الوصف
رسالةٌ مترجمة إلى اللغة الفارسية، بيَّن فيها المؤلف بعض الشركيات التي كان يفعلها أهل الجاهلية، والتي جاء بالتحذير منها والنهي عنها الأنبياء والرسل، ومنها : الاستشفاع بالأموات، والتوسل إليهم، وصرف العبادات لهم، وقد جاءت الرسالة مُبيِّنةً للتوسل المشروع والممنوع.
الحمد لله رب العالمين والصلاة والسلام علی أشرف الأنبياء والمرسلين سيدنا محمد وعلی آله وصحبه أجمعين
هدف از آفرينش انس و جن عبادت خداوندـ است:
﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ ٥٦ مَآ أُرِيدُ مِنۡهُم مِّن رِّزۡقٖ وَمَآ أُرِيدُ أَن يُطۡعِمُونِ ٥٧﴾ [الذاریات: 56 -57]
«جن و انس را نيافريدم بجز براي آنكه مرا بندگي كنند، از آنان هيچ روزياي نمیخواهم و نمیخواهم كه به من خوراك دهند».
انگيزة بعثت پيامبران، هدايت بشر براي عبادت خداوند بوده است؛ چنانكه فرمايد:
﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ﴾ [النحل: 36]
«به يقين در هر امتي رسولي برانگيختيم كه خدا را بندگي كنيد و از طاغوت بپرهيزيد».
عبادت معنا و مفهومي وسيع و گسترده دارد و شامل اعمالي میشود كه جلب خشنودي خداوند و دوري از منهيات را در پی دارد؛ اما متأسفانه بعضي افراد عبادت را منحصر در عمل به اركان اسلام میدانند، در صورتي كه رسولاللهص میفرمايد: «الإِيمَانُ بِضْعٌ وَسَبْعُونَ أَوْ بِضْعٌ وَسِتُّونَ شُعْبَةً فَأَفْضَلُهَا قَوْلُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَدْنَاهَا إِمَاطَةُ الأَذَى عَنِ الطَّرِيقِ» [متفق عليه]. «ايمان هفتاد و چند، و يا شصت و چند شعبه است و بالاترین آنها گفتن "لا إله إلا الله" [یعنی شهادت به یکتایی خداوند] و کمترین آنها برطرف نمودن موجبات آزار و اذیت [مانند خار و خاشاک و امثال آن] از سرِ راه است».
توسل از مهمترين عبادتهاست كه عظمت آن بر بسياري مخفي است، و عدهای براي نزدیکی به خداوند، توسل غير مشروع انجام میدهند، كه آنان را به ورطه شرك وارد میكند.
خداوند میفرمايد:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱبۡتَغُوٓاْ إِلَيۡهِ ٱلۡوَسِيلَةَ وَجَٰهِدُواْ فِي سَبِيلِهِۦ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ٣٥﴾ [المائدة: 35].
«اي مؤمنان، از خدا بترسيد، و براي تقرب به خدا وسيله بجویيد، و در راه او جهاد كنيد تا اينكه رستگار شويد».
توسل عبارت است از وسيله قراردادن هر نوع عمل صالحي كه موجب رضايت خدا و تقرب به او گردد.
كتاب مزبور كه نوشته دانشمند محترم شيخ عبدالعزيز بن عبدالله الجهني است، مباحث بسيار با ارزشي ارائه داده است. اميدوارم كه با ترجمه اين كتاب خدمتي متواضعانه به عزيزان فارسي زبان كرده باشم. از خداوند خواهانم آن را براي خشنودي خود قبول فرمايد.
توسل: به وسيله چيزي به كسي نزديكي جستن، وسيله قراردادن، دست به دامن شدن، درخواست، تقاضا، التماس.
مشروع: آنچه مطابق شرع باشد و شرع آن را روا و جايز بداند، شرعي.
ممنوع: منع شده، بازداشته شده، نهي شده، غير جايز.
وصلی الله علی محمد وآله وصحبه
اسحق دبيري
الحمد لله رب العالمين والصلاة والسلام علی رسول الله وعلی آله وصحبه أجمعين
كسي كه در تاريخ و سيرت رسول اللهص دقت نماید درك خواهد كرد كه ايشان در ميان مردمي مبعوث شدند كه در مورد مردگان و اوليای الهی غلو میكردند، و اين غلو و زيادهروي، سبب خارج شدن آنها از دين ابراهيم خليلu شده بود.
واضح است كه دين ابراهيمu دعوت مردم به سوي توحید و يگانهپرستي بود، و همچنين معلوم است كه عبادت انواع مختلفي دارد؛ از آن جمله: احسان، نماز، زكات، ساير اركان اسلام، دعا، ذبح، نذر، طلب كمك، فريادرسي، پناهجستن، بيم و ترس، اميد، رغبت و رهبت و غيره.
عرب جاهليت بعضي از انواع عبادتهاي فوق را براي غير از خداي يكتا انجام میدادند، و معتقد بودند كه اوليا نزد خداوند ارج و منزلت عظيمي دارند و میتوانند نيازها و خواستههاي آنان را به خداوند برسانند؛ مانند بت لات كه در شهر طائف و اطرافش پرستش میكردند. آن بت، نام مردي صالح و نيكوكار بود كه قبل از مردن به مردم ـ مخصوصاً حجاج خانـه خدا ـ كمك میكرد و به آنها غذایی به نام «سَويق([1])» میداد. او وقتي از دنيا رفت، مردم به خوبي از او ياد میكردند و قبر او را زيارت میكردند؛ سپس گنبدي بر آن ساختند، به او توسل میجستند، قبرش را طواف میكردند و براي رفع نيازها و مشكلاتشان از او كمك میخواستند. در مورد بتهاي ديگر بنام «عُزّي» و «مَنات» نيز چنين بود.
