×

خداشناسى براى خرد سالان (فارسی)

آماده‌سازی: اسحاق بن عبدالله دبيرى العوضى

Description

بیان اعتقادات، عادات و ارزش‌های اسلامی به زبان ساده برای کودکان است. نویسنده در این کتاب کوشیده است تا مهم‌ترین باورهای دینی اسلام را با نثری روان و به دور از اصطلاحات تخصصی، به مخاطبانِ خردسال عرضه کند.

Download Book

خداشناسى براى خرد سالان

مقدمهء مترجم

إنَّ الحمد لله نحمده ونستعينه ونستغفره ونعوذ بالله من شرور أنفسنا ومن سيئات أعمالنا من يهده الله فلا مضل له ومن يضلل فلا هـادى له وأشهد أن لا إله إلاَّ الله وحده لا شريك له وأشهد أنَّ محمداً عبده ورسوله صلى الله عليه وعلى آله وأصحابه ومن تبهعم بإحسان إلى يوم الدين أمابعد:

پس از ستايش و سپاس پروردگار جهانيان و درود بى پايان بر روان پاك خاتم پيغمبران محمد بن عبدالله و آل أطهار وصحب أخيارش از آنجائيكه خداشناسى مهمترين عقيدهء هر مسلمان مىباشد بر خود لازم دانستم تا اين مختصر را به برادران مسلمان خود كه در واقع سرنوشت هر انسان مؤمن در دنيا و آخرت بر آن استوار است تقديم دارم .

زيرا اگر انسان مسلمان خدا را نشناسد و براى شناخت آن تلاش و جستجو نكند، نمىداند چه كسى او را آفريده، و چه كسى آسمانها و زمين را خلق نموده، پيامبران از سوى چه كسى براى راهنمائى مردم مبعوث شده اند، و ندانستن اينها باعث مىشود كه روز قيامت از جملهء جهنميان باشد .

با توجه به اهميت مسئله خواستم با تقديم اين كنابچه، به دين مبين اسلام و مسلمانان فارسى زبان جهان خدمتى كرده باشم، وأجر و پاداش را از خداوند متعال خواستارم.

او خوانندگان محترم تقاضا دارم اگر در كتابچه اشتباه و يا خطائى يافتند از آن چشم پوشى كرده ما را معذور دارند .

و در پايان از كسانيكه هزينهء چاپ و توزيع كتاب را متحمل شده اند بسيار سپاسگذارم و از خداوند توانا خواهانم آنان را در اين گامى كه براى نشر فرهنگ اسلام و خدمت مسلمانان جهان برداشته اند موفق ودر ساير كارهاى خير توفيق عنايت فرمايد .

وصلى الله وسلم على نبينا محمد وعلى آله وصحبه أجمعين .

س1: اگر بتو گفته شد معبود و پروردگار تو كيست؟

ج: بگو معبود و پروردگار من الله است .

س2: رب يعنى چه؟

ج: رب يعنى مالك، پروردگار، خالق، پرورش دهنده همهء مخلوقات .

س3: اگر بتو گفته شد چگونه خدا و پروردگار خود را مىشناسى؟

ج: بگو او را بوسيلهء نشانه ها و دلايل و مخلوقات او مىشناسم .

شب و روز و آفتاب و ماه و ستارگان همه از نشانه هاى اوست .

و آسمانها و زمين و آنچه بين آنها و در آنهاست از مخلوقات خداوند هستند، چنانچه خداوند متعال در قرآن كريم مىفرمايد: )إنَّ ربكم الله الذي خلق السموات والأرض في ستة أيام ثم استوى على العرش يغشي الليل النهار يطلبه حثيثاً والشمس والقمر والنجوم مسخرات بأمره ألا له الخلق والأمر تبارك الله رب العالمين(([1]) .

[همانا پروردگار شما همان خداوندى است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد، سپس بر عرش مستوى شد، شب را در روز، و روز را در شب داخل مىكند، پشت سر هم و بدون انقطاع، آفتاب و ماه و ستارگان از دستورات او پيروى مىكنند، همهء مخلوقات و تصرف در آن فقط از آن خداوند است، الله پروردگار عالميان چقدر بلند مرتبه است] س4: اگر بتو گفته شد چرا خداوند تو را آفريده است؟

ج: بگو خداوند ما را براى عبادت كردن و پذيرش طاعات و اوامر خودش، و اينكه او را به يگانگى بشناسيم، و از آنچه نهى كرده پرهيز كنيم آفريده است.

خداوند تبارك وتعالى مىفرمايد:: )وما خلقت الجن والإنس إلاَّ ليعبدون(([2]) .

[جن و إنس را فقط براى عبادت و پرستش خودم آفريدم] .

شرح آيهء كريمه: جن و إنس را براى لهو ولعب و بازى نيافريدم، بلكه آنها را آفريده ام تا مرا عبادت نمايند، و در برابر دستورات و نواهى من تسليم باشند .

و در آيهء ديگر مىفرمايد:: )إنَّه من يشرك بالله فقد حرّم الله عليه الجنة ومأواه النار(([3]) .

[هر كسيكه شريك براى خداوند قرار دهد و با خداوند يگانه مخلوقاتى را عبادت كند، خداوند بهشت را بر او حرام كرده و جايگاه او آتش جهنم است، مگر اينكه قبل از مردن توبه كند] .

شرك: بمعنى شريك قرار دادن براى خداوند يكتا است، بطوريكه غير از خدا را صدا كند، و از غير خداوند رحمت بطلبد، و از غير خدا ترس و هراس داشته باشد، و يا اينكه التماس و توكل فرد بر غير خدا باشد، يا عبادتى از عبادات را براى غير خدا انجام دهد، همهء اينها شرك است .

تعريف عبادت: عبادت شامل تمام آن اقوال و افعال و اعمال ظاهرى و باطنى مىشود كه خداوند آنها را دوست دارد و از آنها راضى مىشود .

و از جمله اين عبادتها دعا است كه خداوند تبارك و تعالى در قرآن مىفرمايد: )وأنَّ المساجد لله فلا تدعوا مع الله أحداً(([4]) .

[مساجد از آنِ خداست، پس با خداوند فرد ديگرى را صدا نزنيد] .

و دليل اينكه عبادت غير از خدا كفر است اين آيهء قرآن است كه خداوند مىفرمايد: )ومن يدع مع الله إلهاً آخر لا برهان له به فإنَّما حسابه عند ربه إنَّه لا يفلح الكافرون(([5]) .

[كسيكه با خداوند يگانه إله و معبودى ديگر را بخواند و بر اين عملش هيچ برهان و دليل ندارد، همانا حساب او نزد پروردگارش هست، و كفار رستگار نمىشوند] .

آيه اشاره به اين مطلب دارد كه اگر كسى با خدا معبودى ديگر پرستش نمايد، بطوريكه بغير از خدا كسى ديگر را بخواند و از آن بترسد، و نذر و ذبح و قربانى براى همان معبود انجام دهد، در حاليكه هيچ برهان و دليل براى عبادت غير خداوند ندارد، خداوند جزاى او را روز قيامت خواهد داد، او در واقع ضرر كرده است، زيرا با اين كارهايش كافر شده است، و كافران كامياب و پيروز نمىشوند، و براى هميشه در جهنم باقى خواهند ماند .

