×

گام نخست در یکتا پرستی در پرتو قرآن و سنت (فارسی)

آماده‌سازی: محمد بن عبد الوهاب

Description

من اعتقاد دارم که الله تنها معبود و قانونگذار و فريادرس و اجابت کننده دعاها و روزي دهنده و .... است و هيچ معبودي بجز او نيست و او تک و تنها و بي‌نياز مي‌باشد در حالي که تمامي موجودات به آن نيازمندند نه مي‌زايد و نه از کسي زاده شده است و هيچ هماورد و همتايي ندارد. و اينکه هيچ کس به جز او سزاوار نيست چيزي از اقسام عبادت در حقش صورت گيرد ..... و هرکس که چيزي از انواع عبادت را در حق غير الله انجام دهد پس او کافر و مشرک است

Download Book

 گام نخست در

 یکتاپرستی

در پرتو قرآن و سنت

تأليف:

شیخ محمد طیب انصار


سم الله الرحمن الرحیم

بسم الله الرحمن الرحیم

وَبِهِ نَستَعِينُ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَي نَبينَا مُحَمُّدٍ وَعَلَي آلهِ وَصَحبِهِ أَجمعين.

سوال1- مسائل چهارگانه که بر هر مسلمان واجب است آنها را بداند کدام است؟

جواب: اول، علم است که عبارت از شناخت خدا شناخت پيامبر خدا و شناخت دين اسلام با دلايل مستند و صحيح است.

دوم، عمل به اين علم است.

سوم، دعوت به سوي اين علم و عمل به آن است.

چهارم، صبر و استقامت بر مشکلات و آزارهاي راه دعوت اسلامي مي‌باشد.

سوال 2- دليل اين اصول چيست؟

جواب: سخن خداوند متعال است:

﴿وَٱلۡعَصۡرِ ١ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَفِي خُسۡرٍ ٢ إِلَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلۡحَقِّ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلصَّبۡرِ ٣﴾ [العصر: 1-3].

يعني: «سوگند به روزگار (زمانه)، براستي تمامي انسانها در زيان و تباهي و ورشکستگي هستند، مگر آناني که ايمان آوردند (به يگانگي و وحدانيت و بي‌شريکي الله و به تمامي پيامبرانش و فرشتگانش و کتابهاي آسمانيش و قوانينش و ....) و عملي صالح و شايسته (در تناسب با اين ايمان) انجام دادند، (و در مسير اين دعوت جهاني) يکديگر را به پايداري در راه حق (شريعت محمدي) و بردباري، تحمل و صبر سفارش کردند. (مي‌کنند)».

سوال 3- امام شافعي در فضيلت اين سوره چه فرمود؟

جواب: فرمود، اگر خداوند متعال به جز از اين سوره بر بندگانش نازل نمي‌کرد، کفايتشان مي‌کرد!.

سوال 4- آيا قول و عمل قبل است يا علم قبل از آن دو است؟

جواب: علم قبل از آنهاست، زيرا پروردگار حکيم مي‌‌فرمايد:

﴿فَٱعۡلَمۡ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لِذَنۢبِكَ وَلِلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ﴾ [محمد: 19].

يعني: «بدان و آگاه باش که براستي هيچ معبود و حاکم و فريادرس و اجابت کنندة دعوات و قانونگذار و ..... بجز الله وجود ندارد، (نسبت به اين عقيده، شناخت و معرفت دقيق حاصل کن) و براي گناهان خودت و تمامي مؤمنان به اين عقيده استغفار کن و طلب بخشش بنماي».

(امام بخاري / در اين باره مي‌گويد: خداوند قبل از قول و عمل دعوتش را با علم آغاز کرد.

سوال 5- مسائل سه گانه‌اي که دانستن و شناختنش و عمل به آنها واجب مي‌باشد کدام است؟

جواب: اول، اين است که خداوند متعال «تنها کسي است» که ما را خلق کرده وهموست که به ما روزي داده و مي‌دهد و ما را به حال خودمان بيهوده و بي‌هدف رها نکرده و نمي‌کند بلکه پبامبري را به سوي ما (جهت راهنمايي و هدايت) فرستاده است، بنابراين هر کس از او اطاعت و فرمانبرداري کند وارد بهشت مي‌گردد و چنانچه هر کس از فرامينش نافرماني کرد و اطاعتش را نکند وارد جهنم مي‌گردد.

سوال 6- دليل اين امر چيست؟

جواب: سخن خداوند متعال است که مي‌فرمايد:

﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَآ إِلَيۡكُمۡ رَسُولٗا شَٰهِدًا عَلَيۡكُمۡ كَمَآ أَرۡسَلۡنَآ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ رَسُولٗا ١٥ فَعَصَىٰ فِرۡعَوۡنُ ٱلرَّسُولَ فَأَخَذۡنَٰهُ أَخۡذٗا وَبِيلٗا ١٦﴾ [مزمل: 15-16].

يعني: «(اي اهل مکه! و اي تمامي انسانها در هر زمان و مکان و نژاد) ما پيامبري را به سوي شما فرستاده‌ايم (براي هميشه) که بر شما گواه است، همانگونه که به سوي فرعون پيغمبري فرستاديم. فرعون با آن پيغمبر به مخالفت برخاست و ما هم او را به سختي فرو گرفتيم».

دوم، اين است که خداوند متعال هرگز راضي نمي‌شود که در عبادتش کسي از فرشتگان مقرّب و پيامبران مرسل و امامان و اولياء و بزرگان شريک گردند.

سوال 7- دليل اين امر چيست؟

خداوند متعال مي‌فرمايد:

﴿وَأَنَّ ٱلۡمَسَٰجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدۡعُواْ مَعَ ٱللَّهِ أَحَدٗا ١٨﴾ [الجن: 18].

جواب: يعني: «(بدانيد) همه مساجد خاص و ملک خداوند متعال است بنابراين حق نداريد بجز الله، احدي را بخوانيد. (نه در رفتار روزمره‌تان و نه در دعاها و عبادتهايتان)».

سوم، اين است که بر هر کس که خداوند متعال را به يگانگي بپذيرد و از رسول خدا اطاعت کند جايز نيست که با دشمنان خدا و رسولش (آناني که تسليم برنامه الهي نيستند) هر چند که از نزديکترين اقوامش باشند، موالات و دوستي کند.

سوال 8- چه دليلي بر اين اصل وجود دارد؟

جواب: خداوند متعال مي‌فرمايد:

﴿لَّا تَجِدُ قَوۡمٗا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ يُوَآدُّونَ مَنۡ حَآدَّ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَلَوۡ كَانُوٓاْ ءَابَآءَهُمۡ أَوۡ أَبۡنَآءَهُمۡ أَوۡ إِخۡوَٰنَهُمۡ أَوۡ عَشِيرَتَهُمۡۚ أُوْلَٰٓئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ ٱلۡإِيمَٰنَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٖ مِّنۡهُ﴾ [الـمجادلة: 22].

يعني: «مردماني را نخواهي يافت که به خدا و روز قيامت ايمان داشته باشند، ولي کساني را به دوستي و صميميت برگزينند که با خدا و پيغمبرش دشمني ورزيده باشند، (از دستوراتشان سرپيچي کرده و مطابق هوي و هوسشان زندگي کرده يا از قوانين غيرخدا و ديگران پيروي کنند). هر چند که آنان پدران يا پسران يا برادران و يا قوم و قبيله ايشان باشند. چرا که مؤمنان را، خدا بر دلهايشان ايمان را رقم زده و ثبت گردانيده است و با نفخه رباني خود ياريشان داده و تقويتشان کرده است».

سوال 9- آيين حنيف در روش و ملت حضرت ابراهيم (÷) چگونه است؟

جواب: اين است که فقط و فقط خداوند يکتا و بي‌شريک را در حالي که تنها دين و عبادت را براي او خالص گردانيده‌اي، عبادت و پرستش کني. و اين را بداني که پروردگار حکيم تمامي بشريت و مردم را به اين روش دستور و فرمان داده است زيرا انسان را فقط بدين خاطر خلق کرده است.

سوال 10- دليل اين امر چيست؟

جواب: خداوند کريم مي‌فرمايد:

﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ ٥٦﴾ [الذاریات: 56].

يعني: «جن و انس را خلق نکرده و نيافريديم مگر آنکه تنها و تنها مرا عبادت کرده و پرستش نمايند. (در تمامي زندگي تسليم برنامه‌هاي من باشند)».

سوال 11- معناي «يعبُدُونِ» چيست؟

جواب: در حالي که آنان را امر و نهي مي‌کنم (و کاملاً و بدون هر گونه اعتراض و اظهار رأي تسليم من هستند) مرا به يگانگي و وحدانيت (در ذات و صفات و اعمال) مي‌شناسند.

سوال 12- مهمترين و بزرگترين چيزي که خداوند متعال بدان فرمان داده است چيست؟

جواب: توحيد.

سوال 13- توحيد چيست؟

جواب: يگانه و بي‌شريک دانستن خداوند در عبادات و اثبات و تأييد صفاتي که خودش را بدان توصيف کرده و رسول کريمش ص بيان داشته است و منزه دانستن او از هر عيب و نقص و حادث شدن (پديد آمدن) و مشابهت با مخلوقاتش در ذات و صفات و أفعال.

سوال 14- مهمترين و بزرگترين چيزي که خداوند متعال از آن نهي فرموده است چيست؟

جواب: شرک.

سوال 15- شرک چيست؟

جواب: ديگري را بجز خداوند (يا به همراه او) خواندن «در دعاها و درخواستها و عبادتها» و يا اينکه در حالي که تنها اوست که تو را خلق کرده است در عبادات برايش شريک، هماورد و همتا قرار دهي.

سوال 16- دليل اين امر چيست؟

جواب: سخن خداوند حکيم است که:

﴿وَٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُشۡرِكُواْ بِهِۦ شَيۡ‍ٔٗا﴾ [النساء: 31].

يعني: «تنها و تنها الله را عبادت و پرستش کنيد (در تمام برنامه‌هايتان و امور زندگي و مرگتان و سياستتان و اقتصادتان و ...... تسليم برنامه‌هاي او باشيد) و در هيچ چيز (عبادت، دين، سياست، ذات و صفات و قوانين و برنامه‌هايتان) کسي يا چيزي را برايش شريک قرار ندهيد».

در آيه ديگر مي‌فرمايد‌‌:

﴿فَلَا تَجۡعَلُواْ لِلَّهِ أَندَادٗا﴾ [البقرة: 22].

يعني: «(هرگز) براي الله همتا و همگون و همانندهايي قرار ندهيد (يعني مبادا قوانين و روشهاي عبادت و آداب زندگي و مرگ ..... ديگران را سرمشق خود قرار داده مقابل آن تسليم شده و بدان گردن نهيد به اميد آنکه از حق منحرف نشده‌ايد!!!!)».

سوال 17- اصول سه گانه‌اي که واجب است انسان بدان شناخت حاصل کند کدام است؟

جواب: عبارت از شناخت دقيق پروردگارش، دينش و پيامبرش حضرت محمد ص مي‌باشد.

سوال 18- پروردگار و ربّ تو کيست؟

جواب: ربّ و پروردگار من همان الله است مرا و تمام جهانيان را با نعمتها و رحمتهايش پرورش داده است و تنها هموست که معبود من است و بجز او هرگز معبودي ندارم و نخواهم داشت.

سوال 19- دليل آن چيست؟

جواب: سخن خداوند متعال است که مي‌فرمايد:

﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾

يعني: «حمد و ستايش مخصوص و خاص الله است که فقط همو پروردگار جهانيان مي‌باشد».

بنابراين، هر چيزي بجز الله در مجموعه عالم (جهان) قرار مي‌گيرد و ما هم زير مجموعه و عضوي از اين جهان هستيم.

سوال 20- از روي چه نشانه‌هايي پروردگارت را شناختي؟

جواب: پروردگارم را از روي آيات و مخلوقاتش که شامل شب، روز، خورشيد، ماه، آسمانهاي هفتگانه و هر آنچه که در آنهاست، شناختم.

سوال 21- دليل اين سخن چيست؟

جواب: سخن خداوند متعال است که

﴿وَمِنۡ ءَايَٰتِهِ ٱلَّيۡلُ وَٱلنَّهَارُ وَٱلشَّمۡسُ وَٱلۡقَمَرُۚ لَا تَسۡجُدُواْ لِلشَّمۡسِ وَلَا لِلۡقَمَرِ وَٱسۡجُدُواْۤ لِلَّهِۤ ٱلَّذِي خَلَقَهُنَّ إِن كُنتُمۡ إِيَّاهُ تَعۡبُدُونَ ٣٧﴾ [فصلت: 37].

يعني: «از نشانه‌هاي (خلقت و قدرت و ربوبيت) خدا، شب و روز و خورشيد و ماه است بنابراين براي خورشيد و ماه سجده نکنيد، فقط براي خدائي که آنها را آفريده است، سجده کنيد، اگر واقعاً او را عبادت و پرستش مي‌کنيد».

و همچنين

﴿إِنَّ رَبَّكُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰ عَلَى ٱلۡعَرۡشِۖ يُغۡشِي ٱلَّيۡلَ ٱلنَّهَارَ يَطۡلُبُهُۥ حَثِيثٗا وَٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ وَٱلنُّجُومَ مُسَخَّرَٰتِۢ بِأَمۡرِهِۦٓۗ أَلَا لَهُ ٱلۡخَلۡقُ وَٱلۡأَمۡرُۗ تَبَارَكَ ٱللَّهُ رَبُّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٥٤﴾ [الأعراف: 54].

يعني: «پروردگار شما خداوندي است که آسمانها و زمين را در شش دوره – روز – بيافريد، سپس به اداره جهان هستي پرداخت (توجه به سوي عرش – مرکز فرماندهي‌اش – نمود و بر آن استقرار يافت يا آن را خلق کرد) با (پرده تاريک) شب، روز را مي‌پوشاند و شب شتابان به دنبال روز روان است. خورشيد و ماه و ستارگان را بيافريده است و جملگي مسخر فرمان او هستند. آگاه باشيد که تنها او مي‌آفريند و تنها او فرمان مي‌دهد. بزرگوار و جاويدان و داراي خيرات فراوان، خداوندي است پروردگار جهانيان است».

سوال 22- پروردگار جهانيان (رب) کيست؟

جواب: رب (پروردگار) تنها کسي است که سرور، آقا و مالک (صاحب اختيار) بوده همان که از عدم (هيچ) مخلوقات را به دايره هستي (وجود) وارد ساخت و تنها و تنها اوست که لايق و سزاوار و مستحق پرستش و عبادت است.

سوال 23- چه دليلي بر اين سخن وجود دارد؟

جواب: پروردگار جهانيان مي‌فرمايد:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱعۡبُدُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُمۡ وَٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ ٢١ ٱلَّذِي جَعَلَ لَكُمُ ٱلۡأَرۡضَ فِرَٰشٗا وَٱلسَّمَآءَ بِنَآءٗ وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجَ بِهِۦ مِنَ ٱلثَّمَرَٰتِ رِزۡقٗا لَّكُمۡۖ فَلَا تَجۡعَلُواْ لِلَّهِ أَندَادٗا وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٢٢﴾ [البقرة: 21-22].