چنانكه خداوند میفرمايد:
﴿أَفَرَءَيۡتُمُ ٱللَّٰتَ وَٱلۡعُزَّىٰ ١٩ وَمَنَوٰةَ ٱلثَّالِثَةَ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ ٢٠ أَلَكُمُ ٱلذَّكَرُ وَلَهُ ٱلۡأُنثَىٰ ٢١ تِلۡكَ إِذٗا قِسۡمَةٞ ضِيزَىٰٓ ٢٢ إِنۡ هِيَ إِلَّآ أَسۡمَآءٞ سَمَّيۡتُمُوهَآ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُكُم مَّآ أَنزَلَ ٱللَّهُ بِهَا مِن سُلۡطَٰنٍۚ﴾ [النجم: 19-23]
«آيا چنين ميبينيد [و چنین معتقديد] كه لات و عُزّي و مَنات، سومين بت ديگر [معبود شما و دختران خدايند و داراي قدرت و عظمت میباشند؟] آيا پسر مال شما باشد، و دختران مال خدا؟ [در حالي كه به گمان شما دختران كمارزشتر از پسرانند؟] در اين صورت، اين تقسيم ظالمانه و ستمگرانهاي است. اینها فقط نامهایي [بيمحتوي و اسمهايي بيمسمّي] است كه شما و پدرانتان [از پيش خود] بر آنها گذاشتهاند. هرگز خداوند دليل و حجتي [بر صحت آنها] نازل نكرده است».
در حالي كه میدانستند بتهايي كه از آنان طلب كمك میكنند هيچ چيز را نيافريدهاند و هيچ رزق و روزی و زندگي و مرگي را در اختيار ندارند و هيچ چيزي نمیتوانند انجام دهند؛ چنانكه خداوند دربارة مشركين چنين میفرمايد:
﴿قُلۡ مَن يَرۡزُقُكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ أَمَّن يَمۡلِكُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَمَن يُخۡرِجُ ٱلۡحَيَّ مِنَ ٱلۡمَيِّتِ وَيُخۡرِجُ ٱلۡمَيِّتَ مِنَ ٱلۡحَيِّ وَمَن يُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَۚ فَسَيَقُولُونَ ٱللَّهُۚ فَقُلۡ أَفَلَا تَتَّقُونَ ٣١﴾ [یونس: 31]
«بگو: چه كسي از آسمان و زمين به شما روزي مي دهد؟ يا كيست كه حاكم بر گوش و ديدگان است؟ و كيست كه زنده را از مرده بيرون میآورد و مرده را از زنده بيرون میآورد؟ و كيست كه كار [هستي] را تدبير میكند؟ خواهند گفت: خدا؛ پس بگو: آيا پروا نمیكنيد؟»
منظور آيه اين است كه از آنجایي كه خدا همه كارها را انجام میدهد، چرا از خدا نمیترسيد، تا بدين وسيله عبادت را فقط براي او انجام دهيد، كما اينكه او را آفريننده قرار دادهايد؟
پس از اينجا معلوم میشود كه مردم زمان جاهليت منظورشان از دعا کردن به پای اين بتها، فقط قربت به خداوند بوده است، چون گمان میبردند كه خداوند دعاي اينها را اجابت كرده و خواستۀ آنها را برآورده میكند؛ و اين نهايت كوتاهي در حق خداست، چون خدا مانند بشر نيست تا به كمك نياز داشته باشد، اما بشر به كمك نياز دارد زيرا به همه چيز احاطه ندارند.
لذا معلوم میشود كسي كه غير از خدا را به فرياد طلبد و از او چيزي بخواهد كه فقط در حیطة اختیار و قدرت خداست، قطعاً مشرك است؛ چنانكه خداوند اين نکته را بيان فرموده است:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ عِبَادٌ أَمۡثَالُكُمۡۖ فَٱدۡعُوهُمۡ فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ لَكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ ١٩٤﴾ [الأعراف: 194].
«بتهايي را كه به جز خدا فرياد میداريد و میپرستيد، بندگاني همچون خود شما هستند [و كاري از آنها ساخته نيست و نمیتوانند فريادرس شما باشند]. آنان را به فرياد خوانيد و [از ايشان استمداد جوييد] اگر راست میگوييد [كه كاري از ايشان ساخته است] بايد كه به شما پاسخ دهند [و نياز شما را بر آورده كنند]».
خداوند در قرآن كريم ذكر كرده كه اين مردگان دعاي مددخواهان را نمیشنوند، و فرضاً اگر هم بشنوند، نمیتوانند آن را اجابت كنند، و روز قيامت اين عمل را انكار میكنند و عملشان به نص قرآن شرك خوانده شده است؛ چنانكه خداوند میفرمايد:
﴿إِن تَدۡعُوهُمۡ لَا يَسۡمَعُواْ دُعَآءَكُمۡ وَلَوۡ سَمِعُواْ مَا ٱسۡتَجَابُواْ لَكُمۡۖ وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ يَكۡفُرُونَ بِشِرۡكِكُمۡۚ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثۡلُ خَبِيرٖ ١٤﴾ [فاطر: 14]
«اگر آنها را بخوانيد دعاى شما را نمىشنوند و اگر [فرضا] بشنوند اجابتتان نمىكنند و روز قيامت شرك شما را انكار مىكنند و [هيچ كس] چون [خداى] آگاه تو را خبردار نمىكند».
پس همة مردگان مانند آنها هستند که چون از آنها كمك خواسته شود استجابت نمیكنند؛ چنان که میفرمايد:
﴿إِنَّكَ لَا تُسۡمِعُ ٱلۡمَوۡتَىٰ﴾ [النمل: 80]
«البته تو مردگان را شنوا نمىگردانى»،
﴿وَمَآ أَنتَ بِمُسۡمِعٖ مَّن فِي ٱلۡقُبُورِ ٢٢﴾ [فاطر: 22]
«و تو نمىتوانى كسانى را كه در گورهايند شنوا سازى».
مردگان از غيب خبر ندارند، حتی رسول اللهص؛ پس ديگران چگونه میتوانند از غيب باخبر باشند و چگونه شخص مرده میداند كه فلاني به نزد قبر او آمد و از او مدد خواست؟ خداوند میفرمايد:
﴿قُل لَّآ أَمۡلِكُ لِنَفۡسِي نَفۡعٗا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُۚ وَلَوۡ كُنتُ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ لَٱسۡتَكۡثَرۡتُ مِنَ ٱلۡخَيۡرِ وَمَا مَسَّنِيَ ٱلسُّوٓءُۚ إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِيرٞ وَبَشِيرٞ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ ﴾
[الأعراف: 188]
«بگو: جز آنچه خدا بخواهد براى خودم اختيار سود و زيانى ندارم و اگر غيب مىدانستم قطعاً خير بيشترى مىاندوختم و هرگز به من آسيبى نمىرسيد؛ من جز بيمدهنده و بشارتگر براى گروهى كه ايمان مىآورند نيستم».