و دعا از بزرگترين و عظيمترين انواع عبادتها است، چنانچه خداوند در قرآن مىفرمايد: )وقال ربكم ادعوني استجب لكم إنَّ الذين يستكبرون عن عبادتي سيدخلون جهنم داخرين(([6]) .

[پروردگار شما مىگويد: مرا بخوانيد تا شما را اجابت نمايم، كسانيكه از عبادت و پرستش من تكبر ورزند با ذلت و خوارى وارد جهنم خواهند شد] .

از نعمان بن بشير t روايت است كه رسول اكرم e فرمودند: ((الدعاء هو العبادة، ثم قرأ: )وقال ربكم ادعوني استجب لكم(([7])))([8]) .

دعا همان عبادت است، سپس رسول اكرم e آيهء فوق را تلاوت فرمودند .

فصل:

اولين چيزى كه خداوند بر بندگان خود فرض كرد، كفر به طاغوت و ايمان بخداوند است، چنانكه خداوند در قرآن مىفرمايد: )ولقد بعثنا في كل أمة رسولاً أن اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت(([9]) .

[در هر أمت پيامبرى فرستاديم تا خدا را عبادت نمايند و از طاغوت پرهيز كنند] .

خداوند در اين آيه خبر مىدهد كه بسوى همهء أمتها پيامبرانى براى هدايت و راهنمائى آنها فرستاده شده است، تا راه حق و درست را به آنها نشان دهند، و آنان را از عبادت بتها و طاغوتها بر حذر دارند، و اين آيه همچنين دلالت مىكند كه دعوت همهء پيامبران بسوى يك چيز است و آن پرستش خداى يگانه و دورى از طاغوت و بتها است .

طاغوت: يعنى آنچه بجز خداوند عبادت شود، و او راضى به اين عبادت باشد، يا بمعناى: شيطان، كاهن، ساحر و ستاره شناسى كه ادعاى علم عيب بوسيلهء ستارگان مىكند، و همچنين كسيكه بغير از حكم و شريعت خداوند قضاوت و حكم مىكند و ديگران او را اطاعت مىكنند طاغوت است .

فصل:

س5: اگر بتو گفته شد دين تو چيست؟

ج: بگو دين من اسلام است .

و اسلام يعنى: تسليم خداوند يگانه شدن، و به طاعات و اوامر و نواهى او گردن نهادن، و از او فرمانبردارى كردن است، و بايد با تمامى مسلمانان جهان محبت و دوستى كنيم، و با تمام مشركين و مخالفين اسلام دشمنى كنيم .

خداوند تبارك وتعالى در قرآن مىفرمايد: )إنَّ الدين عند الله الإسلام(([10]) .

[همانا دين پسنديده نزد خدا و حكم و رضاى او در آئين اسلام است] .

و همچنان مىفرمايد: )ومن يبتغ غير الإسلام ديناً فلن يقبل منه وهو في الآخرة من الخاسرين(([11]) .

[كسيكه دينى غير از اسلام انتخاب نمايد، هرگز از او قبول و پذيرفته نمىشود و او در آخرت از زيانكاران و هلاك شوندگان در آتش جهنم مىباشد، اگر بر غير دين و آئين اسلام بميرد، و قبل از مردن توبه نكند] .

ورسول اكرم e اسلام را چنين تعريف مىكند: ((أن تشهد أن لا إله إلاَّ الله وأنَّ محمداً رسول الله وتقيم الصلاة وتؤتي الزكاة وتصوم رمضان وتحج البيت إن استطعت إليه سبيلاً))([12]) .

اينكه گواهى دهى كه معبود و خدايى حق جز خداى يكتا وجود ندارد، و گواهى بدهى كه محمد e رسول و فرستادهء خداست، و نماز را با اركان و واجبات و سنتهاى آن بر پا دارى، و زكات مال خود را بدهى، و ماه مبارك رمضان را روزه بگيرى، و فريضهء حج را ادا نمايى در صورتى كه استطاعت و قدرت داشته باشى .

معناى ((لا إله إلاَّ الله)):

يعنى: هيچ معبود و پروردگار حقى بجز خداى يگانه نيست .

خداوند تبارك وتعالى در قرآن مىفرمايد: )وإذ قال إبراهيم لأبيه وقومه إنني براء مما تعبدون إلاَّ الذي فطرني فإنَّه سيهدين وجعلها كلمة باقية في عقبه لعلهم يرجعون(([13]) .

[اى رسول ما بياد آور هنگامى كه إبراهيم u به پدر و قومش گفت: اى بت پرستان، من از معبود شما بيزارم، و جز خدايى را كه مرا آفريده ـ و البته ما را هدايت خواهد كرد ـ نمىپرستم، و اين خدا پرستى را بر همهء ذريه و نسل خود تا قيامت كلمه اى باقى گردانيد تا همهء فرزندانش بخداى يكتا رجوع كنند] .

و همچنان خداوند از زبان إبراهيم u در سوره اى ديگر مىفرمايد: )ووصى بها إبراهيم بنيه ويعقوب يا بني إنَّ الله اصطفى لكم الدين فلا تموتن إلاَّ وأنتم مسلمون(([14]) .

[إبراهيم و يعقوب عليهما السلام فرزندان خود را جمع كرده و به تسليم بودن در برابر فرمان خدا سفارش و توصيه نمودند، بدينگونه كه اى فرزندان ما، خداوند براى شما دين را برگزيد، پيوسته از آن آئين پيروى كنيد و تا هنگام جان سپردن بجز تسليم رضاى خدا نباشيد] .

فصل:

و دليل بر إقامهء نماز و أداى زكات آيهء قرآن كريمه است كه خداوند مىفرمايد: )وما أمروا إلاَّ ليعبدوا الله مخلصين له الدين حنفاء ويقيموا الصلاة ويؤتوا الزكاة وذلك دين القيمة(([15]) .

[و به آنها أمر نشد بجز اينكه خداى يكتا و يگانه را با اخلاص كامل عبادت كنند، و آئين و دينهاى ديگر را ترك كنند، و به دين حنيف و پاك اسلام داخل شوند، و نمازهاى پنجگانه را در اوقات معين شده با شروط و اركان و آدب آن بر پا دارند، و زكات مال خود را كه خدا واجب كرده به فقراء و مساكين صالح بدهند، و اين دين و آئين ملت قيّم و مستقيم و باقى است كه بنده را به رضاى خدا و بهشتهاى جاويدان و هميشگى مىرساند، و از عذاب و خشم خداوند دور مىكند] .

پس در اين آيهء كريمه بزرگترين چيزى كه به ما أمر شده ـ توحيد ـ يعنى: يكتا پرستى و براءت از شرك و مشركان است .

و بزرگترين چيزى كه ما از آن نهى شده ايم ـ شرك ـ يعنى: براى خداوند شريك قرار دادن و شرك ورزيدن است .

و در اين آيه خداوند أمر فرمودند تا نماز را بر پا داشته و زكات مال خود را ادا نماييم و اينها از مهمترين أوامر دين مبين اسلام هستند، و آنچه بعد از اين عبادتها مىآيد تابع توحيد و يكتا پرستى است .