يعني: «اي مردم! خداي خود را بپرستيد، آنکه شما را و کساني را آفريده است که پيش از شما بوده‌اند تا (خود را بدينوسيله پاک سازيد و) راه پرهيزگاري گيريد. خداي شما کسي است که زمين را برايتان بگسترانيد (و آن را در خور اقامت و سکونت کرد) و آسمان را (با تمام اجرام و ستارگان، بسان) کاخي بيافريد و از آسمان آب فرو فرستاد، و با آن، انواع (گياهان و درختان و) ثمرات را بوجود آورد تا روزي شما گردند، پس شرکاء و همانندهايي براي خدا بوجود نياوريد، در حاليکه شما (از روي فطرت) مي‌دانيد. (که چنين کاري درست نيست) بنابراين خالق و آفريننده تمام اين چيزها، تنها کسي است که سزاوار و شايسته و مستحق پرستش و عبادت است».

سوال 24- عبادت چيست؟

جواب: عبادت، نهايت و اوج خضوع و فروتني و خواري و نهايت و اوج محبت (دوستي و علاقه) و وابستگي به کسي است که اين کارها را برايش انجام داده است، به عبارت ديگر اسمي جامع و شامل بر هر چيزي است که خداوند آن را دوست مي‌دارد. بدانگونه که از آن اعمال و رفتار ظاهري و باطني خشنود و راضي مي‌گردد. (به بياني ديگر عبادت، زندگي و رفتار و کرداري است که مورد رضايت الهي مي‌باشد. يعني از شروع خلقت فرد تا قيام قيامت).

سوال 25- چند نوع عبادت وجود دارد که خداوند بدانها فرمان داده است؟

جواب: فراوان است، از انواع آنها مي‌توان: اسلام، ايمان، احسان، دعا، خوف (ترس از خدا)، رجاء (اميد به خدا)، توکل، رغبت، رهبت (ميل و گريز)، خشوع، خشيت، انابت (روي آوردن به خدا)، استعانت (ياري و کمک خواستن)، استعاذه (پناه بردن و حمايت طلبيدن)، استغاثه (دادخواستن و درخواست عميق و جداي و به فرياد رسيدن) و قرباني کردن حيوان و نذر را نام برد که خداوند به آنها فرمان داده و از انواع عبادت بر شمرده است که تمامي آنها تنها و تنها خاص و ويژه الله (جلَّ جَلالُهُ) مي‌باشد. (و نه کسي ديگر، بنابراين چنانچه کسي در هر يک از اين امور غير خدا را شريک گرداند از مسير راستين عبادت خارج گرديده و به مقصود نخواهد رسيد).

سوال 26- دليل اين امر چيست؟

جواب: خداوند متعال در قرآن کريم مي‌فرمايد:

﴿وَأَنَّ ٱلۡمَسَٰجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدۡعُواْ مَعَ ٱللَّهِ أَحَدٗا ١٨﴾ [الجن: 18].

 يعني: «(اين را بدانيد و آگاه باشيد) که همانا تمامي مساجد ويژه و خاص و در مالکيت الله است، بنابراين بجز الله حق نداريد کسي ديگر را بخوانيد و پرستش کنيد (و از او استعانت و ياري بطلبيد».

و در آية ديگر چنين مي‌فرمايد:

﴿وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُ﴾ [الإسراء: 23].

يعني: «(اي انسان) پروردگارت چنين حکم کرده است (فرمان داده و واجب گردانيده) که نبايد بجز او کسي ديگر را پرستش کنيد و بخوانيد و عبادت نمائيد».

سوال 27- حکم آن کسي که در يکي از اين موارد، چيزي را بغير الله نسبت بدهد چيست؟

جواب: چنانچه کسي در يکي از موارد ذکر شده در انواع عبادت چيزي را به غير الله نسبت بدهد، مشرک و کافر مي‌گردد، هر چند که نماز بخواند و روزه بگيرد و حج برود و گمان کند که مسلمان است!!!!.

سوال 28- دليل اين حکم چيست؟

جواب: خداوند متعال مي‌فرمايد:

﴿وَمَن يَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ لَا بُرۡهَٰنَ لَهُۥ بِهِۦ فَإِنَّمَا حِسَابُهُۥ عِندَ رَبِّهِۦٓۚ إِنَّهُۥ لَا يُفۡلِحُ ٱلۡكَٰفِرُونَ ١١٧﴾ [المؤمنون: 117].

يعني: «هر کس که با خدا، معبود ديگري را به فرياد خواند مسلماً هيچ دليلي بر حقانيت آن نخواهد داشت در حاليکه برهان و حجتي بر عملش ندارد، حساب او با خداست. قطعاً کافران رستگار نشده و به فلاح نمي‌رسند. (بلکه تنها مؤمنان - موحدين - رستگار مي‌شوند».

سوال 29- چه دليلي وجود دارد که دعا عبادت است؟

جواب: خداوند «عزوجل» در قران پاکش مي‌فرمايد:

﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِي سَيَدۡخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ ٦٠﴾ [غافر: 60].

يعني: «پروردگارتان مي‌گويد: مرا به فرياد و دعا بخوانيد مرا به کمک بطلبيد، رفع نيازمنديها و حل مشکلات خود را از من بخواهيد تا استجابت کرده و بپذيرم، کساني که خود را بزرگتر از آن مي‌دانند که مرا به فرياد بخوانند – از عبادت من سرپيچي کرده و استکبار مي‌ورزند در حالي که خوار و پست و زبون و ذليل مي‌شوند وارد دوزخ – جهنم – خواهند شد».

در اينجا کلمة عبادت بمعني «دعا» آمده است و از جانب ديگر ‌رسول خدا ص مي‌فرمايد:

«الدُّعَاءُ مُخُّ العِبَادَة».

يعني: «دعا مغز و عصاره و سر چشمه و فرماندهي و مرکز عبادت است». و در روايتي ديگر آمده است:

«الدُّعاءُ هُوَ العِبَادَة».

يعني: «دعا قطعا عبادت مي‌باشد».

سوال 30- دليل آنکه خوف (ترس از خدا) عبادت است چيست؟

جواب: خداوند متعال مي‌فرمايد:

﴿فَلَا تَخَافُوهُمۡ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ﴾ [آل‌عمران: 175].

يعني: «پس از آنان نترسيد و فقط از من بترسيد اگر مؤمنان (راستين) هستيد».

سوال 31- دليل آنکه رجاء (اميد به خدا داشتن) عبادت است چيست؟

جواب: خداوند کريم و حکيم مي‌فرمايد:

﴿فَمَن كَانَ يَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡيَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا يُشۡرِكۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا﴾ [الکهف: 110].

يعني: «پس هر کس که اميد ديدار و رسيدن (خواهان ديدار) خداي خويش «پروردگارش» را دارد بايد کار شايسته کند و در عبادت و پرستش پروردگارش احدي (کسي) را شريک نسازد».

سوال 32- دليل آنکه توکل عبادت است چيست؟

جواب: خداوند حکيم مي‌فرمايد:

﴿وَعَلَى ٱللَّهِ فَتَوَكَّلُوٓاْ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ﴾ [المائدة: 23].

يعني: «فقط و فقط بر الله توکل کنيد، اگر ايمان داريد».

﴿وَمَن يَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥ﴾ [الطلاق: 3].

يعني: «و هر کس بر الله توکل کند (کارها و امورش را به او واگذار نمايد) خداوند متعال خودش به تنهايي او را کافي خواهد بود و بسنده مي‌کند».

سوال 33- به چه دليل «رغبت» و «رهبت» و «خشوع» از اقسام عبادت مي‌باشند؟

جواب: خداوند متعال در کلام پاکش مي‌فرمايد:

﴿إِنَّهُمۡ كَانُواْ يُسَٰرِعُونَ فِي ٱلۡخَيۡرَٰتِ وَيَدۡعُونَنَا رَغَبٗا وَرَهَبٗاۖ وَكَانُواْ لَنَا خَٰشِعِينَ﴾ [الأنبیاء: 90].

يعني: «براستي که آنان (حضرت زکريا و همسرش و يا تمام انبياء و صالحان) در انجام کارهاي نيک و خير بر يکديگر سرعت مي‌گرفتند (تا هر کس زودتر آن را انجام دهد) و در حالي که چيزي مي‌خواستند يا از چيزي مي‌ترسيدند ما را به فرياد و ناله مي‌خواندند (و در وقت نيازمندي و بي‌نيازي، و بيماري و سلامت، و خوشي و ناخوشي، رو به آستانة ما مي‌کردند) و ميان خوف و رجاء مي‌زيستند و همواره خاشع و خاضع ما بودند».

سوال 34- دليل آنکه «خشيت» (خوف از خدا) عبادت است چيست؟

جواب: سخن پروردگار حکيم است که مي‌فرمايد:

﴿فَلَا تَخۡشَوۡهُمۡ وَٱخۡشَوۡنِ﴾ [المائدة: 3].

يعني: «پس از آنان (کافران و مشرکان) نترسيد (و خوف و هراس به دل راه ندهيد) و فقط از من (الله) بترسيد».

سوال 35- دليل آنکه «إنابت» عبادت است چيست؟

جواب: خداوند رحمان «در برنامه‌اش براي انسانها» مي‌فرمايد:

﴿وَأَنِيبُوٓاْ إِلَىٰ رَبِّكُمۡ وَأَسۡلِمُواْ لَهُۥ﴾ [الزمر: 34].

يعني: «به سوي پروردگار خود برگرديد (با ترک سيئات و انجام حسنات به سوي پروردگارتان تغيير مسير دهيد) و تنها تسليم او شويد و خاضعانه و خاشعانه از اوامرش فرمانبرداري کنيد».

سوال 36- دليل آنکه استعاذه (پناه گرفتن و پناه بردن) عبادت است، چيست؟

جواب:

﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ ١ مَلِكِ ٱلنَّاسِ ٢ إِلَٰهِ ٱلنَّاسِ ٣﴾ [الناس: 1-3].

يعني: «بگو پناه مي‌برم به پروردگار مردمان به مالک مردمان به معبود بر حق مردمان».

سوال 37- دليل آنکه «استغاثه» عبادت است، چيست؟

جواب: خداوند حکيم مي‌فرمايد:

﴿إِذۡ تَسۡتَغِيثُونَ رَبَّكُمۡ فَٱسۡتَجَابَ لَكُمۡ أَنِّي مُمِدُّكُم بِأَلۡفٖ مِّنَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ مُرۡدِفِينَ ٩﴾ [الأنفال:  9].

يعني: ««اي مؤمنان، به ياد آوريد» زماني که در ميدان کارزار بدر از شدت ناراحتي از پروردگار خود استغاثه و درخواست کمک و ياري مي‌نموديد و او درخواست شما را پذيرفت «و گفت» من شما را با يک هزار فرشته کمک و ياري مي‌دهم که اين گروه هزار نفري گروه‌هاي متعدد ديگري را هم پشت سر دارند».

سوال 38- دليل آنکه «ذبح» قرباني کردن حيوانات عبادت است چيست؟

جواب: خداوند عزوجل مي‌فرمايد:

﴿قُلۡ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحۡيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٦٢﴾ [الأنعام: 162].

يعني: «بگو: نمازم و عبادتم و حجم و قرباني‌ام و زيستنم و مردنم از آن خداست که پروردگار جهانيان است و اين است که تنها خدا را پرستش مي‌کنم و کارهاي اين جهان خود را در مسير رضايت او قرار مي‌دهم و بر بذل مال و جان در راه خداوند مي‌کوشم و در اين راه مي‌ميرم، تا حياتم، ذخيرة مماتم شود».

سوال 39- دليل آنکه «نذر» عبادت است چيست؟

جواب: خداوند متعال مي‌فرمايد:

﴿يُوفُونَ بِٱلنَّذۡرِ وَيَخَافُونَ يَوۡمٗا كَانَ شَرُّهُۥ مُسۡتَطِيرٗا ٧﴾ [الإنسان: 7].

يعني: «به نذر خود وفا مي‌کردند و از روزي مي‌هراسيدند که شر و بلاي آن گسترده و فراگير است».

سوال 40- دليل آنکه استعانه – ياري خواستن – عبادت است، چيست؟

جواب: خداوند متعال مي‌فرمايد:

﴿ إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ ٥﴾ [الفاتحة: 5].

يعني: «تنها و تنها تو را عبادت مي‌کنم و فقط از تو کمک و ياري مي‌جويم. همچنين از رسول خدا ص».

در روايت صحيح آمده است:

«إِذَا استَعَنتَ فَاستَعِن بِاللهِ».

يعني: «هر گاه ياري و کمک و استعانت خواستي فقط از الله، استعانت و ياري بخواه».

سوال 41- اصل دوم چيست؟

جواب: شناخت دين اسلام با دلايل و شواهد قاطع مي‌باشد.

سوال 42- دين اسلام چيست؟

جواب: تسليم و امتثال در برابر خداوند متعال با توحيد و فرمانبرداري او به همراه طاعت و با بيزاري و نفرت از شرک و مشرکين (هوادار شرک) مي‌باشد.

سوال 43- مراتب و درجات دين اسلام چند تا است؟

جواب: مراتب اسلام سه تا است:

1-    اسلام

2-    ايمان

3-    احسان و هر مرتبه خود نيز داراي ارکاني است.

سوال 44- ارکان اسلام چندتا است؟

جواب: پنج تا است:

1- شهادت به يگانگي الله در توحيد و عبوديت و الوهيت و اينکه محمد ص فرستاده و پيامبر اوست.

«شهادةُ أن لا إِلهَ إِلا الله وَأَن مُحَمّداً رَسُولُ الله».

2- برپاداشتن نماز.

3- پرداخت واداي زکات

4- روزه ماه مبارک رمضان

5- حج خانه خدا «بيت الله الحرام»

سوال 45- دليل آنکه شهادت به «لا اله الا الله» از ارکان اسلام است چيست؟

جواب: خداوند رحمان مي‌فرمايد:

﴿شَهِدَ ٱللَّهُ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ وَأُوْلُواْ ٱلۡعِلۡمِ قَآئِمَۢا بِٱلۡقِسۡطِۚ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ ١٨﴾ [آل‌عمران: 18].‌

يعني: «خداوند گواهي و شهادت مي‌دهد که معبودي جز او نيست و اينکه (در کارهاي آفريدگان خود) دادگري مي‌کند و فرشتگان و صاحبان دانش گواهي مي‌دهند. جز او معبودي نيست که هم توانا است و هم حکيم».

سوال 46- معناي «لا اله الا الله» چيست؟

جواب: معنايش اين است که هيچ معبود، فريادرس، قانونگذار، حاکم، سرور، اجابت کنندة بحق بجز الله يگانه و بي‌شريک وجود ندارد.