پس اینها از كساني مدد میخواهند كه وجود ندارند و طلب شفاعت به جاه و منزلت آنها جايز نيست، زيرا خداوند مشركين عرب را كافر دانسته، زیرا از مردگان طلب شفاعت میكردند، با اين حال كه میگفتند:
﴿مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ﴾ [الزمر: 3]
«ما آنها را جز براى اينكه ما را هر چه بيشتر به خدا نزديك گردانند نمىپرستيم».
يعني ما آنها را به فرياد نمیطلبيم زيرا به فرياد طلبيدن، همان عبادت است. اين مطلب در صفحات آينده ذكر خواهد شد و خواهیم دید که به شفاعت طلبيدن آنها بزرگترين اشتباه است، زيرا خداوند میفرمايد:
﴿مَن ذَا ٱلَّذِي يَشۡفَعُ عِندَهُۥٓ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦۚ﴾ [البقرة: 255]
«كيست آن كس كه جز به اذن او در پيشگاهش شفاعت كند؟»،
و میفرمايد:
﴿وَلَا يَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ﴾ [الأنبیاء: 28]
«و جز براى كسى كه [خدا] رضايت دهد شفاعت نمىكنند».
اللهـ طلب شفاعت از مردگان را جايز نمیداند، زيرا مرده قدرتی برای شفاعت ندارد؛ پس چگونه از كسي كه نمیتواند كاري انجام دهد طلب شفاعت میكند؟ شفاعت از كسي خواسته میشود كه میتواند آن را انجام دهد و او خداوند متعال است.
از خداوند میخواهيم تا لطف خود را در روز قيامت با بهرهمند شدن از شفاعت صالحين به ما عطا فرمايد؛ حال چه اين شفاعت براي كسي باشد كه مستحق آتش دوزخ است، و چه براي بالا بردن درجات ما در بهشت و مانند اینها.
هيچ شفاعت كنندهاي نمیتواند شفاعت كند، مگر با اجازه خداوند؛ حتی اگر هم از فرشتگان مقرب و يا پيامبر باشد؛ پس چه رسد به كسي كه منزلت او كمتر و كوچكتر است.
خداوند میفرمايد:
﴿وَكَم مِّن مَّلَكٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ لَا تُغۡنِي شَفَٰعَتُهُمۡ شَيًۡٔا إِلَّا مِنۢ بَعۡدِ أَن يَأۡذَنَ ٱللَّهُ لِمَن يَشَآءُ وَيَرۡضَىٰٓ﴾ [النجم: 26]
«و چه بسیار فرشتگانى كه در آسمانها هستند [و] شفاعتشان به كارى نيايد، مگر پس از آنكه خدا به هر كه خواهد و خشنود باشد اجازه دهد»،
﴿مَن ذَا ٱلَّذِي يَشۡفَعُ عِندَهُۥٓ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦ﴾ [البقرة: 255]
«كيست آن كس كه جز به اذن او در پيشگاهش شفاعت كند؟»،
﴿وَلَا يَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ وَهُم مِّنۡ خَشۡيَتِهِۦ مُشۡفِقُونَ ٢٨﴾ [الأنبیاء:28]
«و جز براى كسى كه [خدا] رضايت دهد شفاعت نمىكنند و خود از بيم او هراسانند».
شفاعت مشروع (جايز)
این شفاعت، مخصـوص اهل اخلاص است و فقط از خداوند طلب میشود و از هيچ كسی خواسته نمیشود، مگر خداوند؛ زيرا چنان كه قبلاً ذكر كرديم، هيچ كس شفاعت نمیكند، مگر با اجازه و رضا و خشنودي او خداـ و اينكه از كسي كه دربارة او شفاعت میشود راضي باشد؛ پس اگر براي كسي كه درباره او شفاعت میشود، موحد و يكتاپرست باشد، شفاعتِ شفاعتكنندگان به اذن الله برايش مؤثر خواهد بود، حال چه آن شفاعت كننده از پيامبران، انبيا، صديقين، اوليا يا از صالحين باشد.
شفاعت نامشروع (غير جايز)
شفاعتي است كه از غير خدا خواسته میشود؛ مانند كسي كه از مردگان يا شخص غايب يا جن شفاعت بخواهد یا چیزی طلب کند؛ زيرا از كسي خواسته میشود كه قدرت و استطاعت انجام آن را ندارد، و قبلاً هم ذكر شد كه در قرآن آمده كه مرده نمیشنود و غايب از غيب خبر ندارد؛ همچنين اولياء الله و صالحين مردگان نمیدانند که آيا كسي نزد قبرشان آمده و از آنها مدد خواسته يا از آنها طلب شفاعت كرده يا خير.
پس از اينجا معلوم میشود كه براي كافر و مشرك شفاعت نمیشود، و از جمله آنها، كساني هستند كه غير از خدا را میطلبند و يا ذبح و نذر را براي غير خدا انجام میدهند.
خداوند میفرمايد:
﴿وَٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَا يَخۡلُقُونَ شَيۡٔٗا وَهُمۡ يُخۡلَقُونَ ٢٠ أَمۡوَٰتٌ غَيۡرُ أَحۡيَآءٖۖ وَمَا يَشۡعُرُونَ أَيَّانَ يُبۡعَثُونَ ٢١﴾ [النحل: 20-21]
«و كسانى را كه جز خدا مىخوانند چيزى نمىآفرينند، در حالى كه خود آفريده مى شوند (20) مردگانند نه زندگان و نمىدانند كى برانگيخته خواهند شد».
يعني آن اوليا و صالحين مردهاند و زنده نيستند، و آنها از مردگان چيزي خواستند كه انجامش برای آنها مقدور نيست؛ مگر اينكه مرد صالح و نيكوكار زنده باشد، در اين حال جايز است كه از او چيزي بخواهیم كه بتواند انجام دهد؛ مانند اينكه بگوید: «اي شيخ، از خدا اين و آن را براي من بخواه»؛ يا بگويد: «اي فلاني، به من كمك كن تا قرضم را بپردازم، يا به من كمك كن تا اين بار را حمل كنم»، و مانند آنچه در توانِ ياري اوست.
