگر كه نبايد آنها را با هم قاطي كرد، چنانكه بعضي اين كار را مي كنند. چون كسي كه به جاهش متوسل مي شود اميدوار است با اين كار دعايش قبول شود و اين از اموري است كه با عقل درك نمي گردد. چون از جمله امورات غيبي است كه در ميدان عقل جولاني ندارد، بنابراين بايد نقل صحيحي  باشد تا حجت به آن تمام شود و در اين زمينه نيز حديث صحيحي وجود ندارد. سپس در مورد توسل به آن مرد نابينا مي گويد: «وتوسل الأعمي به ص بدعائه لا بجاهه ولا بذاته ولما كان التوسل بدعائه بعد انتقاله إلي الرفيق الأعلي غير ممكن كان التوسل به بعد وفاته غير ممكن وغير جائز» [توسل آن نابينا به دعاي رسول الله ص بود نه به جاه و ذات او. و چون بعد از وفاتش توسل به دعايش ممكن نبود به همين دليل توسل به او بعد از وفاتش غير ممكن و نادرست است]

و سپس در مورد توسل آن مرد نابينا توضيح مي دهد: «وكذلك لم ينقل أن أحداً من العميان توسل بدعاء ذلك الأعمي، ذلك لأن السرّ ليس في قول الأعمي «اللهم إني أسألك وأتوجه إليك بنبيك نبي الرحمة...» وإنما السرّ الأكبر في دعائه ص له كما يقتضيه وعده ص إياه بالدعاء له ويشعر به قوله في دعائه «اللهم فشفعه فيّ» اي أقبل شفاعته ص أي دعاءه في و «شفعني فيه» أي أقبل شفاعتي أي: دعائي في قبول دعائه ص في» [به همين دليل برايمان بازگو نشده كه كوري به دعاي آن نابينا توسل نمايد و اين به آن سبب است كه سرّي در گفتة آن نابينا نيست كه گفت: بار الهي من از تو مي خواهم و به واسطة نبي تو كه رحمت است به تو روي مي آورم... بلكه سر اكبر در دعاي رسول الله ص براي آن نابينا قرار دارد. چنانكه او را وعده مي دهد كه برايش دعا كند و دليل آن نيز همان دعاي نابينا است كه مي گويد: پروردگارا شفاعتش را در مورد من قبول كن و شفاعت من را در موردش بپذير كه همان قبولي دعاي من براي قبولي دعاي او در مورد من است.

به همين دليل است كه امام مالك نيز در درالمختار مي گويد: «أَكْرَهُ أن يسئل الله إلا بالله» «من ناپسند مي بينم كه جز به واسطه ذات مقدسش، چيزي خواسته شود»] (جلد اول:  صفحه77 سلسلة الأحاديث الضعيفة).

[43]- ترمذي.

[44]- مسلم.

[45]- بطور كلي شفاعت ثابت شده در قرآن و سنت داراي سه شرط اساسي است و به همين دليل غير از شفاعتي است كه اهل شرك به آن معتقدند كه در قرآن نيز هر جا آن را نفي مي كند ناظر به همين قسم منفي است.

1.  شفاعت ملك الله است و در اختيار او قرار دارد لذا تنها بايستي از او درخواست شود. +@è% °! èpyè»xÿ¤±9$# $YèŠÏHsd_ [زمر: 44].

2.  بدون اذن الله تعالي صورت نمي گيرد. +`tB #sŒ “Ï%©!$# ßìxÿô±o„ ÿ¼çny‰YÏ㠞wÎ) ¾ÏmÏRøŒÎ*Î/_ [بقره: 255]. «چه كسى است كه بدون حكم او در پيشگاهش شفاعت كند؟»

3.  اين شفاعت فقط براي اهل توحيد و آنهايي است كه الله از آنها راضي است ولي گناهاني را با خود به همراه دارند كه برايشان مشكل ايجاد كرده چنانكه مي فرمايد: +ãŸwuﷺ‬ šcqãèxÿô±o„ žwÎ) Ç`yJÏ9 4Ó|Ós?ö‘$#_ [انبیاء: 28]. «و شفاعت نمى‏كنند مگر براى كسى كه [خداوند] بپسندد». يا مي فرمايد: +žw ßìxÿZs? èpyè»xÿ¤±9$# žwÎ) ô`tB tbόﷺ‬& ã&s!_ [طه: 109]. «شفاعت نافع نيست جز در مورد كسي كه در موردش اذن داده شده است».