سوال 47- منظور از لا اله الا الله چيست؟

جواب: منظور نفي و طرد تمام و جميع آنچه است که به گونه‌اي از انواع عبادت بجز الله مورد عبادت قرار مي‌گيرد.

سوال 48- منظور از «الا الله» چيست؟

جواب: منظور اثبات و تأييد هر گونه عبادت تنها براي خداوند متعال مي‌باشد، خداوندي که يگانه بوده و هيچ شريکي در عبادتش ندارد، همانگونه که هيچ شريکي در (پادشاهي و فرمانروايي و قانونگذاري و فرياد رسي و اجابت کردنش) ندارد.

سوال 49- تفسير آنچه که اين شهادت را توضيح مي‌دهد چيست؟

جواب: خداوند حکيم مي‌فرمايد:

﴿وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوۡمِهِۦٓ إِنَّنِي بَرَآءٞ مِّمَّا تَعۡبُدُونَ ٢٦ إِلَّا ٱلَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُۥ سَيَهۡدِينِ ٢٧ وَجَعَلَهَا كَلِمَةَۢ بَاقِيَةٗ فِي عَقِبِهِۦ لَعَلَّهُمۡ يَرۡجِعُونَ ٢٨﴾ [الزخرف: 26-28].

يعني: «آن هنگامي که ابراهيم به پدر و قومش گفت: من از آنچه مي‌پرستيد بيزار و متنفرم، بجز آن کسي (معبودي) که مرا آفريده است (فقط الله را خواهم پرستيد) زيرا تنها اوست که مرا (به راه مستقيم و راستين) هدايت و رهنمون خواهد ساخت، و «اين چنين» ابراهيم توحيد را بعنوان شعار يکتاپرستي در ميان قوم خود باقي گذاشت تا اينکه شايد (بدان ايمان آورده) و (از پرستش معبودهاي دروغين و باطل) باز گردند».

همچنين سخن پروردگار جهانيان است که:

﴿قُلۡ يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ تَعَالَوۡاْ إِلَىٰ كَلِمَةٖ سَوَآءِۢ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَكُمۡ أَلَّا نَعۡبُدَ إِلَّا ٱللَّهَ وَلَا نُشۡرِكَ بِهِۦ شَيۡ‍ٔٗا وَلَا يَتَّخِذَ بَعۡضُنَا بَعۡضًا أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِۚ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُولُواْ ٱشۡهَدُواْ بِأَنَّا مُسۡلِمُونَ ٦٤﴾ [آل‌عمران: 64].

يعني: «بگو: اي اهل کتاب، (پيروان اديان آسماني) بيائيد به سوي سخن دادگرانه‌اي (عادلانه‌اي) که ميان ما و شما مشترک اين) که جز خداوند يگانه را نپرستيم، و چيزي را شريک او نکنيم، و برخي، برخي ديگر را، بجاي خداوند يگانه، به جدائي (عبوديت) نپذيرد، پس هر گاه (از اين دعوت)) روي بر گردانيد (سر بر تابند) بگوئيد: گواه باشيد که منقاد و مطيع اوامر و نواهي خدا هستيم».

سوال 50- دليل آنکه شهادت به «محمد رسول الله» از ارکان اسلام است، چيست؟

جواب: خداوند متعال مي‌فرمايد:

﴿لَقَدۡ جَآءَكُمۡ رَسُولٞ مِّنۡ أَنفُسِكُمۡ عَزِيزٌ عَلَيۡهِ مَا عَنِتُّمۡ حَرِيصٌ عَلَيۡكُم بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ ١٢٨﴾ [التوبة: 128].

يعني: «بي‌گمان پيغمبري «محمد نام» از خود شما (انسانها) به سويتان آمده است هر گونه درد و رنج و بلاء و مصيبتي که به شما برسد، بر او سخت گران مي‌آيد و به شما عشق مي‌ورزد و اصرار به هدايت شما دارد و نسبت به مؤمنان داراي محبت و لطف فراوان بوده و بسيار مهربان است».

«همچنين در جاي ديگر از قرآن کريم آمده است:

﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡ﴾ [الفتح: 29].

يعني: «محمد ص – فرستاده و رسول خدا است و کساني که با او هستند (ياران و اصحابش) در برابر کافران تند و سر سخت و شديدند (در عوض) نسبت به يکديگر بسيار مهربان و دلسوزند».

سوال 51- ‌معناي شهادت به «محمد رسول الله» چيست؟

جواب: اطاعت و فرمانبرداري از او (حضرت محمد ص در آنچه که فرمان مي‌دهد و تصديق و تأييد آنچه که خبر داده است پرهيز و دوري و تنفر از آنچه که نهي فرموده است و در نهايت اينکه الله را عبادت و پرستش نکنيم مگر آنگونه که او ص فرمان داده‌است.

سوال 52- دليل آنکه نماز، روزه و تفسير توحيد از ارکان اسلام است، چيست؟

جواب سخن پروردگار حکيم است که

﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ حُنَفَآءَ وَيُقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُواْ ٱلزَّكَوٰةَۚ وَذَٰلِكَ دِينُ ٱلۡقَيِّمَةِ ٥﴾ [البینة: 5].

يعني: «در حاليکه جز اين به ايشان دستور داده نشده است که خدا را مخلصانه و در حاليکه دين (تمام برنامه‌هاي زندگي و پرستش را تنها براي او خالص کردانده و به سوي حقيقت و آئين راستين گرايش يافته‌اند بپرستند و نماز را چنانکه بايد بخوانند و زکات را (به تمام و کمال) بپردازند، و تنها اين آئين، راستين و ارزشمند و استوار و پاي برجاست و بس؟!».

سوال 53- دليل آنکه روزه از ارکان اسلام است چيست؟

جواب: خداوند متعال مي‌فرمايد:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُتِبَ عَلَيۡكُمُ ٱلصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ ١٨٣﴾ [البقرة: 183].

يعني: «اي کساني که ايمان آورده‌ايد، بر شما روزه واجب شده است، همانگونه که بر کساني که پيش از شما بوده‌اند واجب بوده است تا باشد که پرهيزگار و با تقوا گرديد».

سوال 54- دليل آنکه «حج» از ارکان اسلام است، چيست؟

جواب: خداوند متعال مي‌فرمايد:

﴿وَلِلَّهِ عَلَى ٱلنَّاسِ حِجُّ ٱلۡبَيۡتِ مَنِ ٱسۡتَطَاعَ إِلَيۡهِ سَبِيلٗاۚ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ ٱلۡعَٰلَمِينَ﴾ [آل‌عمران: 97].

يعني: «و حج اين خانه (بيت الله – کعبه) واجب الهي است بر کساني که توانائي (مالي و بدني) براي رفتن بدانجا را دارند. و هر کس (حج خانه خدا را عمداً به جاي نياورد يا اصلاً حج را نپذيرد، و بدينوسيله) کفر ورزد (به خود زيان رسانده نه به خدا) چه خداوند از همة جهانيان بي‌نياز است....».

سوال 55- رتبه دوم از مراتب دين اسلام چيست؟

جواب: ايمان.

سوال 56- ايمان داراي چند شعبه است؟

جواب: ايمان داراي هفتاد و چند شعبه است که برترين آن، سخن «لا اله الا الله» و کمترين آن «دور کردن هر آنچه که در راهها به عابرين آزار مي‌رساند (مانند، سنگ، شيشه و .....) مي‌باشد‌ و «حياء» نيز شعبه – قسمتي – از ايمان است.

سوال 57- ايمان داراي چند رکن است؟

جواب: ايمان داراي شش رکن است:

«أن تُؤمِنَ بِاللهِ وَمَلائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلَه واليومِ الآخِرِ وَتُؤمِنِ بالقَدَرِ خَيرِه و شَرِّهِ».

يعني: «اينکه ايمان بياوري به الله و فرشتگانش و کتابهايش و فرستادگانش – پيامبرانش – و روز آخرت و اينکه ايمان بياوري به قدر – حکم و مشيت خداوند دربارة بندگانش از خير و شرش».

سوال 58- دليل اين امر چيست؟

جواب: سخن خداوند متعال است که:

﴿لَّيۡسَ ٱلۡبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمۡ قِبَلَ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَلَٰكِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ وَٱلۡكِتَٰبِ وَٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ﴾ [البقرة: 177].

يعني: «اينکه (به هنگام نماز) چهره‌هايتان را به جانب مشرق و مغرب کنيد، نيکي (تنها همين) نيست (و يا ذاتاً رو کردن به خاور و باختر، نيکي به شمار نمي‌آيد) . بلکه نيکي (کردار) کسي است که به خدا و روز واپسين و فرشتگان و کتاب (آسماني) و پيغمبران ايمان آورده است».

سوال 59- دليل آنکه «قدر» از ارکان ايمان است چيست؟

جواب: خداوند متعال مي‌فرمايد: ‌

﴿إِنَّا كُلَّ شَيۡءٍ خَلَقۡنَٰهُ بِقَدَرٖ ٤٩﴾ [القمر: 49].

يعني: «ما هر چيزي را به اندازة لازم و از روي حساب و نظام آفريده‌ايم».

سوال 60- مرتبه سوم از مراتب اسلام چيست؟

جواب: آن «احسان» است که تنها داراي يک رکن است.

سوال 61- احسان چيست؟

جواب: احسان اين است که الله را چنان عبادت کني که گويا او را مي‌بيني (پس اين را بدان) اگر تو نمي‌تواني او را ببيني، او کاملاً و به دقت تو را مي‌بيند.

سوال 62- خداوند متعال مي‌فرمايد؟

﴿إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلَّذِينَ ٱتَّقَواْ وَّٱلَّذِينَ هُم مُّحۡسِنُونَ ١٢٨﴾ [النحل: 128].

جواب: يعني: «بي‌گمان خدا (تاييد و معونت و حفاظت و رعايت همه جانبه‌اش) همراه کساني است که تقوي پيشه کنند و (با دوري از نواهي، خود را از خشم خدا بدور دارند، و يا تمام نيرو و قدرت) با کساني است که نيکوکار – محسن – باشند و (با انجام اوامر الهي خويشتن را به الطاف ايزد نزديک سازند)».

همچنين مي‌فرمايد:

﴿وَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱلۡعَزِيزِ ٱلرَّحِيمِ ٢١٧ ٱلَّذِي يَرَىٰكَ حِينَ تَقُومُ ٢١٨ وَتَقَلُّبَكَ فِي ٱلسَّٰجِدِينَ ٢١٩ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡعَلِيمُ ٢٢٠﴾ [الشعراء: 217-220].

يعني: «بر خداي چيره و مهربان توکل کن، آن خدايي که تو را مي‌بيند آنگاه که (براي نماز تهجد) بر مي‌خيزي و حرکت (قيام جماعت) سجده برندگان: چرا که او بس شنوا و آگاه است».

و نيز مي‌فرمايد:

﴿وَمَا تَكُونُ فِي شَأۡنٖ وَمَا تَتۡلُواْ مِنۡهُ مِن قُرۡءَانٖ وَلَا تَعۡمَلُونَ مِنۡ عَمَلٍ إِلَّا كُنَّا عَلَيۡكُمۡ شُهُودًا إِذۡ تُفِيضُونَ فِيهِ﴾ [یونس: 61].

يعني: «(اي پيامبر، تو به هيچ کاري نمي‌پردازي و چيزي از قرآن نمي‌خواني، و «شما اي مؤمنان» هيچ کاري نمي‌کنيد، مگر اينکه ما ناظر بر شما هستيم، در آن حال که شما بدان دست مي‌زنيد و سرگرم انجام آن مي‌باشيد».

سوال 63- دليلتان از سنت در مراتب سه گانه دين چيست؟

جواب: حديث صحيح و مشهور جبرئيل است که حضرت عمر س آن را بدينگونه روايت مي‌‌کند:

«بَينَمَا نَحنُ جُلوسٌ عِندَ النَّبي ص إِذ طَلَعَ عَلَينَا رَجُلٌ شَديدُ بَياضِ الثيابِ، شَديدُ سوادِ الشَعرِ، لا يُري عَلَيه أَثَرُ السَّفَرِ، وَلاَ يعرِفُهُ مِنَا أحدٌ فَجَلَسَ إِلي النَبِي ص وأسنَدَ رُکبَتَيه إِلي رُکبَتَيهِ، وَوَضَعَ کَفَّيهِ عَلَي فَخِذََيهِ وَقَالَ: يا مُحمَّدُ! أخبِرني عَنِ الإِسلاَمِ فَقالَ: أن تَشهَدَ أن لا إِلهَ إِلا اللهُ وَأنَّ مُحمَّداً رَسُولُ الله، وَتُقيمَ الصَّلاَةَ، وتُؤتَي الزکَاةَ، وََصُومَ رمضانَ وَتَحُجَّ البَيتَ إِن استَطَعتَ إِلَيه سَبيلاً، قَالَ: صَدَقتَ. فَعَجبنَا لَهُ يسألَهُ ويُصَدِّقُهُ، قَالَ: أخبِرنِي عَن الإيمَانِ، قَال: أَن تُؤمِنَ بِاللهِ ومَلاَئِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَاليومِ الآخِرِ وَبِالقَدر خَيرِه وَشَرِّهِ. قال: أخبِرنِي عَنِ الإِحسانِ، قال: أن تَعبُدَ اللهَ کَأَنَّك تراهُ، فإِن لَـم تکُن تَراهُ فَإِنَّه يراكَ. قال أخبرِني عَنِ السَّاعةِ؟ قَالَ: ما الـمَسؤلُ عَنُها بِأعلَمَ مِن السَّائِلِ قَالَ: أخبِرِني عَن أمَاراتِهَا، قَالَ: أن تَلِدَ الأمةُ رَبَّتَها، وَأن تَرَي الحُفَاةَ العُراةَ العَالةَ رِعَاءَ الشَاءِ يتَطاوَلُونَ في البُنَّيان. قَالَ: فَمَضَي فَلَبِثنا قَليلاً. فَقَال: يا عُمَرُ! أتَدري مَنِ السَّائِلُ؟ قُلتُ: اللهُ ورَسولُهُ أعلَمُ، قَالَ: هَذا جِبرِيلُ أتَاکُم يعَلِّمَکُم أمرَ دينِکُم».