بعد از اينكه به طور خلاصه دربارة حال اهل جاهليت و نادانیای كه رسولاكرمص به فرمان خدا با آنها جنگيد سخن گفتیم، بیایید به حال مسلمانان امروزی نگاه كنيم. حتما سئوال مهمی مطرح میگردد: بین آن نادانان و جاهلان، و كسانی كه اوليا و صالحين مرده يا غايب را در این زمان به فریاد و زاری میخوانند چه فرقي وجود دارد؟
و در جواب میگوييم: به چند دلیل، هيچ فرقي بين اين دو گروه وجود ندارد:
1- مشرکان جاهلیت معتقد بودند كه بتهایشان از مُلك و قدرت خدا هيچ چيز نداشتند؛ اهل اين عصر که نزد قبرهاي اوليا و صالحين میروند نیز همين اعتقاد را دارند، مثلاً دربارة کسانی همچون حسين بن علی، عبدالقادر گیلاني و السيد البدوي (رحمهم الله)؛
2- اهل جاهليت اعتقاد داشتند كه صالحين مرده، نزد خدا جاه و منزلت دارند و نيازهاي مردم را به خدا میرساندند؛ همچنین معتقد بودند كه آنان را به خدا نزديك میكنند؛ با اين حال، خداوند آنان را كافر دانسته است، چرا که میگفتند:
﴿هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِۚ﴾ [یونس: 18]
«اینها ميانجيهاي ما نزد خدا هستند»،
﴿مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ﴾ [الزمر: 3]
«ما آنها را جز براى اين نمىپرستيم كه ما را هر چه بيشتر به خدا نزديك گردانند».
اينچنين است حال كسانی كه امروزه به قبرستانها میروند. آنها نيز همين اعتقادات را در مورد اوليای الهی دارند.
﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِي سَيَدۡخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ ٦٠﴾ [المؤمن: 60]
«و پروردگارتان فرمود مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم؛ در حقيقت، كسانى كه از پرستش من كبر مىورزند به زودى خوار در دوزخ درمىآيند».
خداوند دعا را نوعی عبادت دانسته است. به علاوه، در حديثي صريح و واضح از رسول اللهص روايت است كه فرمودند: «إنَّ الدُّعَاءَ هُوَ الْعِبَادَةُ» «دعا همان عبادت است»([2]).
امام أحمد/ از حديث ابیهريرهt روايت میكند كه رسول اللهص فرمودند: «مَنْ لَمْ يَدْعُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ غَضِبَ عَلَيْهِ» «كسي كه خدا را نخواند، خدا بر او خشم و غضب میگيرد».
صحابه از اين حديث چنان فهميدند كه هر كس غير از خدا را بخواند مشرك و كافر است؛ اگر هم طلب او از فرشتهاي مقرب و يا پيامبري مرسل باشد، باید بداند که آنها اين كار را در شديدترين اوقات و مشكلات هم انجام نمیدادند.
در اين مورد، اين از زندگي صحابه، بعد از وفات رسول اللهص مثالي میزنيم:
در دوران خلافت عمرt قحطي رخ داد و از عباس بن عبدالمطلب، عموی رسول اللهص درخواست شد تا از خدا برايشان باران طلب كند. وقتي در مصلي بودند، عمرt گفت: «اللَّهُمَّ إِنَّا كُنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّنَا فَتَسْقِينَا وَإِنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِعَمِّ نَبِيِّنَا فَاسْقِنَا... فَيُسْقَوْنَ» «خدايا ما [پیشتر] به رسول تو توسل میكرديم و تو بر ما باران فرود میآوردي؛ و در حال حاضر به عموي پيامبرت توسل میجوييم. پس خدايا بر ما باران فرود آور …» و خدا بر آنها باران فرود میآورد. پس عباسt دعا میكرد، و آنها آمين میگفتند.
چرا صحابه، مانند اهل زمان ما، از مردگان طلب كمك و شفاعت نكردند؟ در حالي كه آنها داناترين و آگاهترين مردم به حلال و حرام بودند، آنها کسانی بودند كه پشت سر رسول اللهص به نماز ايستادند، با او جهاد كردند، به حج رفتند، با او در مسجد نشسته و خطبه گوش میكردند و آنها بودند كه از ادب و اخلاق او درسهای بسیار آموختند.
لازم به ذکر است که حتی مسافرت به قصد زیارت قبور پيامبران يا اوليای الهی و مانند آن جايز نيست، زيرا اين كار به شرك منتهي میشود. پس به بهانهها و وسيلههای تقرب، همان حكمي تعلق میگيرد كه به اهداف و نيتها و مقاصد تعلق دارد. به همين سبب میبينيم كه رسول اكرمص مسافرت به سوي قبرها را حرام نموده است: «لاَ تُشَدُّ الرِّحَالُ إلاَّ إلَى ثَلاَثَةِ مَسَاجِدَ: الْمَسْجِدُ الْحَرَامُ، وَمَسْجِدِيْ هَذَا، وَالْمَسْجِدُ الأَقْصَى» «سفر [به سوي مساجد] جايز نيست، مگر به سوي سه مسجد: مسجد الحرام، مسجد نبوي، و مسجد الأقصي».
مقصود اين است كه سفر به سوي قبر شخص صالح و مانند آن صحيح نيست. ما هم پيامبرص را بيشتر از جان خود، حتی بيشتر از پدر و مادر و فرزند و اهل و مال خود دوست داريم، و صحابه و اوليا و صالحين را نيز دوست میداريم، و دوستداران ایشان را نیز دوست میداريم، و با كسي كه با آنها عداوت و دشمني نمود، دشمني میكنيم، و میدانيم كسی كه با ولي خدا دشمني كند، با خدا به جنگ پرداخته است. پس آيا دوست داشتن و محبت اینان موجب آن است كه آنها را به جاي خدا پرستش كنيم؟! آیا جایز است آن بزرگواران را شبيه و مانند خدا بدانيم و به آنها توسل جوييم بر قبرهايشان طواف كنيم؟ آیا مجاز است که برايشان نذر و ذبح و قربانی كنيم؟! از اينجا پي میبريم و میفهميم كه درخواست کردن از غير خدا برای انحام آنچه قدرت و توانایي آن را ندارد، شرك به خداوندـ است، مانند كسي كه نزد قبر اوليا و صالحين آمده و از آنها طلب نياز میكند؛ حاجتهایی مانند: شفاي مريض، بازگشت مسافر، دادن فرزند به كسي كه عقيم و نازاست، پيدا كردن گم شده ومانند اینها. در این حال، حتی اگر هم بگويند ما معتقديم كه همه چيز از خداست، باز هم مرتکب شرک شدهاند.