فصل:

و دليل فرضيت روزه خداوند در قرآن كريم مىفرمايد: )يا أيها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام كما كُتِبَ على الذين من قبلكم لعلكم تتقون أياماً معدودة فمن كتم منكم مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر وعلى الذين يطيقونه فدية طعام مسكين فمن تطوع خيراً فهو خير له وأن تصوموا خير لكم إن كنتم تعلمون، شهر رمضان الذي أنزل فيه القرآن هدى للناس وبينات من الهدى والفرقان فمن شهد منكم الشهر فليصمه ومن كان مريضاً أو على سفر فعدة من أيام أخر يريد الله بكم اليسر ولا يريد بكم العسر ولتكملوا العدة ولتكبروا الله على ما هداكم ولعلكم تشكرون(([16]) .

[در سال دوم هجرت روزه بر مسلمانان فرض شد و خداوند خطاب به مؤمنان فرمودند: اى كسانى كه ايمان آورديد، روزه بر شما فرض شد همچنانكه بر امتهاى قبل از شما فرض شده بود، تا راه تقوى و پرهيزگارى را در پيش گيريد، به أوامر خداوند عمل كرده و از آنچه نهى كرده دورى كنيد، روزهاى محدودى بر شما فرض شده، يعنى يكماه در سال تا شما دچار مشقت و سختى نشويد، و كسيكه از شما مريض و يا مسافر بود مىتواند روزه نگيرد و بعد از ماه رمضان قضاى آن را بجا آورد، و كسانيكه نمىتوانند روزه بگيرند بسبب پيرى و يا مريضى كه انتظار ندارند از آن مرض شفا يابند، مىتوانند روزه نگيرند و بجاى آن هر روز به مسكينى فديه دهند، و بر چنين فردى قضا واجب نيست، اگر توانايى دارند روزه گرفتن براى آنها بهتر است، زيرا روزه باعث مغفرت گناهان و شفا يافتن از مرضها مىشود ـ اين آيه هنگامى كه روزه واجب نبود نازل شد، و وقتى اين آيه نازل شد روزه بر مسلمانان واجب و فرض گرديد ـ خداوند بعد از آن مىفرمايد: ماه رمضان ماهى مبارك است كه در آن قرآن براى هدايت مردم نازل شده، و در قرآن هدايت، و نور، و إرشاد، و دلايل واضح براى نجات راه است، پس كسيكه ماه رمضان را دريافت روزه بگيرد، و كسيكه مريض و يا مسافر بود مىتواند روزه نگيرد و بعد از رمضان قضاى آنها را بجاى آورد، خداوند براى شما آسانى مىخواهد، نه سختى و دشوارى، پس روزهء ما مبارك رمضان را كامل بگيريد و عظمت و بزرگى خداوند را ياد كنيد، زيرا او شما را به راه مستقيم هدايت كرده تا او را عبادت كنيد، پس شايسته است سپاسگذار خداوند باشيد] .

دليل حج و زيارت خانهء خدا:

خداوند در قرآن مىفرمايد: )ولله على الناس حِج البيت من استطاع إليه سبيلاً ومن كفر فإنَّ الله غني عن العالمين(([17]) .

[خداوند تبارك و تعالى زيارت و حج خانهء خود را بر تمامى مسلمانان در سال نهم هجرت واجب نمود و شرايط وجوب حج عبارتند از:

1 ـ اينكه حاج استطاعت مالى، و استطاعت بدنى داشته باشد .

2 ـ راه رفت و برگشت امنيت داشته و خطر ترس و خوفى در آن نباشد .

و كسيكه حج خانه خدا را انكار كند خدا از إنس و جن بى نياز است و به كسى احتياج ندارد] .

اگر يكى از اين شرطها كم باشد حج واجب نمىشود.

فصل:

أصول ايمان:

ايمان شش أصل دار كه عبارتند از:

1 ـ ايمان بخدا .

2 ـ ايمان به فرشتگان خداوند .

3 ـ ايمان به كتابهاى خداوند .

4 ـ ايمان به فرستاده ها و پيامبران خداوند .

5 ـ ايمان به روز آخرت: يعنى روز رستاخيز .

6 ـ ايمان به قضا و قدر، خير و شر آن .

و دليل ايمان آوردن بخدا حديث عمر بن الخطاب t است كه وقتى جبريل u نزد رسول اكرم e آمد و از آنحضرت e در بارهء اسلام و ايمان و احسان پرسيدند .

و جزوى از متن حديث چنين است:

(( … قال فأخبرني عن الإيمان؟ قال أن تؤمن بالله وملائكته وكتبه ورسله واليوم الآخر وتؤمن بالقدر خيره وشره، قال: صدقت …))([18]) .

جبريل u فرمود: ايمان چيست؟

رسول اكرم e در جواب فرمودند: ايمان عبارتست از اينكه به خدا، فرشتگان خدا، كتابهايش، فرستادگان خداوند، روز قيامت، خير و شر تقدير ايمان بياورى، جبريل u فرمودند: درست است .

فصل:

س6: اگر بتو گفته شد پيامبر و كسيكه بسوى تو فرستاده شده كيست؟

ج: بگو محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف است، خداوند او را از ميان قبيلهء قريش انتخاب نمود، و قبيلهء قريش بهترين أولاد حضرت إسماعيل u هستند .

و خداوند متعال محمد بن عبدالله e را بسوى تمامى جهانيان، إنس و جن، سفيد، و سياه و سرخ، فرستاده، و هيچ فرقى بين عرب و عجم و غيره بجز با تقوى و پرهيزگارى نيست، و خداوند بر رسول خود e قرآن كريم و سنت را نازل نمود تا با حكمت، آگاهى و هوشيارى مردم را بسوى اخلاص و توحيد در عبادت دعوت كند، و از پرستيدن بتها، سنگها، درختان، أنبياء، صالحين، فرشتگان، و غيره بر حذر دارد، در نتيجه پيامبر e مردم را بسوى توحيد و ترك شرك و بت پرستى دعوت نمود و با آنها جهاد و مبارزه كرد تا شرك را ترك كرده و به عبادت خداى يكتا روى آورند .

خداوند در قرآن مىفرمايد: )قل إنَّما أدعوا ربي ولا أشرك به أحداً(([19]) .

[اى محمد به مردم بگو من خداى خود را بيگانگى مىپرستم و هرگز كسى را با او شريك نمىگردانم] .

و همچنين خداوند در قرآن مىفرمايد: : )قل الله أعبد مخلصاً له ديني(([20]) .

[اى محمد باز بگو به مشركان: من خداى يكتا را مىپرستم و دينم را خاص و خالص براى او مىگردانم] .

و باز مىفرمايد: )قل إنَّما أمرت أن أعبد الله ولا أشرك به إليه أدعو وإليه مآب(([21]) .

[اى محمد بگو من مأمورم كه خداى يكتا را پرستش نمايم و به او شرك نورزم و شريك قرار ندهم، ومردم را بسوى او دعوت كنم تا به او ايمان بياورند، و او را خداى يكتا بدانند، و از او اطاعت و پيروى كنند، و معاد و بازگشت همهء ما بسوى اوست] .