(رواه مسلم في صحيحه)

يعني: «ما نزد رسول خدا ص نشسته بوديم که ناگاه مردي که لباسهايش به شدت سفيد و موهايش کاملاً مشکي بود و اصلاً آثاري از سفر (گرد و غبار و ژوليده‌گي) بر او ديده نمي‌شد و هيچ کس از ما هم او را نمي‌شناخت آشکار گرديد پس (آمد) نزد پيامبر ص نشست و زانوهايش را به زانوهاي ايشان ص چسباند و دستهايش را بر روي رانهايش گذاشت، سپس گفت: اي محمد، به من بگو اسلام چيست؟ حضرت فرمود: اينکه شهادت بدهي هيچ معبودي بجز الله نيست و محمد رسول خداست و نماز را بپاي داري و زکات بدهي و ماه رمضان را روزه بگيري و اگر توانستي به حج بيت الله بروي». گفت: راست گفتي! شگفت زده شديم، سوال مي‌کند و آنگاه تأييد و تصديق مي‌کند. گفت: به من بگو ايمان چيست؟ حضرت فرمود: «اينکه به الله و فرشتگانش و کتابهايش و پيامبرانش و روز آخرت و قدر و خير و شرش ايمان بياوري». گفت: به من بگو احسان چيست؟ حضرت فرمود: «اينکه چنان خداوند را عبادت کني که گويا او را مي‌بيني. پس اگر نمي‌تواني او را ببيني (اين را بدان) که او تو را مي‌بيند». گفت: به من بگو ساعه (قيامت) کي مي‌آيد؟ حضرت فرمود: «من آگاه‌تر از تو که سوال مي‌کني نيستم». گفت: به من بگو نشانه‌هايش چيست؟ فرمود: «اينکه مادر، سرپرست و مربي خود را بزايد (يعني پسرانش و دخترانش از دستوراتش سرپيچي کرده و به او دستور دهند) و اينکه انسانهاي بي‌سروپست و برهنه (معنوي و مادي) را ببيني که به فرماندهي و امارت رسيده‌اند بگونه‌اي که در حکومت چپاول مي‌کنند حضرت عمر مي‌فرمايد: او رفت و اندکي درنگ کرديم پس حضرت رسول ص فرمود: اي عمر، آيا مي‌داني سوال کننده چه کسي بود؟ گفتم: خدا و رسولش آگاه‌ترند. فرمود: اين جبرئيل ÷ بود که به نزدتان آمد تا امور دينتان را به شما بياموزد».

اين روايت را امام مسلم / در کتاب صحيحش آورده است.

سوال 64- اصل سوم چيست؟

جواب: شناخت پيامبر ما حضرت محمد ص است.

او محمد پسر عبدالله پسر عبدالمطلب پسر هاشم از قريش است. قريش نيز از عرب و عرب از فرزندان اسماعيل پسر ابراهيم خليل ÷ مي‌باشد.

سوال 65- پيامبر اکرم ص چند سال عمر داشتند؟

جواب: شصت و سه سال که چهل سال آن قبل از نبوت بود و بيست و سه سال در دوران نبوت و رسالت گذشت. با آيه «اقرأ» نبي گرديد و با سوره «مدثر» رسول گشت و سرزمينش مکه بود.

سوال 66- خداوند متعال او را به چه برانگيخت؟

جواب: او را با بيم و بيزاري از شرک و دعوت به سوي توحيد و يکتاپرستي برانگيخت.

سوال 67- دليل اين امر چيست؟

جواب: خداوند متعال مي‌فرمايد:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمُدَّثِّرُ ١ قُمۡ فَأَنذِرۡ ٢ وَرَبَّكَ فَكَبِّرۡ ٣ وَثِيَابَكَ فَطَهِّرۡ ٤ وَٱلرُّجۡزَ فَٱهۡجُرۡ ٥ وَلَا تَمۡنُن تَسۡتَكۡثِرُ ٦ وَلِرَبِّكَ فَٱصۡبِرۡ ٧﴾ [المدثر: 1-7].

يعني: «اي جامه بر سر کشيده (و در بستر خوابيده)، برخيز و (مردمان را از عذاب خداوند) بترسان و بيم بده، و تنها پروردگار خود را به بزرگي و کبريائي بستاي (و تنها او را بزرگ بشمار)، و جامه خويش را پاکيزه‌دار (و خويشتن را از آلودگيها پاک گردان)، و از چيزهاي کثيف و پليد دوري کن، بذل و بخشش براي اين مکن که افزون طلبي کني (بلکه براي رضاي خدا احسان و صدقه و بذل و بخشش کن)، و براي (خشنودي و محض رضاي) پروردگارت شکيبايي و صبر کن».

سوال 68- معناي (قُمْ فَأَنْذِرْ) چيست؟

جواب: معنايش اين است که: از شرک بترسان و بيم بده و به سوي توحيد و يکتاپرستي دعوت کن.

سوال 69- معناي (وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ * وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ) چيست؟

جواب: معني: «معنايش اين است که پروردگارت را به بزرگي در توحيد اگر کن و اعمالت و رفتارت را از شرک پاک گردان».

سوال 70- معناي (وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ) چيست؟

جواب: معني: «معنايش اين است که بتها و طاغوتها را ترک کرده و رها کن يعني آنها و اهلش و پيروانش را ترک کن و از آنها و اهلش بيزاري بجوي».

سوال 71- رسول رحمت ص چند سال اين دعوت را بدينگونه پيگيري کرد؟

جواب: ده سال متمادي به اين دعوت تداوم بخشيد سپس به سوي آسمان عروج کرد (معراج) و بر او (و امتش) نمازهاي) پنجگانه فرض گرديد تا بدانها پناه ببرد بعد از آن، جهت هجرت به مدينه منوره فرمان داده شد.

سوال 72- هجرت چيست؟

جواب: جابجايي از سرزمين شرک به سرزمين اسلام و سرزمين بدعت و انحراف به سرزمين سنت پيامبر مي‌باشد.

سوال 73- حکم هجرت چيست؟

جواب: حکم آن بر اين امت (اسلام) فرض و واجب مي‌باشد يعني بايد از سرزمين شرک به سرزمين اسلام هجرت کنند و از سرزمين بدعت و انحراف که اهلش را به سوي آن (بدعت) فرا مي‌خواند به سرزمين (اسلام و) سنت هجرت کنند. و اين حکم تا زماني که خورشيد از غرب طلوع کند (قيامت) باقي خواهد بود.

سوال 74- دليل اين حکم چيست؟

جواب: خداوند متعال مي‌فرمايد:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ تَوَفَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ ظَالِمِيٓ أَنفُسِهِمۡ قَالُواْ فِيمَ كُنتُمۡۖ قَالُواْ كُنَّا مُسۡتَضۡعَفِينَ فِي ٱلۡأَرۡضِۚ قَالُوٓاْ أَلَمۡ تَكُنۡ أَرۡضُ ٱللَّهِ وَٰسِعَةٗ فَتُهَاجِرُواْ فِيهَاۚ فَأُوْلَٰٓئِكَ مَأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُۖ وَسَآءَتۡ مَصِيرًا ٩٧ إِلَّا ٱلۡمُسۡتَضۡعَفِينَ مِنَ ٱلرِّجَالِ وَٱلنِّسَآءِ وَٱلۡوِلۡدَٰنِ لَا يَسۡتَطِيعُونَ حِيلَةٗ وَلَا يَهۡتَدُونَ سَبِيلٗا ٩٨ فَأُوْلَٰٓئِكَ عَسَى ٱللَّهُ أَن يَعۡفُوَ عَنۡهُمۡۚ وَكَانَ ٱللَّهُ عَفُوًّا غَفُورٗا ٩٩﴾ [النساء: 97-99].

يعني: «بي‌گمان کساني که فرشتگان (براي قبض روح در واپسين لحظات زندگي) به سراغشان مي‌روند و (مي‌بينند که به سبب ماندن با کفار در کفرستان و هجرت نکردن به سرزمين ايمان) برخود ستم کرده‌اند بديشان مي‌گويند: کجا بوده‌ايد و به چه سرگرم بوده‌ايد؟ (که اينک چنين بي‌دين و توشه مرده‌ايد و بدبخت شده‌ايد؟ عذرخواهان) گويند: ما بيچارگاني در سرزمين (کفر) بوديم (و چنانکه بايد از انجام دستورات دين ترسيديم فرشتگان بديشان) گويند: مگر زمين خدا وسيع نبود تا در آن (بتوانيد بار سفر بنديد و به جاي ديگري) کوچ کنيد؟ جايگاه آنان دوزخ است، و چه بد جايگاهي و چه بد سرانجامي! مگر بيچاره‌گاني از مردان و زنان و کودکاني که کاري از آنان ساخته نيست و راه چاره‌اي نمي‌دانند. پس اميد است که خداوند از آن در گذرد (چون قدرت هجرت نداشتند) و خداوند بسيار عفو کننده و آمرزنده است».

همچنين مي‌فرمايد:

﴿يَٰعِبَادِيَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّ أَرۡضِي وَٰسِعَةٞ فَإِيَّٰيَ فَٱعۡبُدُونِ ٥٦﴾ [العنکبوت: 56].

يعني: «اي بندگان مؤمن من! زمين من فراخ و گسترده است (و اگر در جائي تحت فشار کفار و ستمگران بوديد، مي‌توانيد به نقاط ديگري مسافرت کنيد) و تنها مرا بپرستيد. (چرا که پرستش توحيدي، رمز آزادگي و سرافرازي است».

سوال 75- علت نزول اين دو آيه چه بود؟

جواب: علت نزول آية اول اين بود که قومي از اهل مکه مسلمان شده بودند در حالي که از هجرت با رسول خدا ص سرباز زدند، بگونه‌‌اي که تعدادي از آنان به فتنه افتادند به ناچار به همراه مشرکين در پيکار بدر حضور يافتند، لهذا خداوند عذر آنان را نپذيرفت و با عذاب جهنم مجازاتشان کرد! و علت نزول آية دوم اين بود که گروهي از مسلمانان، در مکه بودند که هجرت نکرده بودند پس خداوند آنان را به اسم ايمان ندا داد و به هجرت تشويقشان کرد.

سوال 76- دليل تداوم و باقي بودن هجرت در حديث چيست؟

جواب: رسول خدا ص مي‌فرمايد:

«لاَ تَنقَطِعُ الهِجرَةُ حَتَّى تَنقَطِعَ التَّوبةُ ولاَ تَنقَطِعُ التوبةُ حَتى تَطلعَ الشَّمسُ مِن مَغرِبِها».

يعني: «هجرت قطع نخواهد شد مگر آنکه زمان توبه به پايان برسد و توبه به آخر نمي‌رسد مگر آنکه که خورشيد از مغرب طلوع کند».

سوال 77- بعد از آنکه رسول الله ص در مدينه مستقر گرديند، چه فرمودند؟

جواب: ساير قوانين شريعت اسلام را فرمان دادند مانند: زکات، روزه، حج، اذان، جهاد و امثال آن.

سوال 78- رسول خدا ص چند سال به اين قوانين فرمان مي‌دادند؟

جواب: ده سال تمام، سپس ايشان ص در حاليکه دينشان باقي بود رحلت کردند و اين همان ديني است که هر چه خير و رحمت در آن موجود بود ايشان ص امتشان را بدان رهنمود ساخته‌اند و از هر چه شر و بدي در بين مردم بود بر حذرشان داشته است.

سوال 79- آن خيري که رسول الله ص امتشان را بدان رهنمود ساخته‌اند و آن شري که آنان را از آن بر حذر داشته‌اند چيست؟

جواب: آن خير، توحيد و تمام آنچه که خداوند متعال دوست مي‌دارد و از آن خشنود مي‌گردد، است و آن شر، شرک و تمام آنچه که خداوند آن را ناپسند دانسته و مورد خشم و غضبش مي‌گردد، مي‌باشد.

سوال 80- آيا خداوند، رسول الله ص را براي قبيلة خاصي بر انگيخته و مبعوث گردانيده است يا براي تمامي بشريت؟

جواب: خداوند، ايشان ص را براي تمامي انسانها مبعوث گردانيده است و اطاعت از او ص را بر تمامي ثقلين (جن و انسان) فرض گردانيده است.

سوال 81- دليل اين سخن چيست؟

جواب: خداوند متعال مي‌فرمايد:

﴿قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنِّي رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَيۡكُمۡ جَمِيعًا﴾ [الأعراف: 158].

يعني: «بگو (اي پيامبر) که اي مردم، من رسول خدا هستم به سوي تمامي شما».

همچنين مي‌فرمايد:

﴿وَإِذۡ صَرَفۡنَآ إِلَيۡكَ نَفَرٗا مِّنَ ٱلۡجِنِّ يَسۡتَمِعُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ﴾ [الأحقاف: 29].

يعني: «(اي پيغمبر خاطرنشان ساز) زماني را که گروهي از جنّيان را به سوي تو روانه کرديم تا قرآن را بشنوند».

سوال 82- آيا خداوند متعال دينش را توسط رسولش حضرت محمد ص کامل گردانيد يا بعد از ايشان چنين کرده است؟

جواب: بله، خداوند دين را با ايشان ص کامل گردانيد بگونه‌اي که ديگر نيازي به ايشان در امور دين بعد از رحلت مبارکشان نباشد. (يعني دين اسلام در عهد رسول الله ص کامل گرديده و نيازي به نوآوري و بدعتهاي گمراه کننده وجود ندارد).

سوال 83- دليل اين امر چيست؟

جواب: خداوند متعال مي‌فرمايد:

﴿ =ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗا ﴾ [المائدة: 3].

يعني: «امروز (احکام) دين شما را برايتان کامل کردم و (با عزت بخشيدن به شما و استوار داشتن گامهايتان) نعمت خود را بر شما تکميل نمودم و اسلام را به عنوان آئين خدا پسند براي شما برگزيدم».

سوال 84- دليل مرگ (رحلت) پيامبر ص چيست؟

جواب: خداوند متعال مي‌فرمايد:

﴿إِنَّكَ مَيِّتٞ وَإِنَّهُم مَّيِّتُونَ ٣٠ ثُمَّ إِنَّكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ عِندَ رَبِّكُمۡ تَخۡتَصِمُونَ ٣١﴾ [الزمر: 30-31].

يعني: «اي محمد! (مرگ از مسائلي است که همة انسانها برابر و در آن يکسانند، و شتري است که بر در خانه همه کس مي‌خوابد، لذا) تو هم مي‌ميري و همه آنان هم مي‌ميرند (و سرانجام نيک و خوش و جاويد از آن پرهيزگاران است) سپس شما روز قيامت نزد پروردگارتان به نزاع و کشمکش مي‌پردازيد».

سوال 85- آيا مردم بعد از مرگشان بر انگيخته مي‌شوند يا نه؟

جواب: بله، همه مردم بر انگيخته خواهند شد و خداوند متعال چنين مي‌فرمايد:

﴿مِنۡهَا خَلَقۡنَٰكُمۡ وَفِيهَا نُعِيدُكُمۡ وَمِنۡهَا نُخۡرِجُكُمۡ تَارَةً أُخۡرَىٰ ٥٥﴾ [طه: 55].

يعني: «ما شما را از زمين آفريده‌ايم و بدان باز مي‌گردانيم و بار ديگر شما را از آن بيرون مي‌آوريم براي حساب و کتاب و جزا و سزا».

همچنين مي‌فرمايد:

﴿وَٱللَّهُ أَنۢبَتَكُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ نَبَاتٗا ١٧ ثُمَّ يُعِيدُكُمۡ فِيهَا وَيُخۡرِجُكُمۡ إِخۡرَاجٗا ١٨﴾ [نوح: 17-18].