[46]- بخاري.

[47]- رسول الله ص امتش را از افراط كردن در مدح و ستايش بزرگان نهي مي كند چون همواره اين مسئله باعث ايجاد انحراف در بشر بوده است. چنانكه بتان معروف قوم نوح در اصل مردان صالحي بودند كه افراط كردن در ستايش آنها بعد از مرگ، آنها را تبديل به معبوداني كرد كه توسط قومشان عبادت شدند و به همين خاطر رسول الله ص امتش را نسبت به چنين امري همواره هشدار مي دهد. «إِيَّاكُمْ وَالْغُلُوَّ فِى الدِّينِ فَإِنَّمَا أَهْلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمُ الْغُلُوُّ» «زنهار از غلو كردن خود را بپرهيزيد كه گذشتگان شما را افراط كردن در ستايش ديگران به هلاكت رساند». اما علي رغم اين همه هشدار باز هم اين امر توسط اهلش ايجاد شد. براي مثال به شعرهاي بويصيري بنگريد در ستايش رسول الله ص چنان راه افراط را مي پيمايد كه او را به اله و معبودي تبديل مي كند كه استحقاق عبادت را دارد. چنانكه مي گويد:

يا أكرم الخلق مالي من الوذبه                                              سواك عند حلول الحادث العمم

اي محترم ترين خلق، من در هنگام هجوم گرفتاري و بلايا، جز تو كسي را ندارم كه به او پناه ببرم.

و اين اعلام بعد از رسالت است در حاليكه قبل از بعثت رسول الله ص حتي مشركان عرب مي دانستند كه در حال اضطرار و نارحتي ها تنها الله فريادرس است و قرآن اين وضع را اينگونه بيان مي دارد و مي فرمايد: +`¨Bﷺ‬& Ü=‹Ågä† §sÜôÒßJø9$# #sŒÎ) çn%tæyŠ_ (نمل: 62). «كيست كه دعاي درماندگان را اجابت كند». آن هنگام كه براي رفع مشكل دعا مي كنند. يعني مشركين اين نكته را مي دانستند و چه وضعيت نادرستي روي داده است كه مشركين بهتر از افراد به ظاهر مسلمان از اسلام آگاه ترند و در جاي ديگر مي آورد:

فإن من جودك الدنيا وضرتها                                             ومن علومك علم اللوح والقلم

دنيا و قيامت لطف و بخشش شماست و لوح و قلم علمي از علوم وسيع شما هستند، در حاليكه دنيا و قيامت فضل الله تعالي است و لوح و قلم علم او هستند و زياده روي در مدح  و ثنا، كار را به جايي مي رساند كه بنده اي را نه تنها عالم به همه چيز، بلكه لوح و قلم را جزئي از علم او مي داند، اين همه افراطي ها به خاطر دور شدن از سنت رسول الله ص و بي توجهي به فرموده هاي اوست، چنانكه مي فرمايد: «مَا أُحِبُّ أَنْ تَرْفَعُونِى فَوْقَ مَنْزِلَتِى الَّتِى أَنْزَلَنِى اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ» «دوست ندارم كه مرا بالاتر از آن منزلت و مقامي كه پروردگار عالم برايم مقدر كرده، قرار بدهيد» الله تعالي ما را از افراط و غلو كردن كه سرانجامي جز شرك و پرستش غير الله ندارد حفظ گرداند. آمين.

[48]- ابوداود

[49]- امام احمد.

[50]- بعد از ايمان همه چيز مؤمن رنگ ديني خواهد گرفت و حتي دوستي و رفاقتش، برادري و همكاري اش بر اين اساس تفسير خواهد شد. چنانكه مي بينيم در جنگ بدر، كساني كه در مقابل هم قرار داشتند، اهل يك طايفه و از يك ملت بودند ولي آنچه كه باعث اين امر بود، عقيده بود كه مسيرها را از هم جدا نموده، مسيري در جهت الله +tûïÏ%©!$# (#qãYtB#uä tbqè=ÏG»s)ム’Îû È@‹Î6y™ «!$#_ [نساء: 76]. و مسيري سير به سوي جهنم بود و آنها رهروان شيطان بودند. +tûïÏ%©!$#uﷺ‬ (#ﷺ‬ãxÿx. tbqè=ÏG»s)ム’Îû È@‹Î6y™ ÏNqäó»©Ü9$#_ [نساء: 76]. حمزه در مقابل عباس، علي در مقابل برادرش عقيل و ابوبكر در مقابل فرزندش عبدالرحمان و ديگران نيز به همان شكل صف آراستند. ابوعبيده جراح مي گويد: ديدم نفري مرا تعقيب مي كند هر چند خواستم از من منصرف شود، نشد او پدرم بود. قصد جان من را داشت، وقتي تصميم او را در مقابل خود قطعي ديدم عزم را جزم و او را به هلاكت رساندم. تدفين ابوطالب توسط علي س نيز شاهدي بر اين مدعاست.