وهمچنين مىفرمايد: )قل أفغير الله تأمرونّي أعبد أيها الجاهلون ولقد أوحي إليك وإلى الذين من قبلك لئن أشركت ليحبطن عملك ولتكونن من الخاسرين بل الله فاعبد وكن من الشاكرين(([22]) .

[اى محمد به مشركان قريش بگو: اى نادانان، مرا أمر مىكنيد تا غير خدا را عبادت كنم؟ سپس مىفرمايد: اى محمد بر تو و بر پيامبرانى كه قبل از تو فرستاده شده اند وحى شد كه هر كس براى خداوند شريك قائل شود، همهء اعمال و كردار نيك او باطل مىشود، و او در دنيا و آخرت جزو زيانكاران است، اى محمد بگو من فقط خداى يگانه را مىپرستم و او را بر نعمتهايى كه به من ارزانى داشته از قبيل نبوت، رسالت، عصمت، هدايت، و غير از اينها شكر و سپاس مىگويم] .

فصل:

ايمان به معاد:

يكى از أصول ايمان كه انسان را از كفر نجات مىدهد، ايمان به معاد و روز رستاخيز است، در آن روز انسان جلوى پروردگار حاضر مىشود و جزاء و پاداش اعمال خود را خواهد ديد، و اگر عمل خوب انجام داده وارد بهشت، و اگر عمل بد انجام داده وارد جهنم مىشود، و همهء اينها حق است، و ايمان به آن واجب است .

خداوند در قرآن مىفرمايد: )منها خلقناكم وفيها نعيدكم ومنها نخرجكم تارة أخرى(([23]) .

[ما شما را از خاك آفريديم و به خاك باز مىگردانيم و بار ديگر روز قيامت شما را از خاك بيرون مىآوريم] .

و همچنين خداوند مىفرمايد: )وإن تعجب فعجبٌ قولهم أإذا كنّا تراباً أإنّا لفي خلق جديد أولئك الذين كفروا بربهم وأولئك الأغلال في أعناقهم وأولئك أصحاب النار هم فيها خالدون(([24]) .

[اى محمد! اگر از ايمان نياوردن آنها به رسالت و نبوتت تعجب مىكنى، عجيب تر از آن اين است كه آنها بعثت و روز رستاخيز را انكار مىكنند، و با وجود دلايل قاطع و برهانهاى واضح و قوى مىگويند: اگر ما مرديم و به خاك تبديل شديم آيا دو باره خلق خواهيم شد؟ اينها با چنين حرفهايى به پروردگار خود كفر ورزيدند، و روز قيامت زنجيرها و حلقه هاى آهنين به گردن آنها خواهد بود، و از جملهء جهنميان بشمار مىروند، و در جهنم هميشه باقى خواهند ماند، و هيچگاه از آن خارج نخواهند شد] .

در اين آيهء كريمه، كسى كه روز قيامت و رستاخيز را انكار نمايد كافر قرار داده شده، و براى هميشه در جهنم باقى خواهد ماند، خداوند ما و شما را از هر گونه كفر و كردار كفر آميز محفوظ نگه دارد .

و اين آيهء كريمه شامل اخلاص در عبادت، نهى از عبادت غير خدا و همهء آن چيزى كه رسول خدا e براى تبليغ آن فرستاده شده مىشود، و اين دين و آئين خداوند است كه مردم را بسوى يگانه پرستى دعوت مىكند و در راه آن جهاد و مبارزه مىكند، چنانكه خداوند در قرآن كريم مىفرمايد: )وقاتلوهم حتى لا تكون فتنة ويكون الدين لله(([25]) .

[خداوند تبارك وتعالى به رسول خود e ومؤمنان دستور مىدهد تا با مشركان هميشه و پى در پى جهاد نمايند و هيچگونه فتنه، فساد، ظلم، ستم و شركى باقى نماند، و دين فقط از آنِ خدا شود، و بجز خداوند كسى ديگر عبادت و پرستش نشود] .


فصل:

بعثت حضرت محمد e

خداوند تبارك و تعالى محمد بن عبدالله e را در سن چهل سالگى به پيامبرى برگزيدند، رسول خدا e در مكه مردم را بسوى اخلاص عبادت، يگانه پرستى و ترك عبادت غير خدا دعوت نمود، سپس خداوند او را از مكه به بيت المقدس و از آنجا بسوى آسمان بالا برد كه آنرا معراج مىنامند، و در آنجا نمازهاى پنجگانه بر رسول خدا e و أمتش بدون هيچ واسطه اى بين او و خدا فرض شد، سپس بعد از اينكه رسول خدا e سيزده سال در مكه مردم را به يگانه پرستى دعوت نمود، خداوند به وى دشتور داد تا به مدينه هجرت نمايد، و در راه خدا جهاد و مبارزه كند، وى حدود ده سال در مدينه براى نشر دين و آئين خداوند جهاد كرد تا اينكه مردم دسته دسته به دين اسلام گرويدند، و هنگامى كه عمرش به شصت و سه سالگى رسيد، خداوند دين را كامل كردند، و رسول الله e دين را به مردم رساندند، خداوند به رسولش e خبر داد كه أجل او نزديك شده و بزودى دنيا را بسوى آخرت و لقاى خداوندى وداع خواهد گفت .

از عائشه رضي الله عنها روايت است كه فرمودند: ((توفي النبي e وهو ابن ثلاث وستين سنة))([26]) .

رسول اكرم e در سن شصت و سه سالگى دنيا را وداع گفتند .

فصل:

اولين پيامبران و رسل خدا نوح u وآخرين آنها محمد بن عبدالله e مىباشد .

خداوند تبارك و تعالى مىفرمايد: )إنّا أوحينا إليك كما أوحينا إلى نوح والنبيين من بعده …(([27]) .

[خداوند تبارك و تعالى به رسول الله e مىفرمايد: ما بسوى تو وحى فرستاديم چنانكه بسوى نوح و أنبيائى كه بعد از او فرستاده شده اند وحى فرستاديم] .

و همچنين خداوند مىفرمايد: )وما محمد إلاَّ رسول …(([28]) .

[محمد e نيست بجز رسول و فرستادهء خدا] .

و باز در آيهء ديگر مىفرمايد: )وما كان محمد أبا أحد من رجالكم ولكن رسول الله وخاتم النبيين وكان الله بكل شيء عليماً(([29]) .

[محمد e پدر هيچيك از مردان شما نبود، نه پدر زيد بن حارثه، و نه غير از او، چون محمد e پسرى نداشت كه بزرگ شود، بلكه تمامى پسرانش در كودكى دنيا را وداع گفتند، رسول اكرم e دارى چهار فرزند پسر شد، سه تن آنها يعنى: قاسم، طيب، و طاهر y مادرشان خديجه رضي الله عنها، و إبراهيم t از ماريهء قبطيه رضي الله عنها متولد شدند، پس بر رسول الله e حرام نيست تا با زنى كه زيد بن حارثه طلاق داده بود ازدواج نمايد، چون زيد بن حارثه پسر او نيست در حاليكه مردم او را زيد بن محمد صدا مىكردند، و آنهم قبل از ابطال و نابودى تبنى واحكام آن بود([30]) .