يعني: «خداست که شما را از زمين بگونه‌اي شگفتي آفريده است. سپس شما را به همان زمين بر مي‌گرداند و بعد شما را به گونه شگفتي (زنده مي‌گرداند و) از زمين بيرون مي‌آورد».

سوال 86- آيا مردم بخاطر اعمالشان بعد از برانگيخته شدن محاسبه مي‌شوند و جزا داده مي‌شوند؟

جواب: بله، بخاطر اعمال شان محاسبه خواهند شد و جزا خواهند ديد، خداوند مي‌فرمايد:

﴿لِيَجۡزِيَ ٱلَّذِينَ أَسَٰٓـُٔواْ بِمَا عَمِلُواْ وَيَجۡزِيَ ٱلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ بِٱلۡحُسۡنَى﴾ [النجم: 31].

يعني: «سرانجام خداوند بدکاران را در برابر کارهايي که مي‌کنند کيفر مي‌دهد، و نيکوکاران را در برابر کارهائي که مي‌کنند به بهترين وجه پاداش عطاء مي‌کند».

سوال 87- حکم آنکه «برانگيخته شدن بعد از مرگ» را تکذيب مي‌کند چيست؟

جواب: براساس آيات قرآن کافر مي‌باشد.

﴿زَعَمَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَن لَّن يُبۡعَثُواْۚ قُلۡ بَلَىٰ وَرَبِّي لَتُبۡعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا عَمِلۡتُمۡۚ وَذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٞ ٧﴾ [التغابن: 7].

يعني: «کافران مي‌پندارند که هرگز زنده و برانگيخته نخواهند گرديد! بگو: چنين نيست که مي‌پنداريد، به پروردگارم سوگند زنده و برانگيخته خواهيد شد، سپس از آن چيزهايي که مي‌کرده‌ايد با خبرتان خواهند کرد، و اين کار براي خدا ساده و آسان است».

سوال 88- خداوند پيامبرانش را با چه چيزي فرستاد؟

جواب: آنان را با اين پيام که موحدان (اهل توحيد) را به بهشت بشارت بدهند و مشرکان را با عذاب آتش جهنم بترسانند و بيم دهند، به سوي مردم گسيل داشت.

سوال 89- دليل اين امر چيست؟

جواب: سخن پروردگار جهانيان است که:

﴿رُّسُلٗا مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى ٱللَّهِ حُجَّةُۢ بَعۡدَ ٱلرُّسُلِ﴾ [النساء:165].

يعني: «ما پيغمبران را فرستاده‌ايم (تا مؤمنان را به ثواب) مژده رسان، و (کافران به عقاب) بيم دهنده باشند، و بعد از آمدن پيغمبران حجت و دليل بر خدا براي مردمان باقي نماند (و نگوييد که اگر پيغمبري به سوي ما مي‌فرستادي، ايمان مي‌آوريم، و راه طاعت عبادت در پيش مي‌گرفتيم). و خدا چيره و حکيم است (و تمامي کارهايش از روي قدرت و حکمت انجام مي‌پذيرد)».

سوال 90- اولين رسول (پيامبر) کيست؟

جواب: حضرت نوح ص.

سوال 91- دليلش چيست؟

جواب: خداوند متعال مي‌فرمايد:

﴿إِنَّآ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ كَمَآ أَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰ نُوحٖ وَٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ مِنۢ بَعۡدِهِۦ﴾ [النساء: 163].

يعني: «ما به تو (اي پيغمبر، قرآن و شريعت را) وحي کرديم همانگونه که پيش از تو به نوح و به پيغمبران بعد از او وحي کرديم».

سوال 92- آيا در تاريخ حيات انسانها، ملتي بوده است که خداوند برايشان پيامبري را نفرستاده باشد تا آنها را به عبادت خداي يکتا به تنهائي دعوت کند و از طاغوتيان دورشان سازد؟

جواب: نه، هرگز چنين ملتي وجود نداشته که پيامبري به سويشان فرستاده نشده باشد. زيرا خداوند مي‌فرمايد:

﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ﴾ [النحل: 36].

يعني: «ما به ميان هر ملتي پيغمبري را فرستاده‌ايم (و محتواي دعوت همه پيغمبران اين بوده است) که خدا را تنها بپرستيد و از طاغوت (شيطان، بتان، ستمگران و هر کس که از برنامة الهي طغيان کرده و سر پيچي کند) دوري کنيد».

سوال 93- طاغوت چيست؟

جواب: آن است که بنده از حد و مرزي که خداوند برايش معين نموده تجاوز و سرکشي کند حال فرق نمي‌کند که معبودي يا حاکمي يا تابعيت غير از خدا را بپذيرد.

سوال 94- تعداد طاغوتها چند تا است؟

جواب: فراوان و بي‌شمارند که سر کرده‌ها و رؤساي آنان پنج گروه مي‌باشند:

1- ابليس (شيطان) که لعنت خدا بر او باد.

2- هر کسي که مورد پرستش و اطاعت بي‌چون و چرا قرار گيرد و از اين امر نيز خشنود باشد.

3- هر کس مردم را به پرستش و اطاعت از خود فرا بخواند.

4- هر کس که چيزي از علوم غيبي (امور غيب) را ادعا کند.

5- هر کس به غير از آنچه که خداوند نازل کرده حکم کند و فرمان دهد. (در حاليکه خداوند به ما فرمان داده و امر کرده است که به اينان کفر ورزيده و از ارتباط با آنان اجتناب و پرهيز نمائيم تا از گروه مسلمانان شويم).

سوال 95- دليل اين امر چيست؟

جواب: خداوند متعال مي‌فرمايد:

﴿لَآ إِكۡرَاهَ فِي ٱلدِّينِۖ قَد تَّبَيَّنَ ٱلرُّشۡدُ مِنَ ٱلۡغَيِّۚ فَمَن يَكۡفُرۡ بِٱلطَّٰغُوتِ وَيُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ لَا ٱنفِصَامَ لَهَاۗ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ٢٥٦﴾ [البقرة: 256].

يعني: «اجبار و اکراهي در (قبول و پذيرش) دين نيست چرا که هدايت و کمال از گمراهي و ضلال مشخص شده است بنابراين کسي به طاغوت (شيطان و بتها و معبودهاي پوشالي و هر موجودي که بر عقل بشورد و آن را از حق منصرف کند) کفر بورزد و به خدا ايمان بياورد. به محکم‌ترين دستاوزي در آويخته است. (و او را از سقوط و هلاکت مي‌رهاند و) اصلاً گسستن ندارد. و خداوند شنوا و دانا است (و سخنان پنهان و آشکار مردمان را مي‌شنود و از کردار کوچک و بزرگ همگان آگاهي دارد)».

همچنين باز مي‌فرمايد:

﴿قُلۡ يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ تَعَالَوۡاْ إِلَىٰ كَلِمَةٖ سَوَآءِۢ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَكُمۡ أَلَّا نَعۡبُدَ إِلَّا ٱللَّهَ وَلَا نُشۡرِكَ بِهِۦ شَيۡ‍ٔٗا وَلَا يَتَّخِذَ بَعۡضُنَا بَعۡضًا أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِۚ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُولُواْ ٱشۡهَدُواْ بِأَنَّا مُسۡلِمُونَ ٦٤﴾ [آل‌عمران: 64].

يعني: «بگو: اي اهل کتاب، بيائيد به سوي سخن دادگرانه‌اي که ميان ما و شما مشترک است (و همه آن را بر زبان مي‌رانيم، بيائيد به آن عمل کنيم و آن اين) که جز خداوند يگانه را نپرستيم، و چيزي را شريک او نکنيم، و برخي از ما برخي ديگر را، به جاي خداوند يگانه به خدايي نپذيرد. پس هر گاه (از اين دعوت) سر بر تابند. بگوئيد: گواه باشيد که ما تسليم و مطيع محض (اوامر و نواهي خدا) هستيم».

اين است همان معناي «لا اله الا الله» که در حديث شريف آمده است:

«رأسُ الأمَرِ الإسلامُ وَعُمودُهُ الصَّلاة وذروةُ سَنَامِهِ الجِهَادُ في سَبِيل اللهِ».

يعني: «رأس هر کاري اسلام است و ستون اسلام نماز مي‌باشد و قله و کمال اسلام جهاد در راه الله است و خداوند از هر کس و هر چيز، آگاه‌تر و عالم‌تر است».

الحمدُ اللهِ الذي تَتِمُّ بِنَعمَتِهِ الصَالِحاتُ.


بسم الله الرحمن الرحیم

قواعد چهارگانه

از خداوند بزرگوار آن صاحب عرش عظيم مي‌خواهم که در دنيا و آخرت تو را سرپرستي کرده و تحت ولايتش و دوستي‌اش قرار دهد، و هر جا که هستي به تو برکت و خير عطا نمايد، و اينکه تو را از زمره و گروه کساني قرار دهد که هر گاه چيزي نصيبشان مي‌گردد سپاس و شکر کرده و هر گاه به مصيبتي و آزمايشي مبتلا مي‌گردند، صبر و شکيبائي را پيشه خود مي‌کنند. و هر گاه گناهي انجام مي‌دهند بلافاصله استغفار و آمرزش مي‌طلبند. بدان که اين صفتهاي سه گانه آخر رمز و کليد سعادت و خوشبختي مي‌باشند.

بدان که خداوند تو را به اطاعت و فرمانبرداري از خودش رهنمود ساخته است. براستي که آيين حنيف در روش حضرت ابراهيم ÷ اين است که خداوند يگانه را به تنهائي در حالي که دين را برايش خالص گردانيده‌اي بايد عبادت و پرستش کني. ‌

همانگونه که خداوند متعال مي‌فرمايد:

﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ ٥٦﴾ [الذاریات: 56].

يعني: «جن و انسان را خلق نکردم مگر آنکه مرا تنها عبادت کنند».

پس هر گه که دانستي خداوند تو را به جز براي عبادتش خلق نکرده پس بدان که عبادت هرگز عبادت ناميده نمي‌شود مگر در پرتو توحيد[1]. همانگونه که نماز، نماز ناميده نخواهد شد مگر با طهارت و پاکي. بنابراين هرگاه شرک در عبادت، نفوذ کند آن را فاسد مي‌گرداند همانگونه که نواقص وضو طهارت و وضو را فاسد و باطل مي‌گرداند.

چه زيبا خداوند متعال مي‌فرمايد:

﴿مَا كَانَ لِلۡمُشۡرِكِينَ أَن يَعۡمُرُواْ مَسَٰجِدَ ٱللَّهِ شَٰهِدِينَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِم بِٱلۡكُفۡرِۚ أُوْلَٰٓئِكَ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ وَفِي ٱلنَّارِ هُمۡ خَٰلِدُونَ ١٧﴾ [التوبة: 17].

يعني: «مشرکاني که به کفر خويش گواهي مي‌دهند حق ندارند مساجد خدا را «با عبادت يا تعمير و تنظيف و خدمت و ....) آباد کنند. آنان اعمالشان هدر و تباه است (و اجر و مزدي به کارهايشان تعلق نمي‌گيرد) و جاودانه در آتش دوزخ ماندگار مي‌مانند».

حال که دانستي شرک هرگاه به عبادت راه يافته و به آن نفوذ کند، آن را فاسد گردانيده و اعمال را نابود ساخته و صاحبش را تا ابد جاودانه در آتش دوزخ ماندگار مي‌کند، بايد اين را بداني که شناخت شرک از مهمترين واجبات تو خواهد بود، شايد که الله تو را خالص و مخلص گرداند و از اين دام مرگبار که همان شرک به خداست نجات دهد، و چه دقيق و زيبا پروردگار، خطرات شرک را بيان مي‌کند:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُ﴾ [النساء: 116].

يعني: «بي‌گمان خداوند شرک ورزيدن به خود را از کسي نمي‌آمرزد بلکه (گناه) پائين‌تر از آن را از هر کس که بخواهد و صلاح بداند مي‌بخشد».

بنابراين واجب است که قواعد چهار گانه‌اي را که خداوند در کتابش (قرآن) بيان داشته بشناسي.

قاعده اول ‌

اينکه بداني کافراني را که رسول خدا ص با آنان جنگيد و مقاتله کرد، اقرار مي‌کردند که الله تعالي تنها کسي است که خالق و پديد آورنده و روزي دهنده و رازق و تدبير کننده جهان هستي است، اما اين اقرار و اعتقاد آنان را مسلمان نگردانيد، و در جماعت مسلمانان نيز وارد نساخت. (يعني: بمجرد اعتقاد به اين اصول «خلق، روزي دهندگي و تدبير» کسي در مجموعه اسلام وارد نخواهد شد مگر آنکه الله را به تنهايي و خالص و بدون شريک در تمام صفاتش عبادت کند و خود را تابع و مطيع محض قوانين و شريعتش گرداند).

دليل اين مطلب سخن پروردگار حکيم است که مي‌فرمايد:

﴿قُلۡ مَن يَرۡزُقُكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ أَمَّن يَمۡلِكُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَمَن يُخۡرِجُ ٱلۡحَيَّ مِنَ ٱلۡمَيِّتِ وَيُخۡرِجُ ٱلۡمَيِّتَ مِنَ ٱلۡحَيِّ وَمَن يُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَۚ فَسَيَقُولُونَ ٱللَّهُۚ فَقُلۡ أَفَلَا تَتَّقُونَ ٣١﴾ [یونس: 31].

يعني: «بگو چه کس از آسمان (به وسيله اشعه و باران) و از زمين (به وسيله فعل و انفعالات خاک و رويش گياهان و درختان و ميوة آنها) به شما روزي مي‌رساند يا چه کسي بر گوش و چشمها توانا است (و آنها را مي‌آفريند و به آنها نيروي شنوائي و بينائي مي‌دهد)؟! يا چه کسي زنده را از مرده، مرده از زنده بيرون مي‌آورد. (و حيات و ممات در دست اوست؟! يا چه کسي امور (جهان و جهانيان) را مي‌گرداند (و کار ساز و کاردان است؟! (پاسخ خواهند داد خواهند گفت: آن خداست «حتماً الله است» (چرا که آفريدگار جهان و روزي رسان مردمان و مدبر کار و يار هستي، به اقرار وجدان بيدار، خداوند دادار است). پس بگو: آيا نمي‌ترسيد و پرهيزگار نمي‌شويد».

قاعده دوم

براستي آنان - مشرکين - مي‌گويند: ما آنان (بتان، بزرگان، اولياء و فرشتگان) را نمي‌خوانيم و به آنها روزي نمي‌آوريم مگر به اميد آنکه سبب نزديکي و شفاعت ما در نزد خداوند متعال گردند. و دليل قربت و نزديکي (دليل آنکه خواند و دعاي اولياء بدين منظور که آنان را بر الله نزديک گرداند شرک است) اين سخن پروردگار بزرگ و حکيم است:

﴿أَلَا لِلَّهِ ٱلدِّينُ ٱلۡخَالِصُۚ وَٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَ مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ إِنَّ ٱللَّهَ يَحۡكُمُ بَيۡنَهُمۡ فِي مَا هُمۡ فِيهِ يَخۡتَلِفُونَۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي مَنۡ هُوَ كَٰذِبٞ كَفَّارٞ ٣﴾ [الزمر: 3].