پس اين معتقدات، عيناً شرك زمان جاهليت است كه قبلاً ذكر شد و شرك اكبر ناميده میشود. رسول اللهص نیز براي مبارزه با همین گمراهی مبعوث شدد.
دلایلي که ثابت میکند طلب از اوليا و امامان شرك اكبر است، عبارتند از:
﴿فَلَا تَدۡعُواْ مَعَ ٱللَّهِ أَحَدٗا ١٨﴾ [الجن: 18]
«پس كسي را با خدا پرستش نكنيد».
﴿أَحَدٗا﴾ اينجا «نكره در سياق نهي» است كه بر عموم دلالت میكند، يعني: هيچ چيز با خدا پرستش نمیشود. اما اينكه طلب از غير خدا شرك اكبر است و تمامي اعمال را نابود میكند:
﴿وَقَدِمۡنَآ إِلَىٰ مَا عَمِلُواْ مِنۡ عَمَلٖ فَجَعَلۡنَٰهُ هَبَآءٗ مَّنثُورًا ٢٣﴾ [الفرقان:23]
«و به هر گونه كارى كه كردهاند مىپردازيم و آن را [چون] گردى پراكنده مىسازيم»،
﴿أَيُشۡرِكُونَ مَا لَا يَخۡلُقُ شَيۡٔٗا وَهُمۡ يُخۡلَقُونَ ١٩١ وَلَا يَسۡتَطِيعُونَ لَهُمۡ نَصۡرٗا وَلَآ أَنفُسَهُمۡ يَنصُرُونَ ١٩٢ وَإِن تَدۡعُوهُمۡ إِلَى ٱلۡهُدَىٰ لَا يَتَّبِعُوكُمۡۚ سَوَآءٌ عَلَيۡكُمۡ أَدَعَوۡتُمُوهُمۡ أَمۡ أَنتُمۡ صَٰمِتُونَ ١٩٣ إِنَّ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ عِبَادٌ أَمۡثَالُكُمۡۖ فَٱدۡعُوهُمۡ فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ لَكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ ١٩٤ أَلَهُمۡ أَرۡجُلٞ يَمۡشُونَ بِهَآۖ أَمۡ لَهُمۡ أَيۡدٖ يَبۡطِشُونَ بِهَآۖ أَمۡ لَهُمۡ أَعۡيُنٞ يُبۡصِرُونَ بِهَآۖ أَمۡ لَهُمۡ ءَاذَانٞ يَسۡمَعُونَ بِهَاۗ قُلِ ٱدۡعُواْ شُرَكَآءَكُمۡ ثُمَّ كِيدُونِ فَلَا تُنظِرُونِ ١٩٥ إِنَّ وَلِـِّۧيَ ٱللَّهُ ٱلَّذِي نَزَّلَ ٱلۡكِتَٰبَۖ وَهُوَ يَتَوَلَّى ٱلصَّٰلِحِينَ ١٩٦﴾ [الأعراف: 191-196].
«آيا موجوداتى را [با او] شريك مىگردانند كه چيزى را نمىآفرينند و خودشان مخلوقند؛ و نمىتوانند آنان را يارى كنند و نه خويشتن را يارى دهند؛ و اگر آنها را به [راه] هدايت فراخوانيد، از شما پيروى نمىكنند؛ چه آنها را بخوانيد يا خاموش بمانيد براى شما يكسان است؛ در حقيقت، كسانى را كه به جاى خدا مىخوانيد بندگانى امثال شما هستند پس آنها را [در گرفتاريها] بخوانيد، اگر راست مىگوييد بايد شما را اجابت كنند؛ آيا آنها پاهايى دارند كه با آن راه بروند، يا دستهايى دارند كه با آن كارى انجام دهند، يا چشمهايى دارند كه با آن بنگرند، يا گوشهايى دارند كه با آن بشنوند؟ بگو شريكان خود را بخوانيد، سپس دربارة من حيله به كار بريد و مرا مهلت مدهيد؛ بىترديد سرور من آن خدايى است كه قرآن را فرو فرستاده و همو دوستدار شايستگان است».
همه اين آيهها، نصوص صريح و واضحي هستند که نشان میدهند طلب غير از خدا شرك اكبر است و فرد را از دايرۀ اسلام خارج میكند.
1- توسل به ذات خداي تعالي جايز است، مانند اينكه بگویي: يا الله؛
2- توسل به يكي از اسماء الله: يا رَحمان، يا رَحيم، يا حَيّ، يا قَيّوم؛
3- توسل به صفات باریتعالي: «اَللَّهُمَّ بِرَحْمَتِكَ أَسْتَغِيثُ»: خدايا به رحمت تو دادخواهی و استغاثه میكنم؛
4- توسل به دعاي مرد صالحي كه زنده است و حاضر است، مثلاً میگویيم: اي شيخ، برايم دعا كن، و مانند اين؛ چنانكه صحابه از رسول اللهص طلب باران میكردند؛
5- توسل به عمل نيك و صالح: مانند قصۀ اصحاب غاري كه صخرهاي درِ غار را بر روي آنها بست و خدا را با اعمال صالحي كه انجام داده بودند، دعا كردند و خداوند مشكل آنها را بر طرف كرد و از غار بيرون آمدند.
ممكن است بگویي: «خدايا، به خاطر دوستی و محبت من به پيامبرت، و توحيدم به تو، و اطاعتم از تو و رسولت، اين چيز را به من بده».
اما حاجت خواستن از خدا به خاطر مقام پيامبر و وليّ، يا سوگند به يكي از اینها، بدعتي است كه فرد را به سوي شرك میكشاند؛ حتی اگر به شرک نیندازد، اين نوع طلب، حرام است.
اما درخواست و طلب از مردگان و يا شخص غير حاضر، شرك اكبر به شمار میرود.