فصل:

بخشى از اعتقادات سلف و پيشينيان أمت محمد e

(1): از أصول أهل سنت و جماعت:

ما بايد به آنچه در قرآن و سنت صحيح رسول اكرم e وارد شده است أعم از أمور غيبى و يا ظاهرى ايمان داشته باشيم، هر چند حقيقت و واقعيت معناى آنرا ندانيم، مانند:

آسايش و راحتى در قبر و عذاب آن .

بايد به آسايش و عذاب قبر ايمان داشته باشيم، به اين معنى كه قبر مؤمن وسيع و نورانى مىشود و درى از درهاى بهشت برويش باز مىشود، و قبر كافر تنگ شده و درى از درهاى جهنم بروى او گشوده مىشود .

خداوند از آل فرعون خبر داده كه در قبرهايشان قبل از بر پا شدن قيامت عذاب داده مىشود، و آتش جهنم هر روز صبح و شام بر آنها عرضه مىشود، چنانكه مىفرمايد: )وحاق بآل فرعون سوء العذاب النار يعرضون عليها غدوّاً وعشياً ويوم يقوم الساعة أدخلوا آل فرعون أشد العذاب(([31]) .

[وعذاب سخت بر آل فرعون فرا رسيد ـ و همه به دريا هلاك، و غرق شدند ـ اينك آتش دوزخ را صبح و شام بر آنها عرضه مىدارند، و چون روز قيامت شود خطاب آيد كه فرعونيان را بسخت ترين عذاب جهنم وارد كنيد] .

از رسول اكرم e به ثبوت رسيده است كه فرمودند: ((إنَّ العبد إذا وُضِعَ في قبره وتولّى عنه أصحابه، حتى إنَّه يسمع قرع نعالهم، أتاه ملكان، فيقعدانه، فيقولان له: ما كنتَ تقول في هذا الرجل؟ ـ لمحمد ـ فأما المؤمن فيقول: أشهد أنَّه عبد الله ورسوله، فيقال: انظر إلى مقعدك من النّار، قد أبدلك الله به مقعداً من الجنّة، فيراهما جمعياً، ويفسح له في قبره سبعون ذراعاً، ويملأ عليه خضراً إلى يوم يبعثون .

وأما الكافر أو المنافق، فيقال له: ما كنتَ تقول في هذا الرجل؟ فيقول: لا أدري، كنتُ أقول ما يقول الناس، فيقال له: لا دريتَ ولا تليت، ثم يضرب بطراق من حديد ضربة بين أذنيه، فيصبح صيحة يسمعها من يليه غير الثقلين، ويضيق عليه قبره حتى تختلف أضلاعه))([32]) .

وقتى كه بندهء خدا دفن شد و دوستانش از اطراف او دور شدند ـ و او صداى پاى آنها را مىشنود ـ دو فرشته نزد او مىآيند و او را مىنشانند و به او مىگويند: در مورد اين مرد چه مىگفتى؟ ـ يعنى محمد e ـ پس اگر مؤمن باشد مىگويد: گواهى مىدهم كه او بنده و فرستادهء خداست، پس به او گفته مىشود: نگاه كن بسوى جايگاهت كه از جهنم است، و باريتعالى آنرا به جايگاه و مسكنى از بهشت تبديل كرده، و همهء آنرا مىبيند، و قبر او هفتاد ذراع وسعت پيدا مىكند، و از گلها و سبزيها تا روز قيامت پر مىشود، و أما كافر و يا منافق به او گفته مىشود: چه مىگفتى در بارهء مردى كه ميان شما ظهور كرد؟ جواب مىدهد: نمىدانم، آنچه مردم مىگفتند، مىگفتم، پس به او گفته مىشود: ندانستى ونخواندى، سپس ضربتى با چكشى از آهن بين دو گوش او زده مىشود و او فرياد و نعره اى مىكشد كه بجز إنس و جن ساير اطرافيانش آواز او را مىشنوند، و قبر بر او تنگ مىشود تا اينكه دنده هايش در هم شكسته شود .

فصل:

(2) حشر، پاداش، و جزاء:

أهل سنت و جماعت ايمان به روز رستاخيز را واجب مىدانند، و در آن روز نيكوكاران پاداش عمل نيك، و بدكاران جزاى عمل بد خود را خواهند ديد، و مُنْكِر روز قيامت و پاداش و جزاء ؛ را كافر مىدانند، خداوند در قرآن ذكر كرده كه أهل قبور را در آن روز زنده خواهد كرد، چنانكه مىفرمايد: )زعم الذين كفروا أن لن يبعثوا قل بلى وربى لتبعثن ثم لتنبؤنّ بما عملتم وذلك على الله يسير(([33]) .

[كافران گمان كردند هرگز پس از مرگ برانگيخته نمىشوند، اى رسول خدا به آنها بگو: بخداى من سوگند كه البته برانگيخته مىشويد، وسپس به نتيجهء اعمال خود مىرسيد، و اين براى خداوند بسيار آسان است] .

و همچنين انسانها روز رستاخيز از تمامى كردار نيك و بد، بزرگ و كوچك كه در زندگى انجام داده اند بازخواست خواهند شد، چنانكه خداوند مىفرمايد: )ووضع الكتاب فترى المجرمين مشفقين مما فيه ويقولون ياويلتنا مالِ هذا الكتاب لا يغادر صغيرة ولا كبيرة إلاَّ أحصاها ووجدوا ما عملوا حاضراً ولا يظلم ربك أحداً(([34]) .

[و در آنروز نامهء اعمال نيك و بد خلق را پيش نهند، و أهل گناه و معصيت را از آنچه در نامهء عمل آنهاست ترسان و هراسان مىبينى كه در حالى كه با خود مىگويند: اى واى بر ما، اين چگونه كتابى است كه اعمال كوچك و بزرگ ما را سر مويى فرو نگذاشته جز آنكه همه را يك يك شمرده است، و در آن كتاب همهء اعمال خود را حاضر مىبينند، و خدا به هيچ كس ستم نمىكند] .

مؤمن حساب او آسان است و شادمانه و مسرور بطرف خويشان خود خواهد رفت .

أما كافر حسابش سخت و دشوار است، و ناراحت و وحشت زده از شدت جساب و بدى سرنوشت آرزو مىكند اى كاش خاك بود تا چنين به آتش كفر نمىسوخت.

و خداوند بعد از اين خلايق را بر اساس اعمال و كرداشان مجازات مىدهد، نيكوكاران را پاداش مىدهد، و بدكاران را به سزاى اعمالشان مىرساند .

باريتعالى مىفرمايد: )ولله ما في السموات وما في الأرض ليجزي الذين أساءوا بما عملوا ويجزي الذين أحسنوا بالحسنى(([35]) .

[و آنچه در آسمانها و زمين است، همه ملك خداست، تا بدكاران را بسبب اعمالشان به كيفر برساند، و نيكوكاران را پاداش نيكوتر عطا كند] .