ناصرالدين الباني / در سلسلة الأحاديث الصحيحة، حديث شماره161، حديثي را با سند صحيح از امام علي روايت مي كند كه، بعد از مرگ ابوطالب به خدمت رسول الله ص رسيد و عرض كرد: «قلت للنبي ص إنّ عمّك الشيخ الضّال قد مات. فمن يواريه؟ قال: اذهب فوار أباك (يعني علياً س) قال: لا أواريه، إِنَّهُ مَاتَ مشركاً، فقال: اذهب فواره. ثم لاتحدثن حدثاً حتي تأتيني فذهبت فواريته وجئته، وعلي أثر التراث والغبار، فأمرني فاغتسلت ودعا لي بدعوات ما يسرني إن لي بهن ما علي الأرض من شيء»  «به رسول الله ص گفتم: عمويت آن پيرمرد گمراه مرد. فرمود: چه كسي او را دفن مي كند؟ بعد گفت: برو او را دفن كن. در جواب گفتم: او را دفن نمي كنم چون او با حالت شرك از دنيا رفت. فرمود: برو او را دفن كن و ديگر سخني مگو تا پيش من برمي گردي. پس رفتم و او را دفن كردم و در حاليكه آثار گرد و غبار بر چهره ام بود، بر گشتم. به من دستور داد كه غسل انجام دهم و برايم با كلماتي دعا نمود كه برايم از آنچه در زمين وجود دارد  كه از آن من باشد، خوشايندتر بود».

[51]- امام احمد.

[52]- قرآن در توصيف اولياء مي فرمايد: +اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ كَانُوا يَتَّقُونَ_ «آنها كساني هستند كه ايمان آورده اند و اهل تقوا هستند». و هركس چنين باشد الله او را دوست دارد و با دشمنانش اعلام جنگ مي كند. چنانكه در صحيح آمده است: «قَالَ اللهُ تعالى: مَنْ عَادَي لِيْ وَلِيّاً فَقَدْ آذَنْتُهُ بِالْحَرْبِ» «هركس با دوستان من دشمني كند با او اعلام جنگ خواهم كرد». بنابراين اولياء خدا را با ايمان صحيح و عمل صالح خواهيم شناخت و به همان اندازه كه درجات مؤمنان متفاوت است، درجات اولياء خداوند نيز  متفاوت است. ايماني كه انبياء الهي دارند، ديگران ندارند و درجه ايمان اصحاب با تابعين و تا مي رسد به يك مؤمن عادي فرق دارد، و نكته مهم اين است كه وظيفة ديگران در مقابل خداوند چيست؟ قرآن آن را تعيين مي كند: +(#qçRuﷺ‬$yès?uﷺ‬ ’n?tã ÎhŽÉ9ø9$# 3“uqø)­G9$#uﷺ‬ ( Ÿwuﷺ‬ (#qçRuﷺ‬$yès? ’n?tã ÉOøOM}$# Èbºuﷺ‬ô‰ãèø9$#uﷺ‬_ (مائده: 2). اما با كمال تأسف كساني خود را در سلوك عابدان و ايمانداران واقعي و اولياء الله جا زده اند كه اهل آن نيستند. اولاً فاقد شرط اول هستند. چون اكثراً شرك در آنها وجود دارد. ذكر مجالس آنها، فرياد و استغاثه از مردگان است، عيد و شاديشان طواف به دور گور مردگان و برداشتن تبركي از خاك گورها و استفاده كردن از ته ماندة آب جمع آوري شده از چرك بدنشان مي باشد كه به عنوان شفاي مريض در خوردشان مي دهند، البته نبايد فراموش نمود كه اگر عذر داشته باشند كه يكي تأويل و ديگري جهل مي باشد نمي توان آنها را جزو مشركين كه به وسيله اين كارها از اسلام خارج مي شوند به حساب آورد. طريق معاش آنها از عرق جبين مردم است. عوام را استثمار مي كنند، مأموران خويش را جهت جمع آوري زكاتي كه حق فقرا است به روستاها مي فرستند تا آن را براي خويش جمع و غصب كنند و در پنهان، اهل انواع مفاسد اخلاقيند، از شخصيتهاي مرده خويش بتي ساخته كه مردم را به شفاعتش اميدوار مي كنند و به عبادتش وا مي دارند. به همين دليل با شياطين مأنوس و در مجالس بدعتي خويش به استمداد آنها كارهاي خارق عادت مي كنند، خداوند وجودشان را محو و نابود گرداند كه آنها عامل اصلي تخريب افكار و ترويج خرافات در قالب دين هستند و بماند كه در مورد سابقة درخشان آنها در وابستگي به ساواك و استعمار چيزي نگفتيم.