يعني: «هان آگاه باش و بدان! تنها طاعت و عبادت خالصانه براي خداست و بس. کسانيکه جز خدا سرپرستان و ياوران ديگري بر مي‌گيرند (و به آنان تقرب و توسل مي‌جويند، مي‌گويند): ما آنان را پرستش نمي‌کنيم مگر بدان خاطر که ما را به خداوند (الله) نزديک گردانند. خداوند روز قيامت ميان ايشان (و مومنان) درباره چيزي که در آن اختلاف دارند داوري خواهد کرد. خداوند دروغگوي کفر پيشه را (به سوي حق) هدايت و رهنمود نمي‌کند (و او را با وجود کذب و کفر به درک و فهم حقيقت نائل نمي‌گرداند)».

و دليل شفاعت (دليل آنکه خواندن و دعاي اولياء و توسل جستن به آنان براي برطرف کردن نيازها و حل مشکلات و نجات از بلايا و برگزيدن آنان به عنوان شفيعاني در نزد خداوند، شرک است) اين سخن خداوند متعال است که:

﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡ وَيَقُولُونَ هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِۚ قُلۡ أَتُنَبِّ‍ُٔونَ ٱللَّهَ بِمَا لَا يَعۡلَمُ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ ١٨﴾ [یونس: 18].

يعني: «اينان (مشرکين) غير از خدا، چيزهايي را مي‌پرستند که نه بديشان زيان مي‌رسانند و نه سودي عائدشان مي‌ساند، و مي‌گويند: اينها ميانجيها و شفيعان ما در نزد خدايند (و در آخرت رستگارمان مي‌نمايند!) بگو: آيا خدا را از وجود چيزهايي به نام بتان و شريکان خدا) با خبر مي‌سازيد که خداوند در آسمانها و زمين از آنها خبر و سراغي ندارد؟ (مگر شما بتها و اولياء و بزرگان و فرشتگان را نماينده خدا نمي‌دانيد؟ آيا ممکن است خدا اگر نماينده‌اي مي‌داشت از وجود آن بي‌خبر مي‌گشت، ولي شما از آن با خبر مي‌شديد؟! خداوند منزه (از هر گونه شريکي) و فراتر از آن چيزهايي است که مشرکان شريک و همکار و واسطه‌شان مي‌دانند».

شفاعت بر دو گونه است، شفاعت منفي و مشرکانه و شفاعت مثبت و موحدانه. شفاعت منفي و سلبي آن است که از غير الله آنچه خواسته شود که کسي بجز خدا بر آن قادر و توانا نباشد و دليلش هم آيه 254 از سوره بقره است.

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰكُم مِّن قَبۡلِ أَن يَأۡتِيَ يَوۡمٞ لَّا بَيۡعٞ فِيهِ وَلَا خُلَّةٞ وَلَا شَفَٰعَةٞۗ وَٱلۡكَٰفِرُونَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ ٢٥٤﴾ [البقرة: 254].

يعني: «اي کساني که ايمان آورده‌ايد (برخي) از آنچه بهرة شما کرده‌ايم (در راه خدا) صرف و انفاق کنيد، پيش از آنکه روزي فرا رسد که در آن نه داد و ستدي و نه دوستي و رفاقتي و نه ميانجيگري و شفاعتي است، و کافران ستمگرند (و به خود و جامعه خويش ظلم مي‌کنند، و نتيجه ظلم آنان در آن روز ظاهر خواهد شد)»[2].

و شفاعت مثبت و ايجابي آن است که از خداوند متعال درخواست مي‌گردد و در حاليکه شفاعت کننده نزد پروردگار مکرم و محترم مي‌باشد و آن کسي که مي‌خواهد در حقش شفاعت صورت گيرد خداوند از سخن و عملش راضي و خشنود مي‌باشد تازه آن هم بعد از اذن و اجازه پروردگار صورت خواهد گرفت (و بايد چنين گفت: خداوندا، شفاعت پيامبرت حضرت محمد ص را نصيب من گردان نه اينکه مستقيماً از حضرت محمد ص يا اولياء يا ديگران درخواست کرد که اين عمل شرک است البته اين شفاعت بجز از خداوند يگانه درخواست نمي‌گردد زيرا آنان همه ملک و دارايي خداوند يگانه هستند پس هر کس که از غير خدا طلب شفاعت کند مشرک مي‌گردد و به آن جهتي حرکت کرده که با درخواستش منافات داشته و در نتيجه، مقصودش حاصل نخواهد شد. زيرا الله بجز از توحيد خشنود نمي‌گردد و اجازه شفاعت نمي‌دهد مگر براي اهل توحيد (موحدان) همچنانکه خداوند متعال مي‌فرمايد:

﴿مَن ذَا ٱلَّذِي يَشۡفَعُ عِندَهُۥٓ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦ﴾ [البقرة: 255].

يعني: «کيست که در پيشگاه او شفاعت و ميانجيگري کند مگر با اجازه او».

﴿وَلَا يَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ﴾ [الأنبیاء: 28].

يعني: «و آنان هرگز براي کسي شفاعت نمي‌کنند مگر براي آن کسي که (بدانند) خدا از او خشنود است (و اجازه شفاعت او را داده است)».

﴿قُل لِّلَّهِ ٱلشَّفَٰعَةُ جَمِيعٗا﴾ [الزمر: 44].

يعني: «بگو هر گونه ميانجيگري و شفاعت از آن خداست (و کسي نمي‌تواند کمترين ميانجيگري بکند، مگر اينکه، کسي که براي او ميانجيگري و شفاعت مي‌شود مورد رضايت خدا بوده و به شخص ميانجي هم اجازه اين کار داده شود و شفاعت هم حسنه باشد)».

قاعده سوم

همانا رسول اکرم ص در ميان مردم مبعوث گرديد که در عبادتهايشان به شيوه‌هاي گوناگون و متفاوتي عمل مي‌کردند، گروهي از آنان فرشتگان را عبادت مي‌کردند و گروهي ديگر پيامبران و صالحان را عبادت مي‌کردند و گروه بعدي متوجه درختان و سنگها مي‌شدند و برايشان تعظيم و تکريم مي‌نمودند و دسته‌اي هم مشغول پرستش خورشيد و ماه بود. رسول الله ص با تمام اين گروهها بدون آنکه بين شان فرقي بگذارد قتال کرد و جنگيد و نابودشان ساخت. شاهد اين ماجرا هم آيات قرآن کريم است.

﴿وَقَٰتِلُوهُمۡ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتۡنَةٞ وَيَكُونَ ٱلدِّينُ لِلَّهِ﴾ [البقرة: 193].

يعني: «و با آنان پيکار کنيد تا فتنه‌اي باقي نماند (و نيروئي نداشته باشند که با آن بتوانند شما را از دين تان برگردانند) و دين خالصانه از آن خدا گردد (تا مومنان جز از خدا نترسند و آزادانه و دستور آئين خويش زيست کنند)».

و تعظيم و پرستش خورشيد و ماه و ساير ستارگان و اعتقاد به اينکه آنها داراي تأثير و تصرفاتي در حوادث و اتفاقات اين دنياي پست (زمين) هستند شرک مي‌باشد. دليل آن آيات قرآن مجيد است.

﴿وَمِنۡ ءَايَٰتِهِ ٱلَّيۡلُ وَٱلنَّهَارُ وَٱلشَّمۡسُ وَٱلۡقَمَرُۚ لَا تَسۡجُدُواْ لِلشَّمۡسِ وَلَا لِلۡقَمَرِ وَٱسۡجُدُواْۤ لِلَّهِۤ ٱلَّذِي خَلَقَهُنَّ إِن كُنتُمۡ إِيَّاهُ تَعۡبُدُونَ ٣٧﴾ [فصلت: 37].

يعني: «از نشانه‌هاي (قدرت) خدا، شب و روز و خورشيد و ماه است. براي خورشيد و ماه سجده نکنيد، براي خدائي که آنها را آفريده است سجده کنيد، اگر واقعاً او را پرستش و عبادت مي‌کنيد».

ودليل آنکه پرستش و عبادت فرشتگان شرک است، سخن خداوند متعال است که:

﴿وَلَا يَأۡمُرَكُمۡ أَن تَتَّخِذُواْ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةَ وَٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ أَرۡبَابًا﴾ [آل‌عمران: 80].

يعني: «و (هيچ کس از پيغمبران) به شما فرمان نمي‌دهد که فرشتگان و پيغمبران را به پرودگاري و ربوبيت خود گيريد».

دليل آنکه پرستش و عبادت و خواندن انبياء و رسولان در دعا شرک است، آيه 116 سوره مائده مي‌باشد:

﴿وَإِذۡ قَالَ ٱللَّهُ يَٰعِيسَى ٱبۡنَ مَرۡيَمَ ءَأَنتَ قُلۡتَ لِلنَّاسِ ٱتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَٰهَيۡنِ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ قَالَ سُبۡحَٰنَكَ مَا يَكُونُ لِيٓ أَنۡ أَقُولَ مَا لَيۡسَ لِي بِحَقٍّۚ إِن كُنتُ قُلۡتُهُۥ فَقَدۡ عَلِمۡتَهُۥۚ تَعۡلَمُ مَا فِي نَفۡسِي وَلَآ أَعۡلَمُ مَا فِي نَفۡسِكَۚ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُيُوبِ ١١٦﴾ [المائدة: 116].

يعني: ««و (خاطر نشان ساز) آنگاه را که خداوند مي‌گويد: اي عيسي پسر مريم، آيا تو به مردم گفته‌اي که بجز الله، من و مادرم را هم دو خداي ديگر بدانيد (و ما دو نفر را نيز پرستش کنيد؟. عيسي مي‌گويد: تو را از آن منزه مي‌دانم که داراي شريک و ‌انباز باشي. مرا نسزد که چيزي را بگويم (و بطلبم که وظيفه و) حق من نيست. اگر آن را گفته باشم بيگمان تو از آن آگاهي. تو (علاوه از ظاهر گفتار من) از راز درون من هم با خبري، ولي من (چون انسان بيش نيستم) از آنچه بر من پنهان مي‌داري بي‌خبرم، زيرا تو دانندة رازها و نهانهائي (از اسرار و نواياي امور با خبري)»[3].

دليل آنکه پرستش اولياء و صالحان در دعاها و استغاثه‌ها (درخواست کمک از آنان) و توسل به آنان شرک به الله تعالي – منزه است از آنچه برايش شريک مي‌گيرند – مي‌باشد، آيه 57 از سوره «إسراء» مي‌باشد.

﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ يَبۡتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ ٱلۡوَسِيلَةَ أَيُّهُمۡ أَقۡرَبُ وَيَرۡجُونَ رَحۡمَتَهُۥ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُۥٓ﴾ [الإسراء: 57].

 يعني: «آن کساني را که به فرياد مي‌خوانند و (خدا گونه‌هايشان مي‌دانند) آنان که از همه مقرب‌ترند (به درگاه الله، همچون عيسي و عزير و فرشتگان) براي تقرب به پروردگارشان وسيله مي‌جويند (که طاعات و عبادات است) و به رحمت خدا اميدوار و از عذاب او هراسناکند».

دليل آنکه تعظيم درختان و سنگها و قبور اولياء و تبرک جستن به آنها و برايشان قرباني و نذر دادن تا حاجتها و نيازهايشان برطرف شده و مصيبتها و بلاهايشان دور گردد و اينکه با اعتکاف کنار آنها و پرستش و عبادت در آنجا تبرک مي‌جويند و از پردها و خاکهايش تبرک و خير مي‌طلبند، شرک است، آيات 19-20 سوره نجم مي‌باشد.

﴿أَفَرَءَيۡتُمُ ٱللَّٰتَ وَٱلۡعُزَّىٰ ١٩ وَمَنَوٰةَ ٱلثَّالِثَةَ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ ٢٠﴾ [النجم: 19-20].

يعني: «آيا چنين مي‌بينيد (و اينگونه معتقديد) که لات و عزي و منات، سومين بت ديگر (معبود شما و دختران خدايند و داراي قدرت و عظمت مي‌باشند»[4].

ابو واقد ليثي س روايت مي‌کند که: (روزي) به همراه پيامبر اکرم ص به سمت حنين خارج شديم و ما در آن روز به عهد جاهليت و کفر نزديک بوديم (تازه مسلمان شده بوديم). مشرکين درخت سدري (کناري) داشتند که سلاحهايشان را بدان مي‌آويختند که به آن «ذات انواط» مي‌گفتند.

ما نيز از کنار آن درخت سدر عبور کرديم، پس گفتيم: اي رسول خدا، براي ما هم ذات انواطي مانند آنچه که مشرکين دارند، قرار بده، رسول خدا ص فرمود: الله اکبر براستي که اين قانون جاري در جوامع است، سوگند به کسي که جانم در دست اوست آنچه که شما گفتيد همانند آن است که بني اسرائيل به حضرت موسي ÷ گفتند:

﴿ٱجۡعَل لَّنَآ إِلَٰهٗا كَمَا لَهُمۡ ءَالِهَةٞۚ قَالَ إِنَّكُمۡ قَوۡمٞ تَجۡهَلُونَ﴾ [الأعراف: 138].

يعني: «قرار بده براي ما خدائي همانگونه که آنها خداياني دارند، گفت: براستي که شما قومي جاهل و نادان هستيد. بله، حتماً شما بر همان قوانين و آداب سوار خواهيد شد. يعني: (رفتار) نصاري و يهود را تقليد خواهيد کرد»[5].

                                                                              (رواه الترمذي)

قاعده چهارم

اين است که مشرکان عصر ما شرکشان بسيار شديدتر و بدتر از دوران جاهليت (عصر اوليه) مي‌باشد زيرا مشرکان عصر جاهلي در هنگام رفاه و آسايش تن به شرک و بت پرستي و تعظيم طاغوتيان مي‌دادند ولي در هنگام سختي و شدت خالصانه به سوي الله بي‌شريک روي آورده و لباس راستين توحيد بر تن مي‌کردند اما مشرکان زمان ما در شدت و سختي و رفاه و آسايش دائماً در شرک و انحراف بسر مي‌برند.

خداوند متعال در اين باره مي‌فرمايد:

﴿فَإِذَا رَكِبُواْ فِي ٱلۡفُلۡكِ دَعَوُاْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ فَلَمَّا نَجَّىٰهُمۡ إِلَى ٱلۡبَرِّ إِذَا هُمۡ يُشۡرِكُونَ ٦٥﴾ [العنکبوت: 65].