خداوند بندگان را ارشاد و راهنمایي كرده تا فقط او را بخوانند و وعده به اجابت درخواستها داده است، فرمودند:
﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌۖ أُجِيبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِۖ فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ لِي وَلۡيُؤۡمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمۡ يَرۡشُدُونَ ١٨٦﴾ [البقرة: 186]
«و هرگاه بندگان من از تو در باره من بپرسند [بگو] من نزديكم و دعاى دعاكننده را به هنگامى كه مرا بخواند، اجابت مىكنم، پس [آنان] بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند باشد كه راه يابند».
﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡۚ﴾ [غافر: 60]
«و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم».
﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ ٥﴾ [الفاتحة: 5]
«[پروردگارا] تنها تو را میپرستيم و تنها از تو ياري میجوييم».
با اين حال، میبيني كه بيشتر نمازگزاران اگر اجابت دعايشان به تأخير افتد، به سوي قبرها و ضريحها روی میآورند و به آنها توسل میجويند، در حالي كه خداوند تواناست و فوراً دعاي آنها را اجابت میكند؛ ولي اين يك نوع ابتلا و امتحان براي بندگانش میباشد، چون حكمت الهي موجب شده تا بندگان خود را امتحان كند؛ حتی ممكن است اجابت بنده را به تأخير انداخته تا صدق و راستي او را بداند، چون اگر صادق باشد، بر سختی و مصيبتها صبر كرده و استوار میشود و به جز خدا كس ديگري را نخواهد خواند، اگر هم كوهها بر سرش پايين آيد، يا زمين شكافته شده و او را ببلعد، اين گونه اشخاص، اعتماد و توكلشان بر خدا قوي و محكم است. پس مطمئاً خدا درخواستشان را بدون جواب نمیگذارد؛ ولی فرد ديگر در اين امتحان به فتنه افتاده و فريفته میشود، ايمان او ضعيف میگردد، و شيطان اين كار را برايش زينت میدهد تا او را از دايرة اسلام خارج نمايد و سوگند خود را برآورده كند، آنگاه كه گفت:
﴿قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغۡوِيَنَّهُمۡ أَجۡمَعِينَ ٨٢ إِلَّا عِبَادَكَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِينَ ﴾ [ص: 82- 83]
«[شيطان] گفت پس به عزت تو سوگند كه همگى را جدا از راه به در مىبرم؛ مگر آن بندگان مخلص تو را [كه بر آنان سلطه وقدرتي نداشته و وسوسهام در ايشان نمیگيرد]».
خداوند دربارة مصداق آن ابتلا و امتحاني كه براي بشريت است، چنین میفرمايد:
﴿أَحَسِبَ ٱلنَّاسُ أَن يُتۡرَكُوٓاْ أَن يَقُولُوٓاْ ءَامَنَّا وَهُمۡ لَا يُفۡتَنُونَ ٢ وَلَقَدۡ فَتَنَّا ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡۖ فَلَيَعۡلَمَنَّ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ صَدَقُواْ وَلَيَعۡلَمَنَّ ٱلۡكَٰذِبِينَ ٣﴾ [العنکبوت: 2-3]
«آيا مردمان گمان بردهاند همين كه بگويند ايمان آوردهايم به حال خود رها میشوند و ايشان [با تكاليف و وظايف و رنجها و سختيهايي كه بايد در راه آئين آسماني تحمل كرد] آزمايش نميگردند؟ ما كساني را كه قبل از ايشان بودهاند [با انوع تكاليف و مشقات و با اقسام نعمتها و محنتها] آزمايش كردهايم؛ آخر خدا بايد بداند چه كساني راست میگويند و چه كساني دروغ میگويند».
نیز میفرمايد:
﴿أَوَلَا يَرَوۡنَ أَنَّهُمۡ يُفۡتَنُونَ فِي كُلِّ عَامٖ مَّرَّةً أَوۡ مَرَّتَيۡنِ ثُمَّ لَا يَتُوبُونَ وَلَا هُمۡ يَذَّكَّرُونَ ١٢٦﴾ [التوبة: 126]
«آيا منافقان نمیبينند كه در هر سالي، يك بار يا دوبار [و بلكه بيشتر] مورد آزمايش قرار میگيرند؟ بعد از آن توبه نمیكنند و عبرت نمیگيرند و بيدار و هوشيار نمیشوند».
متأسفانه افرادي كه از ديدگاه مردم از جمله علما به شمار ميروند و يا صاحبان مقام و قدرت هستند، مانند انسانهاي جاهل و نادان، نزد قبرها، كارهایي انجام میدهند كه در واقع از جملة گمراهان به شمار میروند و هرگاه که مردم در اين مورد از آنها فتوي میخواهند، در جواب میگويند: اين کار، جايز و صحيح است و شرك به شمار نمیرود؛ مردم به آنها اقتدا میكنند، ولي شخص عاقل و دانا اين كار را انجام نمیدهد، زيرا میگويد آنچه رسول اللهص و سلف صالح انجام ندادهاند، من نیز انجام نمیدهم.
رسول اللهص در تمامي زندگي خود غير از خدا را نخواست و هيچ كس از او چنين كاري نديد؛ نه در صلح و نه در آشتي، نه در وقت جنگ و نه در وقت شادي و مسرت، و نه در خوشي و خرمي و نه در شدت و سختي. آنچه از او ثابت شده اين است كه هرگاه مشكل يا مصيبتي به او میرسيد، به بلال میگفت: «يا بِلالُ، أرِحْنا بِها» یعنی: «ای بلال ما را با نماز خواندن آرامش ده»([3])،
و ما در هر نماز اين آيه را میخوانيم:
﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ ٥﴾ [الفاتحة: 5]
«پروردگارا تنها تو را میپرستيم و تنها از تو ياري میخواهيم».
خداوند در قرآن میفرمايد:
﴿لَّقَدۡ كَانَ لَكُمۡ فِي رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ﴾ [الأحزاب: 21]
«همانا سرمشق و الگوي زيبايي در [شيوه پندار وگفتار و كردا] پيامبر خدا براي شماست».
خداوند نفرموده كه: براي شما در اهل زمانتان پیشوای خوبي است، و نفرمود كه: چرا به بزرگان زمانتان اقتدا و تأسي نكرديد؟
بنگرید كه بنیاسرائيل هنگامی كه در معصيت خدا از علما و عابدان خود اطاعت كردند، خداوند چه فرمود:
﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ﴾ [التوبة: 31]
«[يهوديان و مسیحيان] دانشمندان و راهبان خود را به جاى خدا به الوهيت گرفتند».