نكته بسيار مهم و قابل توجه اين است كه مردم به جاي اينكه در تشخيص اولياء به معيارهاي قرآني توجه كنند به ظاهر آراسته، به لباس مبدل و انجام كارهاي خارق العاده مي نگرند و هركس را بر اين منوال ديدند به او روي آوردند، در حاليكه واقعيت را در ايمان و اعمال افراد بايد جستجو كرد  و اينكه در زندگي تا چه ميزان بر راه و سنت رسول الله ص قرار دارد. ابن تيميه در الفرقان، توضيح مي دهد كه همانگونه كه اولياء الله كرامت دارند اولياء شيطان نيز كارهاي خارق العاده به كمك شياطين انجام مي دهند، مي گويند: در زمان عبدالملك مروان خليفه مقتدر امويه، حارث دمشقي قيام نمود و اعلام نمود كه پيامبر خداست، ايشان را با طناب بسته و به پاي چوبه دار آوردند، يكدفعه متوجه شدند، طنابها باز شدند و پا به فرار نمود. مأموران او را گرفتند و خواستند با نيزه او را بكشند متوجه شدند كه تير و نيزه بر بدنش كارگر نيست. يكدفعه متوجه شدند بر كوه قاسون موجوداتي سواره و پياده ظاهر شدند آن پيامبر دروغين اعلام كرد كه اينها ملائكه هستند كه به حمايت من آمده اند در حاليكه شياطين بودند، عبدالملك گفت كه: نام الله را فراموش كرده ايد به اسم الله او را بكشيد. و شرش را از جامعه بدين گونه كم كردند، چون مجالس اين اولياء دروغين پر از شرك، بدعت و كفر است. لذا محلي براي تجمع شياطين است. بنابراين گاه شيطاني شيخ را در هوا مي گرداند و ديگران فكر مي كنند كه او در هوا پرواز مي كند و يا وانمود مي كند كه چيز كشنده اي را مي خورد، در حاليكه شياطين آن شيء را از او دريافت مي كنند. ابن تيميه / در كتاب مذكور نمونه هاي فراواني را مي آورد كه جهت اطلاع بيشتر مي توانيد به آن رجوع كنيد.

بنابراين، سرّ كار آنها در حمايتهاي شيطاني است، چون ابتدا و شروع اقدامات آنها بر شرك و كفر بر اسلام مبتني است. بنابراين مسلمانان بايد هوشيار باشند و كاري نكنند كه با پيروي اينگونه افراد از راه قرآن و سنت رسول الله ص خارج و خسارتمند دنيا و آخرت گردند.

[53]- مسلم.

[54] اعراف3

[55]- امام احمد.

[56]- امام احمد.