فصل:

(3): وظيفهء مسلمانان در برابر رسول خدا e:

ايمان به رسول الله e بر ما مسلمانان واجب است، همچنين از اوامر و دستورات او بايد پيروى كنيم، و از آنچه نهى كرده دورى جوييم، و بر ما واجب است كه او را خاتم و سيد همهء پيامبران بدانيم، ايمان هيچ بنده اى درست نمىشود مگر اينكه باور و يقين داشته باشد كه محمد e فرستادهء خدا بسوى إنس و جن تا روز قيامت است، و هيچ پيامبرى بعد از او نخواهد آمد، و خداوند شفاعت عظمى را به او اختصاص داده است، و آن شفاعت روز قيامت است، هنگامى كه خداوند بين بندگانش قضاوت مىكند و همهء أنبياء از شفاعت نزد خدا خوددارى مىكنند، در اين وقت رسول اكرم e زير عرش خداوند به سجده مىأفتد و از خداوند إجازه مىخواهد تا در بارهء أهل محشر شفاعت كند، در اين حال خداوند مىگويد: ((يا محمد ارفع رأسك وسل تعطه واشفع تشفع)) .

اى محمد سرت را بلند كن و سؤال كن آنچه مىخواهى به تو داده خواهد شد، و شفاعت كن كه شفاعت تو پذيرفته مىشود .

صل:

(4) محبت و دوست داشتن ياران و صحابهء رسول خدا e وy:

وظيفهء هر مسلمان است كه فضايل صحابهء رسول خدا e را بداند، خوبيها و نيكىهاى آنها را يادآورى نمايد، آنها را در ايمان آوردن به قرآن و سنت از ما سبقت گرفتند، در راه تبليغ رسالت اسلام به مردم از جان و مال گذشتند، و در راه خدا جهاد و مبارزه كردند ؛ تا اسلام را به ما و همهء مسلمانان جهان رساندند، قرآن و سنت را حفظ نمودند، و با كمال امانتدارى و درستى به نسل بعدى منتقل كردند، پس بر ماست كه همهء اين نيكىها را بياد داشته باشيم، براى آنها درود فرستاده، استغفار كنيم، چنانچه خداوند در قرآن كريم مىفرمايد: )والذين جاءوا من بعدهم يقولون ربنا اغفر لنا ولإخواننا الذين سبقونا بالإيمان ولا تجعل في قلوبنا غلاً للذين آمنوا ربنا إنَّك رؤوف رحيم(([36]) .

[و كسانيكه بعد از مهاجرين و أنصار مىآيند، يعنى تابعين وهمهء مؤمنان دعايشان به درگاه خداوند اين است كه: پروردگارا! ما و همهء برادران دينى ما را كه در ايمان آوردن از ما سبقت گرفتند بيامرز و در دلهاى ما هيچگونه كينه و حسدى نسبت به مؤمنان قرار مده، پروردگارا! تو بسيار بخشنده و مهربانى] .

و در آيهء ديگر مىفرمايد: )محمد رسول الله والذين معه أشداء على الكفار رحماء بينهم تراهم ركّعاً سجداً يبتغون فضلاً من ربهم ورضواناً سيماهم في وجوههم من أثر السجود ذلك مثلهم في التوراة ومثلهم في الإنجيل كزرع أخرج شطأه فآزره فاستغلظ فاستوى على سوقه يُعْجِبُ الزراع ليغيظ بهم الطفار وعد الله الذين آمنوا وعملوا الصالحات منهم مغفرة وأجراً عظيماً(([37]) .

[محمد فرستادهء خداست، و ياران او بر كفار بسيار سخت اند و با يكديگر بسيار مهربانند، آنها را در ركوع و سجده مىبينى در حالى كه فضل، رحمت، و خشنودى خداوند را از او مىخواهند، بر رخسالشان از أثر سجده نشانه هاى ـ نورانيت پديدار است ـ وصف حال آنها در تورات و إنجيل آمده است كه مثال آنها به دانه اى مىماند كه چون تازه سر از خاك بيرون آورده، جوانه اى نازك و ضعيف است، سپس سخت و قوى مىشود، در نتيجه بر ساق خود محكم و قوى مىايستد، بطوريكه دهقانان در تماشاى آن حيران مانند، أصحاب محمد نيز اين چنين بودند، از ضعف به قوت رسيدند، تا كافران جهان از قدرت آنها بخشم آمدند، خداوند وعده داده است كه هر كس از آنها در ايمان خودش ثابت و پايدار بماند و اعمال نيك انجام دهد، او را بخشيده و پاداشى بزرگ عنايت فرمايد] .

و رسول اكرم e مىفرمايد: ((لا تسبوا أصحابي فوالذي نفسي بيده! لو أنَّ أحدكم أنفق مثل أُحُدٍ ذهباً ما بلغ مُدَّ أحدهم ولا نصيفه))([38]) .

ياران مرا ناسزا نگوئيد و دشنام ندهيد، سوگند به ذاتى كه حياتم در دست اوست اگر يكى از شما به اندازهء كوه أُحُد طلا انفاق نمايد، انفاق و بخشش او به مقدار انفاق و بخشش يك كف دست آنها و حتى نصف آن نمىرسد .

فصل:

(5) وظيفهء مسلمانان در برابر خلفاى راشدين y:

ما بايد خلفاى راشدين را دوست داشته باشيم، و از خداوند براى آنها طلب رضايت كنيم، و اعتقاد داشته باشيم كه ترتيب خلافت آنها بر أساس فضيلت و برترى آنها بر يكديگر است، همچنانكه گذشتگان ما اين اعتقاد را داشتند كه ابوبكر در خلافت و فضيلت بر همه مقدم است، و سپس عمر، و بعد عثمان، و سرانجام علي رضي الله عنهم أجمعين .

و أبوبكر بر همه مقدم است زيرا رسول خدا e در روزهاى آخر زندگى خويش هنگامى كه مريض شدند وى را بر همهء ياران خويش مقدم كرد و او را إمام قرار داد تا مردم در نماز به او اقتدا كنند .

از جبير بن مطعم t روايت است كه: ((أتت امرأة النبي e فأمرها أن ترجع إليه، قالت: أرأيت إن جئت ولم أجدك؟ ـ كأنَّها تقول الموت ـ قال e: إن لم تجديني فأتي أبابكر))([39]) .

زنى نزد پيامبر e آمد و با او در مورد مسئله اى سخن گفت سپس فرمودند: اگر كارت تمام شد برگرد، آن زن گفت: اى رسول الله اگر برگشتم و شما را نيافتم چه كنم؟ ـ قصد اين زن اين است كه اگر آمدم و شما دنيا را وداع گفته بودى در اينحال مرا خبر ده چه كنم ـ فرمودند: اگر مرا نيافتي نزد أبوبكر بيا .

و همچنين در حديث ديگر آمده: از عبدالله بن سلمه t روايت است كه مىگويد: ((سمعت علياً t يقول: خير الناس بعد رسول الله e أبوبكر، وخير الناس بعد أبي بكر عمر))([40]) .

از علي بن أبي طالب t شنيدم كه مىفرمود: بهترين مردم بعد از رسول الله e أبوبكر، و بهترين مردم بعد از أبوبكر، عمر مىباشد ـ و در روايتى ـ علي t مىگويد: آيا شما را از بهترين مردم در أمت محمد e بعد از رسول الله e مطلع سازم؟ أبوبكر، و بعد از أبوبكر، عمر بهترين اين أمت هستند .