هنگامی كه عدي بن حاتم، که قبل از اسلام مسیحی بود، اين آيه را شنيد، گفت: «اي رسول الله، ما آنها را نمیپرستيديم». رسول اللهص در جواب فرمودند: «آيا چنین نبود که [روحانیون شما] آنچه را که خدا حرام كرده بود، حلال میكردند و شما نيز آن را حلال میكرديد؛ و آنچه را که خدا آن را حلال كرده بود، حرام میكردند و شما نيز آن را حرام میكرديد؟» عدي بن حاتم در جواب گفت: «بلي اي رسول خدا». آن حضرتص فرمودند: «اين همان عبادت كردن آنهاست([4]).
اي خواهر و برادر مسلمان، چه فرقي است بين كسي كه بگويد: عيسي فرزند خداست و بعضي از صفات الوهيت را دارد ـ چنان كه نصاري چنين میگويند ـ و كسي كه غير از خدا را خواسته و معتقد است كه به او ياري میدهد و خواستة را برآورده میكند؟
اين عمل با توجه به اينكه شرك به خداي متعال و نابودكنندة اعمال است، مسلمانان را نيز از هم پراكنده میكند، زيرا وقتي كه عقيدة آنان يكي نيست، نمیتوانند با هم يكپارچه شوند، زيرا گروهی از ایشان، مخالف منهج و روش صحيح میباشند. جاي تأسف است كه بعضی از نصاري وقتي زندگي دوره جاهليت را مطالعه میكنند، میگويند: اینها به بتپرستي پدرانشان بازگشتهاند. آنان فراموش كردهاند يا خود را به فراموشي زدهاند هنگامی كه به خدا فرزند نسبت دادند، در حالی که خداوندـ منزه است كه از كسي زاده گردد، يا كسي از او متولد شود:
﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ ١١﴾ [الشوری: 11]
«هيچ چيزي همانند خدا نيست و او شنوا و بينا است»،
و باز میفرماید:
﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗا ٨٨ لَّقَدۡ جِئۡتُمۡ شَيًۡٔا إِدّٗا ٨٩ تَكَادُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ يَتَفَطَّرۡنَ مِنۡهُ وَتَنشَقُّ ٱلۡأَرۡضُ وَتَخِرُّ ٱلۡجِبَالُ هَدًّا ٩٠ أَن دَعَوۡاْ لِلرَّحۡمَٰنِ وَلَدٗا ٩١ وَمَا يَنۢبَغِي لِلرَّحۡمَٰنِ أَن يَتَّخِذَ وَلَدًا﴾ [مریم: 88 تا 92]
«و گفتند [خداى] رحمان فرزندى اختيار كرده است؛ واقعاً چيز زشتى را [بر زبان] آورديد؛ چيزى نمانده است كه آسمانها از اين [سخن] بشكافند و زمين چاك خورد و كوهها به شدت فرو ريزند؛ از اينكه براى [خداى] رحمان فرزندى قايل شدند؛ [خداى] رحمان را نسزد كه فرزندى اختيار كند».
وهاج للظلم والطغيان طوفان | لما تركنا الهدى حلت بنا نقم |
«وقتي هدايت را ترك كرديم، عذاب و عقوبت بر ما فرود آمد، و ظلم و طغيان شدت گرفت و فراگير شد».
﴿وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّن يَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَن لَّا يَسۡتَجِيبُ لَهُۥٓ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَهُمۡ عَن دُعَآئِهِمۡ غَٰفِلُونَ ٥﴾ [الأحقاف: 5]
«و كيست گمراهتر از آن كس كه به جاى خدا كسى را مىخواند كه تا روز قيامت او را پاسخ نمىدهد و آنها از دعايشان بىخبرند».
﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَتۡهُمۡ رُسُلُنَا يَتَوَفَّوۡنَهُمۡ قَالُوٓاْ أَيۡنَ مَا كُنتُمۡ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ قَالُواْ ضَلُّواْ عَنَّا وَشَهِدُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ أَنَّهُمۡ كَانُواْ كَٰفِرِينَ ٣٧﴾ [الأعراف: 37]
«پس كيست ستمكارتر از آن كس كه بر خدا دروغ بندد يا آيات او را تكذيب كند؟ اينان كسانى هستند كه نصيبشان از آنچه مقرر شده، به ايشان خواهد رسيد، تا آنگاه كه فرشتگان ما به سراغشان بيايند كه جانشان بستانند؛ مىگويند: آنچه غير از خدا مىخوانديد كجاست؟ مىگويند: از [چشم] ما ناپديد شدند و عليه خود گواهى مىدهند كه آنان كافر بودند».
﴿وَقَدِمۡنَآ إِلَىٰ مَا عَمِلُواْ مِنۡ عَمَلٖ فَجَعَلۡنَٰهُ هَبَآءٗ مَّنثُورًا ٢٣﴾ [الفرقان:23]
«و به هر گونه كارى كه كردهاند مىپردازيم و آن را [چون] گردى پراكنده مىسازيم»
زيرا با امر و فرمان خدا و رسول خداص مخالفت كرده است.
شرک ورزیدن، غیر از مخالفت با امر خدا، ولي مخالفت با فرمان رسولاللهص نیز محسوب میشود و خود گناه دیگری است، چرا که آن بزرگوار نیز فرمان داده که از غير خدا چيزي خواسته نشود: «إِذَا سَأَلْتَ فَاسْأَلِ اللَّهَ وَإِذَا اسْتَعَنْتَ فَاسْتَعِنْ بِاللَّهِ»، «اگر خواهش و درخواستي داشتي، آن را از خدا بخواه؛ و اگر كمك و ياري خواستي، آن را از خدا بخواه».
قطعاً شرك مورد قبول نيست و سبب نابود شدن اعمال نيك و صالح، از نماز و روزه و حج میشود:
﴿وَلَقَدۡ أُوحِيَ إِلَيۡكَ وَإِلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكَ لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ لَيَحۡبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ ٦٥﴾ [الزمر: 65]
«به تو و به يكايك پيغمبران پيش از تو وحي شده است كه اگر شرك بورزي كردارت [باطل و بيپاداش میگردد و] هيچ و نابود میشود، و از زيانكاران خواهي بود»،
﴿إِنَّهُۥ مَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُ﴾ [المائدة:72]
«هر كس به خدا شرك آورد قطعاً خدا بهشت را بر او حرام ساخته و جايگاهش آتش است».