يعني: «هنگامي که مشرکان سوار بر کشتي مي‌شوند (و ترس و نگراني بر آنان غلبه مي‌کند) خالصانه و صادقانه خداي بي‌شريک را به فرياد مي‌خوانند (و خدايان ديگر را فراموش مي کنند) سپس هنگامي که خداوند آنان را نجات داد و سالم به خشکي رساند، باز ايشان شرک مي‌ورزند (براي خداوند يگانه و متعال، شريکاني مي‌گيرند)».

بنابراين، بسياري از کساني را که به عنوان اولياء و ضريح مشايخ و سادات بزرگ داشته و پرستش و عبادت مي‌کنند مي‌بينيم که در شرکشان اخلاص داشته و آنان را با تمام وجود در دعاهايشان مي‌خوانند و در حالت سختي و شدت و آسايش نيز از بارگاهشان استغاثه کرده و امداد مي‌طلبند، بلکه گروهي از آنان در حالتي که سختي و بلا و مصيبت شدت مي‌گيرد شرکشان بيشتر شده و گمراه‌تر مي‌گردند بر خلاف مشرکين اوليه که فقط در حالت رفاه و شادماني براي الله شريکاني قرار مي‌دادند و در سختي و مصيبتها دعاها و زاري‌هايشان و خشوع و تضرع شان را فقط براي الله خالص مي‌گردانيدند همانگونه که قرآن کريم به اين امر گواهي مي‌دهد. متأسفانه مشرکان عصر ما (عصر ترقي و پيشرفت و علم – عصر کامپيوتر) در رفاه و سختي، دائماً اولياء – بزرگان و امامان – را مي‌خوانند در هر زمان از آنان طلب کمک و استغاثه و فرياد رسي دارند!!!.

ولا حَولَ وَلا قُوّة إِلا باللهِ العَلِي العظيمِ.

و تنها الله است که حق مي‌گويد و تنها اوست که به راه مستقيم هدايت مي‌کند.

﴿قُلۡ أَفَرَءَيۡتُم مَّا تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ إِنۡ أَرَادَنِيَ ٱللَّهُ بِضُرٍّ هَلۡ هُنَّ كَٰشِفَٰتُ ضُرِّهِۦٓ أَوۡ أَرَادَنِي بِرَحۡمَةٍ هَلۡ هُنَّ مُمۡسِكَٰتُ رَحۡمَتِهِۦۚ قُلۡ حَسۡبِيَ ٱللَّهُۖ عَلَيۡهِ يَتَوَكَّلُ ٱلۡمُتَوَكِّلُونَ﴾ [الزمر: 38].

يعني: «بگو: آيا چيزهائي را که بجز خدا به فرياد مي‌خوانيد چنين مي‌بينيد، که اگر خدا بخواهد زيان و گزندي به من برساند، آنها بتوانند آن زيان و گزند خداوندي را برطرف سازند؟ و يا اگر خدا بخواهد لطف و مرحمتي در حق من روا دارد آنها بتوانند جلوي لطف و مرحمتش را بگيرند و آن را باز دارند؟ بگو: خدا مرا بس است. توکل کنندگان تنها بر او تکيه و توکل مي‌کنند و بس».

﴿أَمَّن يُجِيبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ وَيَجۡعَلُكُمۡ خُلَفَآءَ ٱلۡأَرۡضِۗ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ قَلِيلٗا مَّا تَذَكَّرُونَ ٦٢﴾ [النمل: 62].

يعني: «(آيا بتها بهترند) يا کسي که به فرياد درمانده مي‌رسد و بلا و گرفتاري را برطرف مي‌کند هر گاه او را به کمک بطلبد، و شما (انسانها) را (بر قانون حيات دائماً بطور متناوب) جانشنين (يکديگر در) زمين مي‌سازد (و هر دم اقوامي را بر اين کره خاکي مسلط و مستقر مي‌گردان، حال با توجه بدين (امور) آيا معبودي با خدا همراه است؟ واقعاً شما بسيار کم اندرز و پند مي‌گيريد».

﴿وَٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ مَا يَمۡلِكُونَ مِن قِطۡمِيرٍ ١٣ إِن تَدۡعُوهُمۡ لَا يَسۡمَعُواْ دُعَآءَكُمۡ وَلَوۡ سَمِعُواْ مَا ٱسۡتَجَابُواْ لَكُمۡۖ وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ يَكۡفُرُونَ بِشِرۡكِكُمۡۚ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثۡلُ خَبِيرٖ ١٤﴾ [فاطر: 13-14].

يعني: «و بجز او کساني که به فرياد مي‌خوانيد (و پرستش و عبادت مي‌کنيد) حتي مالکيت و حاکميت پوسته نازک خرمائي را ندارند. اگر آنها را (براي حل مشکلات و رفع گرفتاريهاي خود) به فرياد بخوانيد، صداي شما را نمي‌شنوند و بفرض اگر هم بشنوند، توانائي پاسخگويي به شما را ندارند و (گذشته از اين) در روز قيامت انبازگري و شرک‌ورزي شما را رد مي‌کنند. (و مي‌گويند: شما ما را پرستش نکرده‌ايد و بي‌خود مي‌گوئيد) و هيچ کس همچون (خداوند) آگاه از احوال آخرت به گونه قطعي و يقيني، از چنين مطالبي) تو را با خبر نمي‌سازد».

﴿وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّن يَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَن لَّا يَسۡتَجِيبُ لَهُۥٓ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَهُمۡ عَن دُعَآئِهِمۡ غَٰفِلُونَ ٥ وَإِذَا حُشِرَ ٱلنَّاسُ كَانُواْ لَهُمۡ أَعۡدَآءٗ وَكَانُواْ بِعِبَادَتِهِمۡ كَٰفِرِينَ ٦﴾ [الأحقاف: 5-6].

يعني: «چه کسي گمراه‌تر از کسي است که افرادي را بفرياد بخواند و پرستش و عبادت کند که (اگر) تا روز قيامت (هم ايشان را بفرياد بخواند و پرستش کند) پاسخش نمي‌گويند؟ نه تنها پاسخش را نمي‌دهند، بلکه سخنانش را هم نمي‌شوند) و اصلاً آنان از پرستشگران و بفرياد خواهندگان غافل و بي‌خبرند و زماني که مردمان (در قيامت) گرد آورده مي‌شوند. چنين پرستش شدگان و بفرياد خواسته شدگاني، دشمنان پرستشگران و بفرياد خواهندگان مي‌گردند (و ازايشان بيزاري مي‌جويند) و عبادت ايشان را (نفي مي‌کنند و نمي‌پذيرند.....) و تنها خداوند است که توفيق دهنده است و همچنين اوست که به راه مستقيم هدايت مي‌کند و هيچ نيرو و قدرتي بجز الله وجود ندارد».


بسم الله الرحمن الرحیم

عقيده سلف صالح

اما بعد... من اعتقاد دارم که الله تنها معبود و قانونگذار و فريادرس و اجابت کننده دعاها و روزي دهنده و .... است و هيچ معبودي بجز او نيست و او تک و تنها و بي‌نياز مي‌باشد در حالي که تمامي موجودات به آن نيازمندند نه مي‌زايد و نه از کسي زاده شده است و هيچ هماورد و همتايي ندارد. و اينکه هيچ کس به جز او سزاوار نيست چيزي از اقسام عبادت در حقش صورت گيرد ..... و هرکس که چيزي از انواع عبادت را در حق غير الله انجام دهد پس او کافر و مشرک است.

و عبادت اسم جامع و شاملي است که در بر دارنده هر آنچه است که خداوند متعال دوستش مي‌دارد و از آن خشنود مي‌گردد حال فرقي نمي‌کند از گفتار باشد يا کردار، مانند: ارکان پنج‌گانه اسلام، دعا و رجاء و خوف توکل، رغبت و رهبت[6] استعانه[7]، استغاثه[8] و ذبح[9] و نذر و ساير اقسام عبادت.‌ همانا خداوند سبحان به هر آنچه که خودش را توصيف کرده موصوف مي‌باشد و به همانچه که خود را ناميده، ناميده مي‌شود و هر آنچه که رسولش ص از صفات عليا به عنوان وصفي حقيقي نه مجازي توصيفش کرده و از اسماء حسني ناميده است، موصوف مي‌باشد. مانند استقرارش بر عرشش يعني به ذاتش بر آن علو يافته و قرار گرفتن بدون هرگونه کيفيت و هرگونه تشبيه و يا تمثيلي همانگونه که خداوند متعال مي‌فرمايد:

﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ ٥﴾ [طه: 5].

براستي که او متکلم است با کلامي قديم که تک تک کلماتش حادث است همانگونه که از سلف نقل شده است آنها مي‌گويند که الله هميشه متکلم و هر گاه خواسته تکلم کرده است. از نمونه‌هاي کلامش قرآن است که الفاظي است که بر حضرت محمد ص در جهت تعبد و تسليم نسبت به آن و اعجاز نازل گرديده است، همان کلماتي که جبرئيل ÷ بدون واسطه از خداوند متعال شنيد و با همان حروف و معاني همانطور که از الله - عزوجل – شنيده بود بر حضرت محمد ص نازل کرد و اين عبارات قرآن نه ساخته و پرداخته جبرئيل است و نه حضرت محمد ص و نه در آن تصرفي کرده‌اند. بله آن کلام خداست و خداوند سبحان با حرف و صوت تکلم مي‌کند همانگونه که حضرت موسي ÷ را که به کنار آن درخت آمده بود، ندا داد و صدا زد:

﴿إِنِّيٓ أَنَا۠ رَبُّكَ فَٱخۡلَعۡ نَعۡلَيۡكَ إِنَّكَ بِٱلۡوَادِ ٱلۡمُقَدَّسِ طُوٗى ١٢﴾ [طه: 12].

يعني: «بدون شک من پروردگار تو مي‌باشم، کفشهايت را از پايت بيرون بياور، چرا که در سرزمين پاک و مبارک (طوي) هستي».

و بندگانش را با صدايي که از دور چنان شنيده مي‌شود که گويا نزديک است صدا زده و ندا مي‌دهد.

«أنا الـمَلِکُ، أنا الدّيانُ».

و همانند همين حالت پيامبران و فرشتگانش و هر کس از بندگانش را که بخواهد مورد خطاب قرار مي‌دهد يا از کتابهايش بر آنان فرو مي‌فرستد و يا از تک تک کلمات غير ازلي‌اش بر آنان نازل مي‌کند. اما اين کلام، مخلوق نيست زيرا از صفاتش بوده و صفات او همگي غير مخلوق مي‌باشد.

همانا خداوند سبحان دوست مي‌دارد و خشنود مي‌گردد ناپسند مي‌دارد، فرود مي‌آيد، زنده مي‌کند، مي‌ميراند، ناراض مي‌گردد، و از توبه بنده‌اش بسيار شادمان و خوشحال مي‌گردد.

خداوند سبحان را مومنان در روز قيامت با چشمانشان مي‌بينند همانگونه که آيات و احاديث صحيح بر اين امر دلالت مي‌کنند. و تمام اينها از صفات اوست صفاتي که هيچ صفتي شبيه آنها نيست و حقيقي بوده و مجازي نمي‌باشد همانگونه که کتاب و سنت آن را ثابت مي‌گرداند.

﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ١ ٱللَّهُ ٱلصَّمَدُ ٢ لَمۡ يَلِدۡ وَلَمۡ يُولَدۡ ٣ وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ كُفُوًا أَحَدُۢ ٤﴾ [الإخلاص: 1-4].

اينها همان است که به آن اعتقاد داريم و تسليم محض و بي‌اعتراض آن مي‌‌باشيم، و بدون هر گونه کيفيت و هر گونه تشبيه و تمثيل و تعطيل (استراحت کردن براي خدا يا رها کردن بندگان) خداوند را به اسماء و صفاتش مي‌شناسيم.

﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ﴾ [الشوری: 11].

يعني: «هيچ چيز شبيه او نيست و فقط اوست که بسيار شنوا (پذيرنده طاعت و مناجات) و بسيار بينا و آگاه است».

و شهادت مي‌دهم که محمد ص بنده و رسولش به سوي تمامي ثقلين - جن و انس - مي‌باشد. و اينکه او رسالتش را به خوبي و کامل به پايان رسانيد و امانت (دعوت) را اداء کرد و امتش را نصيحت کرد و تا هنگامي که خداوند دين را کامل گردانيد در راه خدا جهاد کرد تا آنکه فرمود:

﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗا﴾ [المائدة: 3].

يعني: «امروز (احکام) دين شما را برايتان کامل کردم و (با عزت بخشيدن به شما و استوار داشتن گامهايتان) نعمت خود را بر شما تکميل نمودم و اسلام را به عنوان آئين خدا پسند براي شما برگزيدم».

سپس پروردگارش را برگزيد به رفيق اعلي – دوست برتر و بزرگترش، الله – ملحق گرديد و دنيا و اهلش را رها کرد.

و اينکه هيچ کس ايمان نمي‌آورد مگر آنکه هواي نفس و آرزوها و اميال و اعتقادهايش را مطابق و تابع آنچه بکند که رسول الله ص آورده است. تا آنجا که رسول ص از جان (خودش)، فرزند و تمام مردم محبوب‌تر و عزيزتر مي‌باشد.

معناي محبت رسول الله ص اطاعت از فرامين او و تصديق آنچه خبر مي‌دهد و پرهيز و تنفر از آنچه که نهي مي‌کند، مي‌باشد. اينکه محب (دوستدار) او ص خداوند متعال را عبادت نکند مگر آنگونه که حضرت ص در شريعت بيان داشته است. و نه اينکه در حقش غلو و زياده روي کرده بگونه‌اي که رضاي پروردگار در آن نيست. و مبادا منزلت و مقام حضرت رسول ص را از آنچه که خداوند تعيين کرده در دعاها و استغاثه‌ها (کمک طلبيدن و داد خواستن) بالاتر ببرد زيرا رسول رحمت ص فرموده است.

«الدُّعَا هَو العِبادَهُ».

يعني: «دعا خود عبادت است».

و همچنين حضرت ص مي‌فرمايد:

«إِنَّهُ لاَ يُستَغاثُ بي وَإنَّما يُستَغاثُ باللهِ عَزَّوَجَل».

يعني: «به نزد من – زنده يا مرده – استغاثه نمي‌شود فقط و فقط به بارگاه الله – عزوجل – استغاثه و دادخواهي مي‌شود. «در اموري که نياز به امدادهاي غيبي و نيروهاي مافوق مادي مي‌باشد».

استغاثه به رسول الله ص شرک به خداوند متعال محسوب مي‌شود تا چه رسد به اولياء و مدعيان علوم شهودي و مشايخ و .....!!!.