و همچنين صحابه با إجماع أبوبكر را مقدم ساختند، و هنگاهى كه أبوبكر وصيت كرد تا عمر بعد از او خليفه شود صحابه بر خلافت عمر إجماع نمودند، و سپس أهل رأى و مشورت عثمان را مقدم ساختند، و صحابه بر آن إجماع نمودند، و سپس علي با إجماع أهل آن زمان خليفه مسلمين شد .

ناگفته نماند كه در فضيلت خلفاى راشدين أحاديث زيادى وارد شده كه بعضى از آنها چنين است:

از حذيفه بن اليمان روايت است كه رسول الله e فرمودند: ((إنّي لا أدري ما قدر بقائي فيكم فاقتدوا باللَّذَيْنَ من بعدي، وأشار إلى أبي بكر وعمر))([41]) .

من نمىدانم چه مقدار در بين شما زنده خواهم بود، ولى بعد از مردن من به آن دو نفرى كه بعد از من خواهند بود اقتدا كنيد، و به أبوبكر و عمر اشاره فرمودند .

از أنس بن مالك t روايت است كه ((قيل يا رسول الله! أي الناس أحب إليك؟ قال: عائشة، قيل: من الرجال؟ قال: أبوها))([42]) .

به رسول اكرم e گفته شد: چه كسى از ما نزد تو محبوبتر است؟ فرمودند: عائشة، گفتند: از مردها؟ فرمودند: پدرش، يعنى أبوبكر .

((عن أبي ذر t قال سمعت رسول الله e يقول: إنَّ الله وضع الحق على لسان عمر، يقول به))([43]) .

أبوذر t مىگويد: از رسول اكرم e شنيدم كه فرمودند: خداوند سخن حق و راست را بر زبان عمر قرار داده تا اينكه با آن سخن بگويد .

((عن أنس بن مالك t أنَّ رسول الله e صَعِدَ أُحُداً وأبوبكر وعمر وعثمان، فرَجفَ بهم فقال: اثبت أُحُد فإنَّ عليك نبي وصديق وشهيدان))([44]) .

أنس بن مالك t مىگويد: روزى رسول خدا e، أبوبكر، و عمر و عثمان بر كوه أُحُد بالا رفتند، آنها بالاى كوه بودند كه كوه به لرزه در آمد، رسول خدا e فرمودند: اى أُحُد آرام گير، زيرا بر تو پيامبرى، و صديقي، و دو شهيد است ؛ نبى يعنى: محمد، و صديق يعنى: أبوبكر، و دو شهيد يعنى: عمر و عثمان .

عن النعمان بن بشير t عن عائشة رضي الله عنها قالت: قال رسول الله e (( يا عثمان إن ولاّك الله هذا الأمر فأرادك المنافقون أن تخلع قميصك الذي قمّصك الله فلا تخلعه، يقول ذلك ثلاث مرات، قال النعمام فقلت لعائشة: ما منعكِ أن تُعْلِمي الناس بهذا؟ قالت: أُنْسيتُهُ))([45]) .

نعمان بن بشير t از عائشة رضي الله عنها نقل مىكند كه رسول اكرم e فرمودند: اى عثمان اگر خداوند تو را فرماندار و حاكم اين ملت قرار داد، و منافقين خواستند اين لباسى را كه خداوند به تن تو كرده است بيرون بياورند، آنرا بيرون نياور، وآنرا سه بار تكرار كرد، يعنى: از فرماندارى و حاكميت استيفاء مده، زيرا تو بر حق هستى، نعمان مىگويد: به عائشة گفتم: چرا مردم را از اين چيز اطلاع ندادى؟ عائشه فرمود: يادم رفته بود، هدف نعمان اين است كه هنگام شهادت عثمان چرا مردم را اطلاع ندادى؟

((عن علي بن أبي طالب t قال: لقد عهد إليَّ النبي الأمي e أنَّه لا يحبك إلاَّ مؤمن ولا يبغضك إلاَّ منافق))([46]) .

علي بن أبي طالب t مىفرمايد: رسول اكرم e خطاب به من فرمود: بجز مؤمن كسى ديگر با تو محبت و دوستى نمىكند، و بحز منافق كسى ديگر با تو بُغض و دشمنى نمىورزد .


فصل:

(6): عشرهء مبشره به بهشت:

كسانى كه رسول الله e بشارت به بهشت داده است، ما نيز گواهى مىدهيم كه آنها بهشتى هستند، و اين از أصول أهل سنت و جماعت است، مانند اين ده نفر كه رسول اكرم e فرمودند اينها بهشتى هستند:

1 ـ أبوبكر صديق .

2 ـ عمر بن خطاب .

3 ـ عثمان بن عفان .

4 ـ علي بن أبي طالب .

5 ـ طلحة بن عبيدالله .

6 ـ زبير بن عوام .

7 ـ سعد بن أبي وقاص .

8 ـ سعيد بن زيد بن نفيل .

9 ـ عبدالرحمن بن عوف .

10 ـ أبو عبيدة بن جراح رضوان الله عليهم أجمعين .

عن عبدالرحمن بن عوف t أنَّ النبي e قال: ((أبوبكر في الجنة، وعمر في الجنة، وعثمان في الجنة، وعلي في الجنة، وعثمان في الجنة، وطلحة في الجنة، والزبير في الجنة، وعبدالرحمن في الجنة، وسعد بن أبي وقاص في الجنة، وسعيد بن زيد في الجنة، وأبو عبيدة بن الجراح في الجنة))([47]) .

حديث مذكور دليل بهشتى بودن اين ده نفر فوق است چنانكه در اين حديث رسول اكرم e به بهشتى بودن اين ده نفر گواهى داده اند .

فصل:

(7): عدم گواهى دادن براى شخص معينى كه بهشتى يا دوزخى است:

از أصول أهل سنت و جماعت است كه گواهى به بهشتى يا دوزخى بودن هيچ أهل قبله، يعنى: هيچ مسلمانى نمىدهند، مگر اينكه رسول الله e گواهى داده باشد، بلكه أهل سنت براى نيكوكاران اميد و آرزوى ثواب دارند و مىترسند و بيمناك اند كه بدكاران مجازات شوند.


فصل:

(8): وظيفهء مسلمانان در برابر أزواج و همسران رسول خدا e:

همسران رسول خدا e مادر همهء مؤمنان اند و وظيفهء مسلمانان است كه براى آنها از خداوند رضايت طلب كنند، آنها از هر گونه بدى و زشتى دور هستند، برترين آنها خديجه دختر خويلد، و عائشة دختر أبوبكر صديق مىباشند .

در حالى كه همهء آنها در نقل علم و ميراث رسول خدا e سرمايه اى گرانبها بودند، آنها بسيارى از علوم نبوت را به أمت محمدى منتقل كردند، نمونهء راستى، راستگوئى، أمانتدارى، عفت، پاكدامنى، وفادارى، در زنا شوى و خانه دارى بودند، بر زنان مسلمان است تا از آنها پيروى كنند و آنها را الگوى خويش قرار دهند، زيرا دنيا تا قيامت افرادى مانند آنها را بخود نخواهد ديد و مانند آنها پيدا نخواهد شد .