[57]- به خاطر ضرورت و اهميت قبول خبر صحيح آحاد، در كتاب عقيده طحاويه فصلي تحت اين عنوان گشوده شده و آمده: «جميع ما صحّ عن رسول الله ص من الشرع والبيان كله حق». نكته مهم در مورد حديث اين است، وقتي كه حديثي صحت آن با توجه به ادله ثابت شده و نزد محدثين تأييد گرديد از لحاظ علمي و عملي مي شود به آن اعتماد بايد كرد و بدان عمل نمود. چون فرستادگان پيامبر اغلب يك نفر بوده و نامه هايش را نيز به طريق آحاد ارسال نموده است و كساني كه اخبار را از آنها دريافت داشته، نگفته اند: به دليل اينكه شما يك نفريد حرفتان و خبرتان را نمي پذيريم و رسول الله ص نيز به خاطر اينكه حرفش نزد ديگران مقبول باشد، افراد ديگري را از طريق متعدد نفرستاده تا خبرش به صورت متواتر به ديگران برسد. چنانكه معاذ پسر جبل س را به يمن فرستاد و سفارش رسول الله ص به او اين بود كه تو نزد قومي از اهل كتاب مي روي اول چيزي را كه آنها را بايد بدان فرا خواني، اقرار و اعتراف به لا إله إلا الله مي باشد. «فَليَكُن أَوَّلُ ما تَدعُوهُم إليه شَهادةُ أن لا إله إلا الله ...» آنهايي كه مي‌گويند: به احاديث آحاد نمي شود اعتماد كرد راه معرفت امت را نسبت به الله و اسماء و صفاتش سد مي كنند و بر صدها حديث صحيح در زمينة عقايد ديني خط بطلان مي كشند و حال آنكه خود دليلي از قرآن و سنت بر اين كار ندارند. خود طرح شدن اين مسئله بدعتي است كه بدعت گذاران طرح كرده اند. سپس همينگونه در كتابها براي خود جا باز كرده اند و اين مسئله در دوران اصحاب، تابعين و سلف صالح مطرح نبوده است كه اگر امري قاطع از رسول الله ص موجود بود مبني بر اينكه آحاد مفيد يقيين نيست حتماً به امت مي رسيد، از طرف ديگر قرآن بر صحت استفاده از آحاد در همة زمينه ها سخن مي گويد: آنگاه كه مي فرمايد: +Ÿwöqn=sù txÿtR `ÏB Èe@ä. 7ps%öÏù öNåk÷]ÏiB ×pxÿͬ!$sÛ (#qßg¤)xÿtGuŠÏj9 ’Îû Ç`ƒÏe$!$# (#ﷺ‬â‘É‹YãŠÏ9uﷺ‬ óOßgtBöqs% #sŒÎ) (#þqãèy_u‘ öNÍköŽs9Î) óOßg¯=yès9 šcﷺ‬â‘x‹øts†_ [توبه: 122] طايفه در لغت به يك نفر هم گفته مي شود و لازمه انذار اين است كه قول آحاد در زمينه مسائل علمي و عقيدتي مقبول باشد و ضمناً آيه +$pkš‰ﷺ‬'¯»tƒ tûïÏ%©!$# (#þqãZtB#uä bÎ) óOä.uä!%y` 7,ř$sù :*t6t^Î/_ [حجرات: 6]. لازمه اش اين است كه هرگاه عادلي برايتان خبر مي آورد، قبول كنيد. پس چگونه به خبر آحادكه عادل روايت نموده است، اشكال مي گيرند و به اين آيه از سورة نجم استدلال مي كنند +bÎ) tbqãèÎ7­Ftƒ žwÎ) £`©à9$# ( ¨bÎ)uﷺ‬ £`©à9$# Ÿw ÓÍ_øóムz`ÏB Èd,ptø:$# $\«ø‹x©_ [نجم: 28]. «آنها از ظن و گمان خويش هر آنچه را كه آرزو و هواهايشان بخواهد پيروي نمودند، در حاليكه از جانب پروردگارشان برايشان هدايت آمده است.» اگر اين آيات را با آيات سوره توبه و حجرات با هم مطالعه كنيم سوء ظن ايجاد شده به خاطر اشكال اهل بدعت رفع خواهد شد. براي اطلاع بيشتر به رساله ناصرالدين الباني تحت عنوان: وجوب الأخذ بحديث الآحاد في العقيدة، و شرح أبي العز الحنفي  بر عقيده طحاويه مراجعه شود.

[58]- ابن عباس ب از كساني خشمگين مي شود كه به قول ابوبكر و عمر ب استناد مي كردند، كه افضل امت اسلام به اتفاق تمام كساني كه گفتارشان معتبر است، مي باشند. در حاليكه در زمان ما كساني هستند كه به هزاران هزار مرتبه از لحاظ علمي و ايماني از ابوبكر و عمر پايين ترند. طرفدارانشان سخن او را بر اقوال تمام امت ترجيح و حتي قرآن و سنت را بر آن تأويل و تفسير مي كنند، آيا از خشم و غضب پروردگار بر اينها نبايد ترسيد؟ و اگر ابن عباس ب در قيد حيات بود با چه كلماتي اينها را توصيف مي كرد؟.

معلومات المادة باللغة العربية