وابستگي به غير خداوند متعال در جلب خير و دفع شر، چه مستقلاً و چه با واسطه شرک است. (يعني: وابستگي قلب به اولياء و جنيان با توکل کردن و پناه بردن و التجاء به آنان و توبه‌هاي روحاني با انواع خيرات و صدقات و قرباني دادنها براي آنان در جهت برآوردن حاجتها و نيازها و بر طرف نمودن مصيبتها و بلايا، شرک به خداوند متعال محسوب مي‌گردد حال فرق نمي‌کند به نام طلسم يا توسل و يا .... باشد همه اين موارد شرک محض و گمراهي آشکاري است. زيرا خداوند، کتابي نفرستاد و پيامبري را مبعوث نگردانيد مگر براي بطلان و نابودي و قطع ريشه‌هاي اين شرک و گمراهي و پاک گرداندن قلبها و ضميرها از آن!.

«وَلا حَولَ ولا قُوَّةَ إِلاَ باللهِ».

و اعتقاد داريم که فرشتگان و کتابهاي آسماني از جانب الله حق هستند و پيامبران همگي حقند، برانگيخته شدن بعد از مرگ حق است.

بهشت (جنت) حق است.

جهنم (دوزخ) حق است.

ايمان داريم، ميزان (ترازوي اعمال در قيامت) نيز حق است و همچنين حوض پيامبر ما ص حق است، بگونه‌اي که هر کس از آن بنوشد هرگز تشنه نمي‌گردد و از هر گونه تغيير و تبديل در امان مي‌باشد.

به قدر (آنچه خداوند تدبير کرده است) و خير و شرش ايمان مي‌آوريم و معتقديم شفاعت پيامبر ما حضرت محمد ص و تمام پيامبران ÷ و صالحان حق است. ولي بعد از اجازه و اذن خدا براي شفاعت کننده و رضايت و خشنوديش از آن کسي مي‌خواهد در حقش شفاعت شود.

خداوند متعال مي‌فرمايد:

﴿مَن ذَا ٱلَّذِي يَشۡفَعُ عِندَهُۥٓ إِلَّا بِإِذۡنِهِ﴾ [البقرة: 255].

يعني :«چه کسي مي‌تواند در برابرش (خداوند) شفاعت و ميانجيگري کند؟ مگر با اجازه و اذن پروردگار».

و باز مي‌فرمايد:

﴿وَلَا يَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ﴾ [الأنبیاء: 28].

يعني: «نمي‌توانند در حق کسي شفاعت و ميانجيگري کنند مگر آن کسي که خداوند از او راضي و خشنود گرديد»[10].

پيامبر ما ص اولين کسي است که شفاعت مي‌کند و اولين کسي است که به او اجازه شفاعت داده مي‌شود. ايشان در شفاعاتي خاص و منحصر گرديده‌اند که ديگران در آن شرکت ندارند. اول آن شفاعت در آنچه که بدان حکم داده شده است که اين همان «مقام محمودي» است که انبياء و رسولان غبطه‌اش را مي‌خورند.

‌و از انواع اين شفاعت در اخراج و بيرون آوردن کساني است که وارد دوزخ گرديده‌اند. و از اين انواع شفاعت، روانه کردن آنان به سوي بهشت است بعد از آنکه پاک گرديده و آراسته و مهذب شدند.

و اعتقاد داريم بهترين قرنها (زمانها) قرني (زماني) است که گروهي از مؤمنان که همان اصحاب رسول الله ص هستند که بدور ايشان جمع شدند سپس عصر تابعين (کساني که به نيکي از آنان (صحابه) پيروي مي‌کردند) مي‌باشد، همانگونه که ص مي‌فرمايد:

«خَيرُ القُروُنِ قَرني، ثُمَّ الَّذينَ يَلُونَهُم، ثُمَّ الَّذينَ يَلُونَهُم».

يعني: «بهترين زمانها، زمان من است سپس کساني که بعد از آنان مي‌آيند (عصر تابعين) سپس باز کساني که بعد آنان مي‌آيند».

و اعتقاد داريم، بهترين کلام و سخن، کلام خداوند متعال است و بهترين هدايت، هدايت حضرت محمد ص مي‌باشد. و بدترين و شرترين کارها نوآوري و بدعت در شريعت است و هر بدعتي در دين گمراهي و ضلالت است.

اگر ترس از طولاني شدن مطلب نبود براي هر کلام از اين مسائل دلايلي از کتاب و سنت رسول الله ÷ و اجماع سلف صالح مي‌آوريم.

از خداوند متعال خواهانيم که ما را به راه مستقيمش در تمام گفتارها و کردارها (اعمال) هدايت و رهنمود سازد و ما را از انحراف و گمراهي‌اي فتنه‌ها چه آشکار و چه نهان حفظ کرده و نگهداري کند و بالاخره ما را بر آئين اسلام بميراند.

صلى الله على نبينا محمد وآله وصحبه وسلم

شيخ محمد طيب بن اسحاق انصاري

مدينه منوره سال 1358 هجري قمري

متوفي در سال 7/3/1693 هجري قمري

اميد است اين رساله نصيحت و ياد آوري براي خودش و برادران مسلمانش باشد.

رحمه الله عليه

الحمدُ لله الَّذِي تَتِمُّ بِنَعمته الصالِحَاتُ.



[1]- ابن کثير در تفسيرش مي‌گويد: يعني آنان را خلق کردم تا بديشان در جهت عبادتم فرمان دهم نه اينکه احتياجي به آنان داشته باشم، مي‌گويم: شکي نيست که جهان بر حالت صالح و مناسبي در جهت عبادت خلق شده است و آماده و مستعد آن است که خداوند سبحان در آنان انديشه‌ها و عقولي را سوار گرداند و برايشان حواس ظاهري و باطني و ساير توانائييها را قرار دهد.

شيخ محمد منير دمشقي

[2]- حافظ عماد الدين مشهور به ابن کثير در تفسير اين آيه مي‌گويد: خداوند متعال بندگانش را به انفاق در راهش – راه خبر – از آنچه که روزيشان داده است امر مي‌کند تا ثواب و پاداش آن در نزد پروردگار و صاحب اختيار شان ذخيره گردانند و به اين عمل در زندگي دنيا مبادرت بورزند قبل از آنکه روز قيامت، روزي که در آن نه معامله‌اي است و نه دوستي است و نه شفاعت و ميانجيگري است فرا رسد.

يعني، جان، هيچ کس خريداري نمي‌شود و هيچ ثروتي هر چند که طلاها سراسر زمين را پر کند خريد نمي‌گردد و دوستي هيچ کس ثمر و بهره‌اي نمي‌رساند و نه اصل و نسبت و ريشه‌هاي فاميلي‌اش!.

خداوند متعال مي‌فرمايد: ﴿ فَإِذَا نُفِخَ فِي ٱلصُّورِ فَلَآ أَنسَابَ بَيۡنَهُمۡ يَوۡمَئِذٖ وَلَا يَتَسَآءَلُونَ ١٠١﴾ [المؤمنون: 101]. و لا شفاعتي يعني شفاعت، شفاعت کنندگان به آنان بهره و سودي نمي‌رساند، و اينکه خداوند مي‌گويد: ﴿وَٱلۡكَٰفِرُونَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ﴾ [البقرة: 254]. در اينجا الکافرون به عنوان مبتدا در خبر خودش که الظالمون است محصور گرديده يعني به انحصار کشيده شده است يعني هيچ ظالمي ظالم‌تر از آن کسي که خدا در روز قيامت او را کافر بنامد، نيست. ابن ابي حاتم از عطاء بن دينار روايت کرده است که گفت: شکر و سپاس خاص خدايي است که گفت: ﴿وَٱلۡكَٰفِرُونَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ﴾ و نگفت «والظالـمون هم الکافرون» و خداوند از هر کس عالم‌تر و آگاه‌تر است.

محمد منير دمشقي

يعني هيچ کس جسارت و شهامت آن را ندارد که در پيشگاه الله براي کسي طلب شفاعت کند آن هم بخاطر عظمت و جبروت و کبريايي‌اش همچنانکه در حديث شفاعت آمده است: «آتي تحت العرش فأخر ساجداً فيدعني ما شاء الله أن يدعني ثم يقال: ارفع رأسك وقل تسمع واشفع تشفع، قال: فيحد لي حداً فأدخلهم الجنة».

يعني: «در روز قيامت به طرف پايين عرش مي‌روم و به سجده مي‌افتم پس مرا رها مي‌کند هر اندازه که خودش مي‌خواهد رها کند سپس گفته مي‌شود: سرت را بلند کن و بگو که پذيرفته و شنيده مي‌شود و شفاعت کن که شفاعت تو پذيرفته مي‌شود، فرمود: پس براي من حد و حدودي معين مي‌شود که آنها را خدا وارد بهشت مي‌گرداند خداوند از هر کس عالم‌تر و آگاه‌تر است».             

محمد منير دمشقي

[3]- امام بخاري با سندش از عبدالله درباره آيه: ﴿ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ...﴾ نقل مي‌کند: که گروهي از جنيان بودند که پرستش مي‌شدند پس اسلام آوردند. و همچنين از او نقل شده است گفت: درباره گروهي از عربها نازل گرديد که تعدادي جن را پرستش مي‌کردند پس جنها ايمان آورده و مسلمان شدند ولي انسانهايي که آنان را عبادت مي‌کردند از اسلام شان خبردار نشدند سپس اين آيه نازل شد. و الله اعلم.

[4]- خداوند متعال اين مطلب را مي‌گويد تا مشرکين را در عبادتهايشان بکوبد و خرد نمايد که چگونه بتا و هيکلها و هماورداني را عبادت و پرستش مي‌کردند و برايشان خانه‌هايي برتر از کعبه‌اي که ابراهيم خليل ÷ بنا کرده بود، مي‌ساختند.

«اللاَّتَ»: صخره نقش داري در طائف بود که برايش خانه‌اي در طائف ساخته بودند که داراي پرده‌ها و حياط و صحن بزرگ بود و خدمتکاراني در آنجا خدمت مي‌کردند، اين بارگاه نزد اهل طائف بسيار محترم و بزرگ بود که آنان از طائفه ثقيف و توابع آن بودند که بعد از قريش، به خاطر آن به دشمنان‌شان از قبايل عرب افتخار مي‌کردند.

«الْعُزَّى»: درختي بود که برايش بارگاه و پرده داراني مقرر کرده بودند مکانش در سرزمين نخله بين مکه و طائف بود و قريش آن را بزرگ مي‌داشت و احترام مي‌کرد. بدين سبب بود که ابوسفيان در غزوه احد گفت: ما عزي داريم و شما عزي نداريد. پس رسول خدا ص به اصحابش فرمود: «بگوييد: الله مولي و ياور ماست و شما و مولي و ياوري نداريد».

«مَنَاةَ»: (صخره‌اي قشنگ) در سرزمين مشلل در قريه‌اي بين مکه و مدينه بود که قبيله خزاعه و اوس و خزوج در عصر جاهلي آن را بزرگ داشته و احترام مي‌کردند و جهت مراسم حج از آنجا به سوي کعبه حرکت مي‌کردند، پس پيامبر اکرم ص گروهي از اصحابش را براي ويران ساختن آن فرستاد «خالد بن وليد – سيف الله» را به سوي مشرکين آنجا گسيل داشت و او نيز آن را نابود ساخت در حاليکه اين سرود را مي‌خواند.

يا عُزّ کفر أنكَ لا سُبحانَكَ

إِنَّي رَأَيتُ الله قَد أهانَكَ

يعني: اي عزي ما تو را تکفير کرده و قبول نداريم و هرگز تو را به پاکي و تنزيه نمي‌ستائيم، من خود ديدم که چگونه الله تو را خوار و ذليل کرد». و رسول خدا ص مغيره بن شعبه و ابوسفيان صخر بن حرب را به سوي لات اعزام کرد پس نابودش ساختند و در محل آنجا مسجدي براي اهل طائف بنا کردند.

و همچنين حضرت ص ابوسفيان صخر بن حرب را به سوي منات فرستادند پس آن را نيز نابود ساخت (گفته شده است که آن را حضرت علي س نابود ساخته است). بنابراين، پيامبر اکرم ص دين حق و اخلاص در عبوديت و يگانه دانستن معبود بر حق، بطلان عادتهاي زشت و ناپسند و بطلان هر آنچه را که بگونه‌اي به شرک آلوده بود را آورد و به همين گونه اصحاب کرام و بزرگوارش عمل مي‌‌کردند و از ايشان ص بعد از رحلت تبعيت کردند تا آنکه اوضاع آشفته و درهم شد و خشک و تر بهم سوختند و شياطين و انحرافات باطل بر انديشه‌ها و تفکرات بسياري از مسلمين يورش بردند، و پرستش و عبادت بتان را تجديد کردند و اين بار با بنايي جديد و نمايي فريبنده و بويژه در دوران معاصر که عصر جهل مرکب و تصاوير افسونگر است به گونه‌اي که مصيبت و انحراف پر آوازه و بزرگ شده و عموميت يافته آن هم درست در زمان که علم و انديشمندان همه سکوت کرده و لب فرو بستند مگر آناني که خداوند بديشان همت و اراده داده‌است. ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيۡهِ رَٰجِعُونَ﴾.                                                            شيخ محمد منير دمشقي

[5]- اين حديث را امام ترمذي تخريج کرده و صحيح قرارش داده است مشرکين در آنجا سلاح‌هايشان را به عنوان تبرک و بزرگداشت آويزان مي‌کردند لهذا صحابه تازه مسلمان گمان مي‌کردند اين امر نزد خداوند متعال محبوب و پسنديده است و قصدشان از اين سخن تقرب به سوي خداوند سبحان بود زيرا آنان دقيق‌تر و حساس‌تر از آن بودند که قصد مخالفت با رسول الله ص را داشته باشند. باقيمانده حديث با شرحش در کتاب توحيد ذکر شده است تحت عنوان حقوق خدا بر بندگانش. جهت درک و آگاهي بيشتر به آنجا مراجعه نمائيد. و الله اعلم

شيخ محمد منير دمشقي

[6]- ميل و علاقه بيم و هراس داشتن.

[7]- کمک و ياري خواستن.

[8]- داد خواستن.

[9]- قرباني کردن حيوانات.

[10]- صحيح آن است که شفاعت در بيرون آوردن کسي که بخاطر گناهش وارد جهنم مي‌شود ويژه و خاص رسول کريم ص نيست، بلکه شفاعت مشترکي است که از احاديث وارده از ايشان ص فهميده مي‌شود.

تنها آن چيزي که رسول اکرم ص به آن اختصاص يافته‌اند، شفاعت عظمى است که سبب ورود اهل جنت مي‌شود همانگونه که حديث صحيح بدان تصريح دارد. و همچنين شفاعت در تخفيف و کم کردن عذاب عمويش ابوطالب از خصوصيتهاي شفاعت حضرت ص مي‌باشد تنها خداوند است که توفيق مي‌دهد.

اين مطلب، گفتار عبدالعزيز بن عبد الله بن باز رئيس عام اداره افتاء و پژوهشهاي علمي و دعوت و ارشاد مي‌باشد. عفا الله عنه ووفقه لکل خير.

معلومات المادة باللغة العربية