فصل:

(9): وظيفهء مسلمانان در برابر أئمه و حكّام و فرمانروايان مسلمين:

اطاعت از گفتار علماء و عمل به گفته هاى آنان وظيفهء ماست، همچنين بايد از حكّام مسلمان اطاعت كنيم، اگر انحراف و بدى از آنها ديديم نصيحت آنها وظيفهء ماست، در گفتار و كردار نيك آنها را يارى كنيم، مگر اينكه گفتار و كردار آنها مخالف قرآن و سنت باشد، در اينصورت نبايد از آنها اطاعت كنيم .

عن أبي هريرة t أنَّ رسول الله e قال: ((الدين النصيحة، الدين النصيحة، الدين النصيحة، قلنا لمن يا رسول الله؟ قال: لله ولكتابه ولرسوله ولأئمة المسلمين وعامتهم))([48]) .

از أبو هريرة t روايت است كه رسول اكرم e فرمودند: دين اسلام دينى است كه به كردار و گفتار خوب نصيحت مىكند ـ و آنرا سه بار تكرار فرمودند ـ ياران رسول الله e سؤال كردند: نصيحت براى چه كسى؟ فرمود: براى كتاب خدا كه آنرا بخوانيد و مورد عمل قرار دهيد، و براى خدا كه به او ايمان بياوريد، و براى رسول خدا كه از او اطاعت كنيد، و براى علماء و أمراء و زمامداران و حكّام مسلمين كه از آنها اطاعت كرده و آنان را يارى كنيد، و بر آنها انقلاب نكنيد بجز در حال كفر آشكار و واضح، در اينجاست كه در برابر معصيت خالق، اطاعت از مخلوق درست نيست، و همچنين نصيحت براى تمام مردم است، به اين صورت كه با راهنمايى به راه راست آنها را يارى كنيم .

خداوند مىفرمايد: )يا أيها الذين آمنوا أطيعوا الله وأطيعوا الرسول وأولي الأمر منكم فإن تنازعتم في شيء فردوه إلى الله والرسول إن كنتم تؤمنون بالله واليوم الآخر ذلك خير وأحسن تأويلاً(([49]) .

[اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از خدا، و رسول خدا، و حكّام و زمامداران مسلمان اطاعت كنيد، و اگر در مورد مسئله اى اختلاف و نزاع كرديد به حكم خدا و رسول خدا e باز گرديد، اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد اين كار ـ رجوع به حكم خدا ـ براى شما بهتر و سرانجام خوبترى خواهد داشت] .

در پايان اميدوارم اين كتابچه مورد توجه خوانندگان گرامى قرار گيرد و در برخى از مسائل خداشناسى سرمشق و الگوى پيروى از قرآن و سنت باشد .

والله تعالى أعلم

وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين .

وصلى الله على سيدنا ونبينا محمد وآله وصحبه .

سبحان ربك رب العزة عما يصفون وسلام على المرسيلن والحمد لله رب العالمين .



([1]) سورهء الأعراف آيهء 54 .

([2]) سورهء الذاريات آيهء 56 .

([3]) سورهء المائده آيهء 72 .

([4]) سورهء الجن آيهء 18 .

([5]) سورهء المؤمنون آيهء 117 .

([6]) سورهء غافر آيهء 60 .

([7]) سورهء غافر آيهء 60 .

([8]) إمام أحمد، أبوداود، ترمذي، نسائي، ابن ماجه، ابن حبان، حاكم در مستدرك، هيثمي در موارد الظمآن وغير از اينها .

([9]) سورهء النحل آيهء 36 .

([10]) سورهء آل عمران آيهء 19 .

([11]) سورهء آل عمران آيهء 85 .

([12]) إمام مسلم در صحيح، نقل از حديث جبريل u كه عمر بن الخطاب t راوى آن است .

([13]) سورهء الزخرف آيهء 26 ـ 27 .

([14]) سورهء البقره آيهء 132 .

([15]) سورهء البينة آيهء 5 .

([16]) سورهء البقرة آيهء 183 _ 185 .

([17]) سورهء آل عمران آيهء 97 .

([18]) صحيح إمام مسلم در صحيح .

([19]) سورهء الجن آيهء 20 .

([20]) سورهء الزمر آيهء 14 .

([21]) سورهء الرعد آيهء 36 .

([22]) سورهء الزمر آيهء 64 ـ 66 .

([23]) سورهء طه آيهء 55 .

([24]) سورهء الرعد آيهء 5 .

([25]) سورهء الأنفال آيهء 39 .

([26]) متفق عليه .

([27]) سورهء النساء آيهء 163 .

([28]) سورهء آل عمران آيهء 144 .

([29]) سورهء الأحزاب آيهء 40 .

([30]) تبنى به معناى: به فرزندى قبول كردن است، در جاهليت و صدر اسلام تبنى رواج داشت وآنهم: وقتى جوانى با شهامت و شجاع كه صفات خوب در او وجود داشت او را فرزند خود قرار داده و به او بعد از مردن كسى كه او را به فرزندى خود در آورده و به او نسبت داده مىشد ميراث يك پسر مىدادند، خداوند با نازل كردن آيهء: )أدعوهم لآبائهم هو أقسط عند الله …( سوره الأحزاب آيه 5، تبنى را نسخ و باطل فرمودند .

تفسير آيه: [پسر خوانده ها را به پدرانشان نسبت دهيد، اين نزد خداوند به عدل و راستى نزديكتر است، و اگر پدرانشان را نمىشناسيد آنها برادران دينى و ياران شما هستند] .

براى اطلاع بيشتر به قصهء زيد بن حارثه مىتوانيد به كتابهاى زير مراجعه كنيد:

1 ـ الإصابة لابن حجر العسقلاني (3/24 ـ 26) ترجمهء (2884) .

2 ـ أسد الغابة، لابن الأثير (2/281 ـ 284) ترجمهء (1829) .

3 ـ الدر المنثور، للسيوطي (6/563 ـ 564) سورهء الأحزاب .

([31]) سورهء غافر آيهء 45 ـ 46 .

([32]) متفق عليه .

([33]) سورهء التغابن آيهء 7 .

([34]) سورهء الكهف آيهء 49 .

([35]) سورهء النجم آيهء 31 .

([36]) سورهء الحشر آيهء 10 .

([37]) سورهء الفتح آيهء 29 .

([38]) إمام أحمد، بخاري، مسلم، أبوداود، ترمذي، و ابن ماجه .

([39]) إمام بخاري، مسلم، ترمذي .

([40]) إمام أحمد، بخاري، ابن ماجه .

([41]) إمام أحمد، ترمذي، ابن ماجه، ابن حبان و غير از آنها .

([42]) إمام بخاري، مسلم، ترمذي و ابن ماجه .

([43]) إمام أحمد، أبوداود، ابن ماجه و ابن سعد ..

([44]) إمام بخاري، أبوداود، ترمذي، ونسائي در سنن كبرى .

([45]) إمام أحمد، ترمذي، ابن ماجه، ابن حبان، الهيثمي في موارد الظمآن، الحاكم في المستدرك، كنـزل العمال وغيره .

([46]) إمام مسلم، ترمذي، نسائي، وابن ماجه .

([47]) إمام أحمد، أبوداود، ترمذي، وابن ماجه غيره .

([48]) إمام أحمد، بخاري، مسلم، أبوداود، ترمذي، نسائي، ابن خزيمة، الدارمي .

([49]) سورهء النساء آيهء 59 .

معلومات المادة باللغة العربية