پس اي مؤمنان، از شرك و هر وسيلهاي كه به آن منتهي میشود، دوري گزينید؛ کارهایی مانند: ساختن مساجد بر قبرها، يا قرباني برای قبرها و مردگان، و امثال آن، چون پدرمان إبراهيمu از گرفتار شدن در دام شرك میترسيد؛ چنان كه به خداوند عرض کرد:
﴿وَٱجۡنُبۡنِي وَبَنِيَّ أَن نَّعۡبُدَ ٱلۡأَصۡنَامَ ٣٥﴾ [إبراهيم: 35]
«خدايا، من و فرزندانم را از پرستش بتها دور فرما».
امام ابراهيم تميمي گويد: «چه كسي بعد از ابراهيمu از بلا و مصيبت در امان است».
خوانندة عزیز، بر تو واجب است كه مردم را از اين ناداني و عادتهاي جاهلي و شركي كه با اهل جاهليت فرقي ندارد، بر حذر داري، تا طلبكردن را خالص براي خدا قرار دهند، و به نداي باریتعالي لبيك گويند، هنگامی كه فرمودند:
﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡ﴾ [المؤمن: 60]
«و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم»،
﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌۖ أُجِيبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِۖ فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ لِي وَلۡيُؤۡمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمۡ يَرۡشُدُونَ ١٨٦﴾ [البقرة: 186]
«و هرگاه بندگان من از تو در باره من بپرسند [بگو] من نزديكم و دعاى دعاكننده را به هنگامى كه مرا بخواند، اجابت مىكنم، پس [آنان] بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند باشد كه راه يابند».
لازم است بدانيم كه از جمله نمودهای شرك، نماز در مساجدي است كه در آنها قبر است، زیرا نماز در آن مساجد باطل است؛ چنان كه رسول اللهص میفرمايد: «لَعَنَ اللَّهُ الْيَهُود وَالنَّصَارَى، اِتَّخَذُوا قُبُورَ أَنْبِيَائِهِمْ مَسَاجِد» «خدا يهود و نصاري را لعنت كند كه قبرهاي پيامبران خود را به مساجد تبديل كردند»([5]).
در مورد قبر پيامبرص و قرارگرفتن آن در مسجـد، هيچ حجت و برهاني نيست، چون در خانهاش دفن شده است و خانهاش مسجد نيست، زيرا وفاتش در خانه بوده و هر پيامبري در همانجا كه وفات يافته دفن میشود؛ چنان كه در حديث صحيح وارد شده است؛ همچنين ابوبكر و عمرب نيز در حجرة امالمؤمنين عائشهل با پيامبرص دفن شدهاند.
﴿أَلَآ إِنَّ أَوۡلِيَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ ٦٢﴾ [يونس: 62]
«بدان كه دوستان خدا نه بيمي بر آنان است و نه آنان اندوهگين شوند».
ما فقط به خاطر جاه و منزلت آنان نزد خدا آنها را میخوانيم، چون صالح و نيكوكارند و در نزد خدا مقام دارند، و ما به خاطر آنچه كه خدا به آنان داده آنها را میخوانيم.
علماي موحد اهل سنت و جماعت، در صدد پاسخ به اين شبهه بر آمده و جواب دادهاند كه بقيه آيه را بخوانيد تا بريتان واضح گردد:
﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ ٦٣﴾ [يونس: 63]
«آنانكه ايمان آوردند و پروا میكردند».
خداوند تعريف اوليا را چنين بيان كرده: به خدا مؤمن هستند و از كردار و اعمالي كه خدا از آن خشم و غضب میگيرد و كراهت دارد، پرهيز میكنند. از جمله بزرگترين اعمالي كه اللهـ به آن خشم میگيرد و كراهت دارد، شرك و توسل به غير از خداست؛ پس چگونه اوليا راضي میشوند تا ديگران به آنها توسل جويند؟
خداوند در روز قيامت به اوليای خود میفرمايد:
﴿أَهَٰٓؤُلَآءِ إِيَّاكُمۡ كَانُواْ يَعۡبُدُونَ ٤٠ قَالُواْ سُبۡحَٰنَكَ أَنتَ وَلِيُّنَا مِن دُونِهِمۖ بَلۡ كَانُواْ يَعۡبُدُونَ ٱلۡجِنَّۖ أَكۡثَرُهُم بِهِم مُّؤۡمِنُونَ ٤١﴾ [سبأ: 40-41]
«آيا اينان شما را میپرستيدند؟ گويند پاك و منزهي، تو كارساز مايي نه آنان، بلكه جن را میپرستيدند، بيشترشان به آنها باور داشتند».
رسول اللهص با مشركان عرب به جنگ پرداخت، در حالی كه به توحيد ربوبيت اعتراف داشتند، یعنی مشرکان باور داشتند که خدا خالق و رازق و مدبر تمامي امور در آسمان و زمين است. پیامبرص با آنها جنگ كرد در حالی كه دربارۀ اوليا میگفتند:
﴿هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِ﴾ [یونس: 18]
«اين [بتها] شفيع ما نزد خدايند».
از خداوند متعال خواستارم كه من و شما و جميع مسلمانان را به آنچه رضا و خشنودی اوست موفق دارد. و ما را بر سنت و روش پدرمان ابراهيمu و سنت پيامبرمان محمدص ـ النبي الأمي الأمين ـ ثابت قدم و استوار بگرداند، تا اينكه خدا را ملاقات كرده و هيچ فتنه و محروميتي از رحمت خداوندي بر ما وارد نشده باشد.
و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين
[1]- نوعی غذا که ترکیبی از آرد دانههای خوراکی است.
[2]- به نقل از امام احمد، ابوداود، ترمذي، نسائي، ابنماجه، ابنابيحاتم، ابنجرير، ابنحبان و حاكم.
[3]- روایت بخاری و احمد.
[4]ـ ترمذي 5/259.
[5]ـ بخاری و مسلم از حديث عایشهل.